تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

پاورقی ها

1 - تعبیر «من و تو» نام كتاب مارتین بوبر نویسندة اتریشی است.
2 - «قُلْ سیرُوا فِی‌الارْضِ فَانْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمین»(69/نمل) یعنی؛ همین حالا بروید و رو در روی خود هلاكت گناهكاران را به تماشا بنشینید.
3 - تعبیر «پس فردا» تعبیر جناب استاد احمد فرید است نسبت به تاریخ بعد از مدرنیته. در چند جای این مقدمه از تعابیر آن مرحوم استفاده كرده‌ایم.
4 - برای بررسی تفاوت تحلیل‌های روشنفكران زمان حضرت سیدالشهداء(ع)، به نوشتار «كربلا در سطوح مختلف تحلیل» رجوع بفرمایید.
5 - در مورد تأثیر افكار مسیحی(رُمی) در حادثه كربلا به موارد زیر عنایت فرمایید:
«ابن‌اثیر» در تاریخ اَلْكاملِ خود در جلد 3 ص 268 آورده‌است: «فَلَمّا اجْتمعت الكتب عند یزید دعا سِرجون مولی معاویه فَاقْرأه الكتب و استشاره فیمن یُولّیه ‌الكوفه، و كان یزید عاتباً علی عبیدالله‌بن‌زیاد، فقال له سرجون: أرایت لو نشر لك معاویة كنت تأخذ برأیه؟ قال: نعم. فاخرج عهد عبیدالله علی‌الكوفه، فقال هذا رأی معاویة و مات و قد اَمر بهذا الكتاب. فأخذ برأیه و جمع الكوفه و البصره لعبیدالله و كتب‌ الیه مع مسلم‌بن‌عَمْروالباهلیّ فَأمره بطلب مسلم‌بن‌عقیل و بقتله اَو نفیه». یعنی چون نامـه‌های پیـروان یزید در كوفه، نزد یزید جمع شد، یزید؛ سرجون - مولای معاویه- را خواست و نامه‌ها را برایش خواند و با او مشورت كرد كه چه كسی را والی كوفه گرداند، یزید آن روزها بر عبیدالله‌بن‌‌زیاد خشمگین بود. سرجون به او گفت: بگو بدانم، اگر معاویه برای تو دستوری داده ‌باشد رأی او را می‌پذیری؟ گفت: آری. سرجون؛ فرمانِ معاویه درباره عبیدالله را جهت ولایت كوفه بیرون آورد (فرمان معاویه جهت حاكمیّت عبیدالله بر كوفه نزد سرجون چه می‌كرده؟! آیا این خود دلیل بر نوعی نقشة ماهرانه توسط سرجونِ غیر مسلمانِ به ظاهر مسیحی برای جهان اسلام نیست؟ و این نحوه حضور فعّال عنصر رُمی در دربار حاكم مسلمانان به چه معنی است؟) سرجون گفت: این نظر معاویه است كه دستور داد این نوشته شود و مُرد. پس یزید آن را پذیرفت و حكومت كوفه و بصره را برای عبیدالله نوشت و آن را توسط مسلم‌بن‌عمروباهلی به سوی وی ارسال داشت و به عبیدالله فرمان داد دستور جستجوی مسلم‌بن‌عقیل و كشتن یا تبعیدش را صادر نماید.
