تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

عوامل عاطفی و همبستگی اجتماعی

عواطف به دو دسته تقسیم می شوند:
الف) عواطفی که تابع عوامل طبیعی هستند و به دنبال تأثیر عوامل طبیعی، شکوفا شده و جهت خاص خود را پیدا می کنند؛ مثل عواطف خانوادگی، که در نتیجه ازدواج مرد و زن و تشکیل خانواده، بر اساس عامل طبیعی یا غریزی، میان آن دو و فرزندانشان برقرار می شود و حتی عواطف متقابل مرد و زن، که سبب ازدواج آن دو و تشکیل خانواده می شود، تابعی از همان عامل طبیعی و غریزی خواهد بود.
ب) عواطفی که تابع عوامل طبیعی نیستند، بلکه پس از شکل گیریِ اجتماع به وجود آمده و می توانند در بقای جامعه و تحکیم روابط اجتماعی تأثیر داشته باشند؛ یعنی، پس از این که انسان ها به حکم عقلشان، برای تأمین نیازهای مادی و معنویِ خود، همزیستیِ اجتماعی و زندگیِ مشترک خود را در جامعه آغاز کردند، در سایه این همزیستیِ متقابل، عواطف متقابلی نیز میان آنان پدید می آید؛ زیرا وقتی شخصی احساس کند که انسان های دیگر، خدماتی را به نفع او انجام می دهند و نیازهای وی را در زندگیِ اجتماعی برطرف می کنند، عواطف و محبت وی نسبت به آنان برانگیخته می شود.
بنابراین، می توان نتیجه گرفت که عواطف، در تشکیل زندگیِ اجتماعی و در تحقق جامعه بزرگ یا جامعه مدنی، نقش اساسی و احداثی ندارند، بلکه نقش آن ها تنها در تقویت و استحکام روابط اجتماعی ـ که بر اساس عوامل دیگری که قبلا تحقّق یافته است ـ و بقا و تداوم آن ها خلاصه می شود.
در این جا شاید این مسأله به ذهن برسد که: از آن جا که همه انسان ها از یک پدر و مادر متولد شده اند، پس همگیِ آن ها در حقیقت، اعضای یک خانواده به حساب می آیند و در این صورت، روابط عاطفیِ میان اعضای خانواده، باید عامل وحدت و همبستگیِ همه آن ها، نه تنها در جوامع منطقه ای و ملت ها و حکومت ها، بلکه در جامعه واحد انسانی و جهانی باشد، ارتباط کل جامعه انسانی را در پی داشته و مانع از متلاشی شدن جامعه گردد.
مؤیّد این مطلب، آن که قرآن مجید نیز پیدایش نسل انسان را در روی کره زمین، از یک پدر و مادر قلمداد می کند، در آن جا که می فرماید:
﴿ صفحه 95﴾
(یا اَیُّهَا النَّاسُ اِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَر وَاُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوْباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا)**حجرات/ 13.***.
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و در شعبه ها و قبیله های مختلف قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید.
پس با توجه به این حقیقت که همه افراد انسان، اعضای یک خانواده بزرگ و دارای یک پدر و مادرند، نتیجه می گیریم که در میان آن ها عواطف خانوادگی وجود دارد و این عواطف، باید عامل وحدت و همبستگیِ انسان ها در جامعه انسانی و جهانی شوند، در حالی که چنین نیست.
در پاسخ باید گفت که گستره عواطف خانوادگی، نامحدود نیست، بلکه محدود به خویشاوندان نزدیک است. روابط عاطفیِ خویشاوندی و خانوادگی، در محیط خانواده، نیروی فوق العاده ای دارند؛ ولی هر چه واسطه، بیش تر و خویشاوندی دورتر شود، این عواطف، ضعیف تر و کم رنگ تر خواهند شد و در بعضی شرایط تاریخی و زمانی، تأثیر خود را در عشیره و قبیله، تا حدودی حفظ می کنند؛ اما با افزوده شدن واسطه ها کار به جایی می رسد که این رابطه نَسَبی و خویشاوندی، به کلی فراموش می شود. بگذریم از این که برخی از زیست شناسان، اساساً وجود چنین ارتباط کلی و همگانی را مورد شک و تردید قرار داده و یا حتی آن را انکار کرده اند. بسیاری از پیروان نظریه داروین معتقدند که انسان ها از پدر و مادرهای مختلف به وجود آمده اند. سفیدپوستان از یک حیوان خاص و سیاه پوستان و سرخ پوستان و دیگر نژادهای انسانی، هر کدام منشأ و ریشه ای جداگانه دارند و از پدر و مادری خاص متولد شده اند.
البته این نظریه، مورد قبول ما نیست؛ اما همان طور که گفتیم، روابط خویشاوندی و نَسَبی، در سطح جامعه بزرگ نمی تواند عاطفه نیرومندی در میان اعضای آن ایجاد کند و تنها این حقیقت که همه انسان ها به یک پدر و مادر منتهی می شوند، کافی نیست تا روابط اجتماعیِ نیرومندی در میان آن ها به وجود آید و پیوند و وحدت آنان را تضمین کند؛ در بسیاری موارد، انسان ها در جنگ هایی گسترده، یکدیگر را به خاک و خون می کشند و با بی رحمی، همه متعلقات یکدیگر را نابود می کنند. بنابراین، نتیجه می گیریم که عواطف در تشکیل و تأسیس جامعه بزرگ، چندان نقشی ندارند.
﴿ صفحه 96﴾