تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

دیدگاه ها و اندیشه اصالت اخلاق

در برابر سوفسطاییان و دیگر کسانی که منکر اصالت اخلاق و به ویژه، منکر اصل عدالت هستند، در ارتباط با این موضوع، گرایش های مختلفی وجود دارد:
﴿ صفحه 123﴾
الف) گروهی بر این باورند که ارزش های اخلاقی، دارای واقعیتند و انسان به طور بدیهی، آن ها را با عقل خود درک می کند؛ یعنی همان طور که انسان در مسائل نظری بدیهیات را به دلیل آن که ثابت و بی چون و چرا هستند، به طور فطری درک می کند در زمینه مسائل ارزشی و عملی نیز حقایق ثابتی داریم که عقل به طور فطری و بی چون و چرا آن ها را درک می کند. حکما گفته اند: انسان دو نوع عقل دارد: یکی آن که به ادراکات نظری دست پیدا می کند. و دیگری آن که به ادراکات عملی و ارزشی می رسد و همان طور که در بخش ادراکات نظری، یک سلسله ادراکات بدیهی یا ضروری وجود دارد که برای تصدیق آن ها نیازی به برهان نیست و یک سلسله ادراکات نظری یا اکتسابی هست که در اثبات آن ها نیازمند برهان هستیم، در بین ادراکات عملی هم ـ دقیقاً همانند ادراکات نظری ـ بدیهیاتی داریم که عقل، خود به خود، آن ها را درک می کند؛ مانند خوبیِ عدالت و بدیِ ظلم، و نظریاتی داریم که انسان با دلیل و برهان، آن ها را ثابت می کند. آنان نوع اول را عقل نظری و نوع دوم را عقل عملی نام نهاده اند و گاهی به جای عقل عملی، واژه «وجدان» را به کار برده و می گویند: وجدان انسان، این حقایق را درک می کند. بنابراین، ارزش های اخلاقی، از این دیدگاه، دارای واقعیتند و از حقایق نفس الامری حکایت دارند و انسان به وسیله عقل عملی یا وجدان خود قادر به درک آن ها است.
ب) گروه دیگر معتقدند که ارزش ها و قضایای اخلاقی، از قبیل آرای محموده اند که چون در زندگیِ اجتماعی انسان مفیدند، در جامعه پذیرفته می شوند و بنابراین، حکایت از حقایق نفس الامری نمی کنند تا درستی یا نادرستیِ آن ها از راه تطبیق با آن حقایق، قابل سنجش باشد و اصولا، صواب و خطا را در این قضایا راهی نیست؛ زیرا آن ها تنها گرایش هایی هستند که در اعماق روح و جان انسان یافت می شوند. در میان این گرایش ها آن چه کلیت و عمومیت داشته و در میان همه انسان ها و همه جوامع، رایج باشند، مقبول و ماندنی هستند و می توان به آن ها استناد کرد و بر پایه آن ها، به صورت جدلی، استدلال کرد و آن چه که عمومیت نداشته باشد، تنها در حوزه خاصی معتبر خواهد بود. طرفداران این نظریه، با توجه به دیدگاه خاص خود، معتقدند که برای اثبات مسائل اخلاقی نمی توان برهان اقامه کرد که نتیجه اش یقینی و نقیضش محال باشد.
ج) گروه سوم معتقدند که قضایای ارزشی، دارای ریشه هایی واقعی و نفس الامری
﴿ صفحه 124﴾
هستند که بر اساس آن ریشه های واقعی، استدلال برای اثبات امور ارزشی نیز امکان پذیر خواهد بود. البته استدلال در مورد امور ارزشی، از آن جا که به اتّکای آن ریشه های واقعی انجام می گیرد، به مقدار اتکای این امور ارزشی بر آن واقعیات نیز بستگی خواهد داشت.