و نیز آقای علی‌اكبرغفاری در مقدمه كتاب «بررسی تاریخ عاشورا» از مرحوم آیتی، می‌نویسد: یزید عموماً عمر خود را در دیرهای نصاری كه آن روز حكم ستون پنجم را داشت، به‌سر می‌برد و در لهو و لعب، روزگار می‌گذرانید كه به فرمایش شهیدمطهری(ره) قهراً یزید از ارباب دیرها تعلیمات و دستورات می‌گرفت. و عجب این است كه این مراكز عبادت و انزوا، سبب رواج فحشاء و شراب در جهان اسلام شد. چون در آنجا شراب و خلوت با زن ممنوع نبود، حجاب نیز معمول نبود. خواه ناخواه همین مراكز عبادت تبدیل به مركز فساد می‌شد(به همین جهت است كه باید متوجّه بود كلیسا نیز وسیله‌ای شده‌بود تا جریان سیاسی حاكم بر جریان مسیحیت كه همان فرهنگ رُمی بود، در دستگاه حاكمیّت اسلامی در زمان معاویه و یزید فعال باشد، و ما در مباحث این كتاب به جای مسیحیت، فرهنگ رُمی را برگزیده‌ایم و خداوند هم در آیه 2سوره روم كه داستان جنگ بین ایران و روم در قرن هفتم میلادی را مطرح می‌كند، با این‌كه آنها مسیحی بودند، نام روم را برای آنها انتخاب می‌كند).
به گفته شهیدمطهری(ره) در جلد 3 كتاب حماسه حسینی «یكی از قرائن بر این‌كه یزید تحت تأثیر افكار مسیحی(رُمی) بوده، همان شعر معروف وی است كه در مطلعش می‌گوید:
شُمَیْسَةُ كَرْمٍ بُرْجُها قَعْرُ دَنَّها

وَ مَشْرِقُهَا الساقی وَ مَغْرِبُها فَمی

یعنی خورشید من كه انگور است، برج آن ته خمره شراب است، و از مشرقِ دست ساقی طلوع كرده و به مغرب دهان من غروب می‌نماید، و چون از سبو در جام ریخته شود قلقل‌كردن و زیر و رو شدن و حباب ساختنش حكایت از حُجّاجی می‌كند كه بین دیوار كعبه و چاه زمزم مشغول هروله هستند، پس اگر بر دین احمد حرام است، تو آن را بر دین عیسی‌بن‌مریم بگیر و سربكش.
باز آقای غفاری در مقدمه كتاب «بررسی تاریخ عاشوری» از یعقوبی و دیگران این حكایت معروف را نقل می‌كند كه معاویه در سالی یزید را با لشكری برای فتح بلاد روم فرستاد، در آنجا دیری بود به نام دیر مُرّان، آنجا اتراق كردند و یزید در آن دیر با امّ كلثوم نامی مشغول عیاشی شد، و در اثر بدی هوا لشكر مبتلا به تب و آبله گشت و لشكر مثل برگ خزان روی زمین می‌ریختند و می‌مردند و هرچه به یزید اصرار كردند هرچه زودتر از این سرزمین كوچ كنیم، اعتنا نكرد و این اشعار را سرود:
ما اَنْ اُبالی بِما لاقَتْ جُمُوعُهُمْ

بِالْغَذْ قَذونَةِ مِنْ حُمّی وَ من مومِ

اِذا اتَّكَأْتُ عَلی الْاَنْماطِ فی غُرَفٍ

بِدَیْـرِ مُرّانٍ عنـدی اُمُّ كُلْثُـوم

یعنی مرا چه باك كه تمام لشكر اسلام در غَذْقَدونه از مرض آبله و تب مردند، من اكنون در دیر مُرّان بر بالش‌های پَرِ قو تكیه داده و راحتم و امّ كلثوم در آغوش من است.
عرض من از آوردن این پاورقی طولانی توجه به حضور فرهنگ رُمیِ به ظاهر مسیحی، در عمق برنامه‌ها و تصمیمات ولیعهد حكومت اسلامی یعنی یزید است تا آنجایی كه ولیعهدی كه حالا بناست با یكی از بلاد رُم بجنگد در یك دیر مسیحی خـوش می‌گـذراند و این‌جا را بـرای خود از همـه‌جا اَمـن‌تر تشخیص داده‌است.
