تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

اعتماد به اکثریت

برخی دیگر، به اکثریت اعتماد می کنند و کمیت را ملاک تشخیص حق و باطل قرار می دهند؛ یعنی وقتی بیش تر مردم یا همه آنان چیزی را گفتند، به آن اعتماد می کنند.
اگر اعتماد به مردم یا اکثریت، در مسائل عادیِ زندگی باشد و در سعادت، شقاوت و سرنوشت انسان نقشی نداشته باشد، شاید اشکال چندان مهمی نداشته باشد؛ ولی در مسائل سرنوشت ساز، که با حیات ابدی و سعادت یا شقاوت جاودانه انسان ارتباط دارند، هیچ گاه نمی توان به سخن مردم اعتماد کرد، به ویژه اگر راهی برای تحقیق وجود داشته باشد و ادله و براهین، ما را برخلاف گفتار اکثریت رهنمون کنند.
﴿ صفحه 369﴾
اکثریت، صرفاً از این جهت که اکثریت است، نمی تواند مفید و کارساز باشد. آیات بسیاری داریم که کسانی را که به جای اعتماد به عقل و درک و اندیشه خویش، از اکثریت پیروی می کنند، نکوهش کرده اند؛ مانند:
(وَاِنْ تُطِعْ اَکْثَرَ مَنْ فی الاَْرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ اِنْ یَتَّبِعُونَ اِلاَّ الظَّنَّ وَ اِنْ هُمْ اِلاَّ یَخْرُصُونَ)**انعام/ 116.***.
هر گاه اکثریت مردم روی زمین را پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه می کنند که جز از گمان خود پیروی نکنند و جز حدس و تخمین (فکر درست و دقت و تحقیقی) ندارند.
بنابراین، اگر امکان تحقیق عقلی وجود داشته باشد، اعتمادکردن به دیگران، حتی به اکثریت و یا حتی به همه مردم، کار درستی نیست. حق یا باطل بودن چیزی را باید با کمک عقل و براهین عقلی تشخیص داد. البته مسائل خاص و تفاصیل احکام را که راهی در آن ها برای برهان عقلی نیست، باید از پیغمبر و امام دریافت کرد. پس تقلید از دیگران، در صورتی درست است که اولاً، مسائل اساسی و اصولی نباشد. ثانیاً، صلاحیت آنان را برای تقلید احراز کنیم و حجت شرعی یا حجت عقلی داشته باشیم بر این که آنان قابل اعتماد و سخنانشان قابل پذیرش است. در غیر این صورت، تقلید موجه نیست و اگر انسان بی دلیل، از دیگران تبعیت کند و گمراه شود، جز خود، هیچ کس دیگری را نباید سرزنش کند.
ضمناً روشن شد که چرا در فروع دین، اگر مجتهد نیستیم، باید از مجتهد تقلید کنیم؛ چون همان طور که گفته شد، اگر نمی توانیم همه مسائل مورد نیاز خود را خودمان تحقیقاً فرا بگیریم، ناگزیر باید یک سلسله از مسائل را از دیگران فرا بگیریم و به آن ها اعتماد کنیم و این یک روش عقلایی است؛ یعنی همه عقلا در مواردی که اطلاع کافی ندارند، به خبره یا اهل فن مربوط به آن موارد، مراجعه می کنند.
از سوی دیگر، روشن شد که تنها در مسائل فرعی می توانیم به دیگران اعتماد کنیم؛ ولی مسائل اصلیِ دین، که سرنوشت انسان را تعیین می کنند، حتماً باید با عقل و اندیشه خود و یا از راهی که به دلیل و برهان عقلی منتهی می شود، مثل آیات قرآن که حجیت آن ها از راه عقل ثابت شده است، اثبات شوند.
﴿ صفحه 370﴾