تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

الف) نظریه حقوق طبیعی

گروهی که در درون خود، دارای اختلاف های جزئی هستند، معتقدند که
طبیعت، حق هر موجودی را تعیین می کند. این نظریه، با عنوان «نظریه حقوق
طبیعی» شهرت یافته است. ما در این جا به ریشه ها و علل پیدایش این نظریه، که
به تاریخ فلسفه حقوق مربوط می شود، نمی پردازیم، بلکه تنها به عنوان یک نظریه به آن اشاره می کنیم.
اکنون برای تبیین این که چگونه طبیعت می تواند حق هر موجودی را تعیین کند،
﴿ صفحه 138﴾
می گوییم که فرض کنید طبیعت گیاه اقتضا دارد که از هوا، نور و مواد غذایی زمین استفاده کند و اگر این گونه نیازمندی های گیاه تأمین نشود، طبیعت گیاه تحقق خارجی پیدا نخواهد کرد و گیاه به وجود نمی آید. پس با توجه به طبیعت گیاه، می توان گفت که حق طبیعیِ گیاه این است که از آن ها بهره مند شود و نیازهایش را تأمین کند. (البته ذکر این مثال، تنها برای تقریب مطلب به ذهن است و ما نمی خواهیم بگوییم که گیاه، دارای حقوق طبیعی است).
حیوانات نیز طبیعت های مختلفی دارند. بعضی گیاه خوارند، بعضی دانه خوار و بعضی گوشت خوار. آن ها که گیاه خوارند، حق طبیعی شان این است که از گیاه استفاده کنند. آن ها که دانه خوارند، از دانه، و آن ها که گوشت خوارند و دستگاه گوارشیِ خاصی برای خوردن گوشت دارند، حق طبیعی شان این است که از گوشت حیوانات دیگر استفاده کنند.
انسان هم، مانند سایر حیوانات، نیازهای طبیعی دارد که اگر تأمین نشوند، زندگیِ او تهدید شده و نمی تواند دوام بیاورد. پس حق طبیعیِ انسان است که از هوا، غذا، نور، نباتات و حیوانات استفاده کند تا بتواند به حیات خود ادامه دهد. در یک جمله، استفاده یک موجود از آن چه نیازهای طبیعی او را تأمین می کند، حق طبیعیِ او است و کسی نمی تواند مانع این استفاده نشود.
بعضی از طرفداران حقوق طبیعی، متفرع بر این نظریه کلی نظریه های جنجال برانگیزی را ارائه کرده اند؛ مثلا اظهار کرده اند که طبایع انسان ها با هم متفاوتند و بعضی از انسان ها دارای مزایا و برتری های طبیعی هستند. از یونانیان قدیم، کسانی بر این عقیده بودند که نژاد یونانی، برتر است و سایر انسان ها وحشی و بربری هستند. پس تمدن، حق یونانیان است و دیگران باید زیر سلطه آن ها باشند.
در قرن معاصر نیز بعضی نژادپرستان گفته اند که نژاد ژرمن برترین نژادها است و باید بر سراسر جهان تسلط یابد. ایدئولوژیِ حزب نازیسم هیتلری این ایده را دنبال می کرد و تا آن جا پیش رفت که آتش جنگ جهانی دوم را برافروخت و آن همه کشتار و خسارت را بر دنیا تحمیل کرد. نظیر این گرایش ها اکنون نیز هست و هر روز گزارش ها و خبرهایی از فعالیت های نژادپرستانه، در گوشه و کنار جهان، منتشر می شود.
﴿ صفحه 139﴾
نقد نظریه حقوق طبیعی
عده ای بر نظریه حقوق طبیعی، خرده گرفته اند که این اصل، کارآیی لازم را ندارد؛ مثلا دو حیوان که هر یک مایل است از گوشت دیگری استفاده کند، آیا می توان گفت که حق هر کدام از آن دو، این است که از گوشت دیگری استفاده کند؟
یا اگر برخی از انسان ها خواستند انسان های دیگر را به بردگی بکشند و به دلیل این که امتیازاتی بر آن ها دارند و از فراست، هوش، علم و قدرت بدنی بیش تری برخوردارند، تسلط بر آنان را حق خود دانستند، آیا می شود گفت که چون این نژاد، این ویژگی ها را دارد، حق طبیعی اش این است که بر دیگران تسلط یابد و آنان را به بردگی بکشد؟
منتقدان نظریه حقوق طبیعی معتقدند که این طرز تفکر، از یک نوع احساس خود برتربینیِ انسان برمی خیزد؛ یعنی خودخواهی و خودمحوری انسان، او را واداشته است تا خویش را از دیگر موجودات برتر بداند و باور کند که موجودات دیگر باید در خدمت او باشند و حق طبیعیِ او این است که بتواند از همه موجودات دیگر به نفع خود استفاده کند؛ اما این سخن، پایه و اساسی ندارد و از کجا که موجود دیگری اشرف از انسان نباشد؟