آری معاویه زمینه‌ای را در ارتباط با مسیحی‌ها در شام بنا كرد كه به تعبیر شهید مطهری «در حكومت یزید حكومت، بیشتر از زمان معاویه تحت تأثیر مسیحی‌ها(رومی‌ها) بود» و عرض بنده این است كه این نزدیكی یك مسئلة ساده نیست، بلكه هماهنگی دو فرهنگ است دركنار همدیگر برای نفی اسلام واقعی كه در سیره اهل‌البیت پیامبر(ص) تحقق داشت، و هر دو با یك مقصد به كمك همدیگر آمدند؛ فرهنگ اموی به امید نفی اهل‌البیت پیامبر(ع) و فرهنگ رومی به امید نفی اسلام و حسین(ع) آن امام معصوم فرهنگی را پایه‌ریزی و معماری كرد كه برای همیشة تاریخ حیله‌های این فرهنگ (اموی - رومی) خنثی شود و نباید از این نوع نگاه و اجرای چنین نقشی، به نهضت اباعبدالله(ع) غفلت كرد.
6 - معاویه پس از فوت برادرش كه والی شام بود، در زمان خلیفه دوم به جای برادرش حاكم شام شد و شواهد تاریخی نشان می‌دهد كه در راستای حاكمیّت خود و مقابله حساب‌شده با اسلام از مشاوران رومیِ شام و شامات كه قبلاً در تصرف رومیان بود و در آن زمان در همسایگی شام ارتباط تنگاتنگ با معاویه داشتند، استفاده می‌كرد. مشهورترین‌ این مشاوران همان‌طور كه قبلاً از تاریخ الكامل عرض شد، «سرجون» است كه در اكثر تصمیمات معاویه نقش دارد، به طوری‌كه تاریخ از پدیده عجیبی در رابطه با نقش سرجون حتی برای حیات فكر و فرهنگ معاویه پس از مرگ وی خبر می‌دهد، بدین‌شكل كه شیخ مفید در ارشاد می‌گوید: «چون خبر بیعت گرفتن مسلم‌بن‌عقیل در كوفه از مردم به یزید رسید، یزید، سرجون (مشاوره معاویه) را طلبید و به او گفت رأی تو چیست؟ سرجون گفت: اگر معاویه پدرت زنده بود و در این‌باره رأی می‌داد، آن رأی را می‌پذیرفتی؟ یزید گفت:آری، سرجون حكم فرمانداری عبیدالله‌بن‌زیاد را برای كوفه بیرون آورد و گفت: این رأی معاویه است كه خود مُرد، ولی دستور نوشتن این حكم را داد و یزید حكومت بصره و كوفه را به عبیدالله‌بن‌زیاد سپرد». در رابطه با این قطعه از تاریخ بسیار باید دقت كرد، كه در حساس‌ترین مقطع تصمیم‌گیری جای پای سرجون رومی را ملاحظه می‌كنید، و همین تصمیم‌گیری منجر به شهادت حضرت‌اباعبدالله(ع) شد. باز در مقطعی دیگر جای پای رومی‌ها تمام معادلات را به نفع حكومت اموی به هم می‌زند، به‌طوری كه شیخ‌مفید در ارشاد می‌گوید:«چون خبر ضرب‌و‌شتم و زندانی كردن هانی به مسلم و قبیله هانی رسید و كوفیان قصر عبیدالله را محاصره كردند، در حالی‌كه در میان قصر جز 30تن نگهبان و 20تن از سران كوفه كسی نبود و مردم همه اطراف قصر را محاصره كردند و كار بر عبیدالله تنگ شد و بیشتر كارش این بود كه درب قصر را نگه دارد تا مبادا مردم وارد قصر شوند، ولی چیزی نمی‌گذرد كه هوادارن بنی‌امیه از طرف درب رومیان وارد قصر شدند و گروه بسیاری آنجا جمع گشتند». باز این خبر نشان می‌دهد كه پای رومیان به میان است و در این مقطع حساس كه می‌رود طومار عبیدالله درهم پیچد، درب مخفی كه از طرف رومیان برای قصر تعبیه شده است، كارساز می‌افتد؛ نقش این درب، مثل نقش همان نامه‌ای است كه توسط سرجون آشكار می‌شود و در نتیجه عبیدالله حاكم كوفه می‌گردد، و در بحرانی‌ترین مرحله به نجات حكومت بنی‌امیه می‌آید. اینجاست كه در تحلیل حادثه‌های مهم صدر اسلام مسأله حضور و نقش فرهنگ رومی در كنار معاویه را نباید نادیده گرفت.
باز تاریخ خبر از محلّه‌ای به نام رومیان در كوفه می‌دهد كه از سال‌های 45 هجری به بعد، یعنی پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) ساخته شده‌است و این كار یك نحوه شهرك‌سازی رومی‌نشین در شهری است كه زمانی مركز فرماندهی جهان اسلام بوده‌است، تا از این طریق فرهنگ رومی توسط معاویه در كوفه گسترش یابد و یا لااقل معاویه بتـواند از طریق رومیان ساكن كوفه پایگاهی وفادار برای خود داشته باشـد و درب رومیانِ دارالعماره باز شده‌است.
كتاب نفس‌المهموم از صاحب بصائرالدرجات از حضرت‌امام‌صادق(ع) واقعه‌ای را نقل می‌كند كه از حضور فعال رومیان در نیروی انتظامی یزید خبر می‌دهد. حضرت‌صادق(ع) می‌فرمایند:«حضرت علی‌بن‌الحسین(علیهما‌السلام) را با همراهان نزد یزیدبن‌معاویه بردند، آن‌ها را در خانه‌ای ویران مسكن دادند. یكی از ایشان گفت: ما را در این خانه منزل دادند كه سقف فرو افتد و ما را بكشد. پاسبانان به زبان رومی گفتند این‌ها را بنگرید، از خراب‌شدن خانه می‌ترسند با آن‌كه فردا آن‌ها را بیرون می‌برند و می‌كشند و علی‌بن‌الحسین(علیهما‌السلام) فرمود: هیچ‌یك از ما زبان رومی را نیكو نمی‌دانست جز من».
7 - در خطبه 162 نهج‌البلاغه هست كه شخصی از یاران علی(ع) از طایفه بنی‌اسد در ابتدای خلافت حضرت در مورد چگونگی حذف امیر‌المؤمنین (ع) پس از رحلت پیامبر(ص) پرسید، حضرت امیر‌المؤمنین(ع) در جواب او فرمودند: تو موضوع را اشتباه گرفته‌ای، خلافت غارت‌شده را رها كن و متوجّة امر عظیمی كه پسر ابوسفیان به‌وجود آورده‌است، باش «وَهَلُمَّ الْخَطْبَ فِی ابْنِ‌ِِِِِابی‌سُفْیان» كه همه همّت خود را جهت ایجاد انحراف در اسلام و خاموش‌كردن نور خدا صرف می‌كند «...وَ یَكْثِرُ الْاَوَدَ حاوَلَ الْقَوْمُ اِطْفاءَ نُورَ‌الله مِن مِصْباحِهِ».
8 - رجوع كنید به پاورقی شماره 1.
9 - فرهنگ غرب حتی مسیحیت را در خود استحاله نمود و به گفته دانشمندان بیش از این‌كه اروپا مسیحی شود، مسیحیت اروپایی شد؛ یعنی مسیحیت به‌وجود آمده در اورشلیم چون به غرب آمد، بسیاری از محتویات حیات‌بخشش یا از بین رفت یا كم‌نور شد.
10 - كتاب «الغارات» غارت‌های سربازان معاویه را از سرزمین‏های اسلامی كه زیر حوزه نفوذ علی(ع) است، بیان می‏كند.
11 - تمام آنهایی كه به امام‌حسین(ع) توصیه می‌كردند به طرف كوفه نرود- اعم از عبدالله‌بن‌عباس یا محمّد‌حنفیّه و عبدالله‌بن‌عمر و...- همه‌ و‌همه از وضع موجود ناراضی و معترض بودند، ولی نه‌تنها كاری نمی‌كردند، بلكه امام‌حسین(ع) را دعوت می‌كردند كه او هم كاری نكند.
12 - در آیه 172سوره اعراف می‌فرماید: به‌یاد آر آن وقتی را كه پروردگار تو از فرزندان آدم، از پشت آنها نسل‌هایشان را گرفت و خودشان را شاهد بر خود آورد، كه آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بله؛ شهادت می‌دهیم كه هستی. این كار را كرد تا روز قیامت نگویند ما از پروردگاریِ تو غافل بودیم.
13 - «مثنوی»، مولوی، دفتر اول.
14 - در متون روایی هست كه: امام‌حسین(ع) «قَتیلُ الْعَبَرات» است یعنی كشته اشك‌های روان. و در همین رابطه در زیارت اربعین به حضرت سلام می‌دهی «اَلسَّلامُ عَلی اَسیرِ الْكُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَرات» سلام بر حسین(ع) اسیر گرفتاری‌ها و كشته اشك‌های روان، چراكه حسین(ع) نهضت خاصی به‌پا فرمود كه اسلحه‌هایش، مظلومیت و اشك بوده و هست.
15 - حضرت زینب(علیها‌السلام) وقتی در عصر عاشورا بر سر نعش برادرش آمد، فرمود:«بِاَبِی الْمَقْتُولُ بِیَوْمِ الْجُمعَةِ اَوِ الْاِثْنَیْن»؛ «پدرم فدای تو! تو كشته روز جمعه‌ای(روز عاشورا) یا كشته روز دوشنبه ( روز دوشنبه یعنی روز رحلت پیامبر اكرم(ص) و روز سقیفه بنی‌ساعده كه جریان رهبری الهی را به رهبری قبیله‌ای تغییر دادند و عدّه‌ای از سیاسیون را در مقابل نصب الهی به‌پا نمودند در حالی‌كه امام‌حسین(ع) در روز جمعه شهید شدند).
16 - «اعترافات»، اگوستین.
17 - قرآن در آیه 175 سورة آل‌عمران می‌فرماید: «إنَّما ذالِكُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ اَوْلِیائَهُ» یعنی شیطان یاران و پیروان خود را می‌ترساند (تا پیرویش كنند).
18 - «غرب‌زدگی»،‌ مقدمه، جلال‌آل‌احمد.
19 - «از سید ضیاء تا بختیار»، بهنود.
20 - تعبیری كه مرحوم مدرس برای قوام‌السلطنه به‌كار می‌برده است.
21 - اگر احساس می‌كنید این بحث یك مقدار خلاصه بیان می‌شود، می‌توانید برای روشن‌شدن مطالب به مباحث «چه شد كه كار به قتل حسین(ع) كشیده شد؟»، «نگرشی به كربلا با چشم عقل و عاطفه»، «زیارت عاشورا اتحادی روحانی با امام‌حسین(ع) »و نیز به نوشته «هنر مردن» از همین نویسنده مراجعه نمایید.
22 - بحث ما در سال گذشته در این‌باره بود كه: حسین(ع) یعنی عشق به حق. امسال می‏خواهیم در كنار آن بحث، نترسیدن از مرگ را كه همه نجات ما نیز هست، از كربلا بیاموزیم.
23 - فرزدق به امام توصیه می‌كرد كه از حركت خود منصرف شوند و می‌گفت: كوفیان دلهایشان با شماست و شمشیرهایشان مقابل شماست و حاكم مدینه و جعفر‌بن‌ابیطالب نیز توصیه می‌كردند كه حضرت حركت خود را ادامه ندهند. به بحث «كربلا در سطوح مختلف تحلیل» رجوع فرمایید.
24 - «مثنوی»، مولوی، دفتر ششم.
25 - «لهوف»، ص 26.
26 - «شرح نهج‌البلاغه»، ابن‌ابی‌الحدید، ج13، ص242( نقل از كتاب سخنان حسین‌بن‌علی از مدینه تا كربلا نوشته محمد‌صادق نجمی).
27 - در مورد معاویه باید تحقیق مستقلی انجام داد تا معلوم شود چه هلاكتی را برای اصل اسلام برنامه‌ریزی كرده بود. پس از آن تحقیق همه‌جانبه است كه می‌توان فهمید وجود مبارك علی(ع) و فرزندانش چقدر در حفظ اصل اسلام مؤثر بوده‌اند. حضرت‌علی(ع) در خطبه 1 و 2 نهج‌البلاغه اشاره مختصری به عمق فاجعه معاویه دارند. و یا آیت‌الله‌تهرانی(ره) در سلسله مباحث امام‌شناسی در چند مورد نكات ارزشمندی را مطرح می‌كنند.
حضرت‌علی(ع) نمونه جهت‌گیری صحیح اسلام بودند و لذا این سخن پیامبر(ص) كه فرموده بودند،«الحق مع‌العلی وعلیّ مع‌الحق» ملاكی برای ارزیابی راه‌ باطل از راه‌ حق بود و معاویه متوجّه بود كه برای از بین‌بردن اصل اسلام باید چهره علی(ع) را ضایع كند تا معلوم نشود اسلام معاویه، اصلاً اسلام نیست. در راستای همین نقشه معاویه موضوع زیر را می‌توانید به عنوان نمونه ملاحظه فرمایید: در كتاب امام‌شناسی از آیت‌الله‌حسینی تهرانی در ج6 ص201 از الغدیر ج2 ص101 و از تاریخ طبری ج5 ص229 و از كامل ابن‌اثیر ج2 ص117، نقل می‌كند كه: معاویه فرستاد نزد«سَمُرَة ‌بن‌جُنْدَب» و پیام داد یك‌صد‌هزار درهم می‌دهم تا برای مردم روایت كنی كه آیه:«وَمِنَ‌النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی نَفْسَهُ ‌اِبْتِغاءِ مَرْضاتِ‌الله وَاللهُ رَؤُوفٌ بِالْعِباد»(207/بقره) (یعنی از بین مردم كسی هست كه جان خود را در ازای رضایت الهی با خدا معامله كرده است و خداوند به بندگانش رئوف است). بنا به روایات شیعه و سنی از جمله «احمد حنبل» این آیه در مورد علی(ع) نازل شده‌است، حال معاویه به سمرة گفته بود روایت كند كه این آیه درباره «ابن‌ملجم‌مرادی» نازل شده و آیه 204 الی 206 سوره بقره راكه در ذیل می‌آید گفته بود، روایت كند كه در مورد علی(ع) نازل شده‌است. آیه عبارت ‌است از:«وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَی مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ وَإِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الْفَسَادَ وَاِذا قیلَ لَهُ اِتَّقِ الله اَخَذَتْهُ العِزَّةُ بِالْاِثْمِ فحَسْـبُهُ جَهَنّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهادُ» معنی آیه عبارت‌است از این‌كه بین مردم كسی هست كه گفتارش در امور دنیایی، تو را جذب می‌كند و خدا را هم برای اثبات حقانیّت سخنانش شاهد می‌گیرد، در حالی‌كه او شدید‌ترین دشمنی را دارد و چون از شما جدا شود، سعی در فساد روی زمین دارد و انسان‌ها و كشاورزی را نابود می‌كند و خدا فساد را دوست ندارد و چون به او گفته شود: تقوا پیشه كند، با انواع گناهان؛ سعی بر عزتمند شدن خود دارد، جهنم او را بس است، كه بد جایگاهی است. آری؛ معاویه به سمره می‌گوید: روایت كن كه آیه فوق در مورد علی(ع) نازل شده كه البته سمره نمی‌پذیرد. ولی ملاحظه كنید تا كجا برای مقابله با اصل نظام ارزشی اسلام ایستاده است و راستی چقدر تدبیر و از جان‌گذشتگی نیاز بود كه اهل‌البیت توانستند اسلام را از این مهلكه برهانند.
28 - «وقایع‌الایام»، ص494 (شعر از شیخ كاظم اُزری).
29 - یعنی؛ من از مدینه خارج می‌شوم تا امّت جدّم پیامبر(ص) را كه به انحراف كشیده شده‌اند به صلاح آورم (وصیت حضرت‌اباعبدالله(ع) به محمدحنفیه) مقتل خوارزمی ج 1 ص 188.
30 - سوره بقره، آیه 33.
31 - همان.
32 - برای توجه به این نكته كه انسان متدین نمی‌تواند نسبت به فقر فقیران نگران نباشد و باید فرهنگ خدمت‌رسانی را در كنار سایر فرایض دینی در خود و در جامعه احیاء كند، می‌توانید به خطبه حضرت اباعبدالله در سرزمین منا در كتاب تحف‌العقول رجوع نمایید، كه چگونه حضرت می‌سوزد از این‌كه فقیران و زمین‌گیران در حكومت معاویه بی‌محلی می‌شوند و مدّعیان دینداری حساسیت لازم را نشان نمی‌دهند.
33 - سوره منافقون، آیه 8 .
34 - سوره نساء، آیه 76.
35 - «مفاتیح‌الجنان»، باب زیارت اباعبدالله.
36 - سوره كهف، آیه 65.
37 - «بحار‌الانوار»، ج 45، ص 97.
38 - «بحارالانوار»، ج1، ص97.
39 - به اعتبار سخن رسول‌خدا(ص) كه فرمودند: «حُسَینٌ مِنّی وَ اَنَا مِنْ حُسَیْنِ».
40 - در روایت داریم كه اوّلین كسی كه برای حضرت امام‌حسین(ع) گریه كرد، آدم(ع) بود.
41 - «مقتل خوارزمی»، ج 1، ص 188.
42 - در كوفه شایع كردند كه سپاه شام در راه است و با این شایعه رعب در دلِ همه افتاد، و یكی نپرسید مگر از كوفه تا شام راه كوتاهی است كه كوفیان فرصت تجهیز شدن نداشته باشند، و مگر مردم كوفه از نظر توان و قدرت كمتر از شامیان‌اند كه نتوانند با سپاه شام مقابله كنند.
43 - عمروبن‌سعید والی مدینه با پا درمیانی عبدالله‌جعفر برای حسین(ع) امان‌نامه می‌فرستد كه اگر دست به كاری نزد، از یزید اجازه بگیرد كه حسین(ع) در امان او باشد و دست از پا خطا نكند.
44 - در مورد توجه به مقام امامان معصوم در هستی می‌توانید به كتاب «مبانی معرفتی مهدویت» از همین مؤلف رجوع فرمایید.
45 - «لهوف»، ص53.
46 - «سخنان حسین‌بن‌علی از مدینه تا كربلا»، محمدصادق نجمی، ص 114: امام(ع) پس از خوابی كه در منزل بطن‌عقبه دیدند خطاب به یاران فرمودند: «ما اَرانِی اِلاّ مَقْتُولاً فَاِنّی رَاَیْتُ فِی‌الْمَنامِ كِلاباً تَنْهَشَنی وَ اَشَدُّها عَلَیَّ كَلْبٌ اَبْقَعُ» یعنی؛ من درباره خودم هیچ پیش‌بینی نمی‌كنم جز این‌كه به قتل خواهم رسید، زیرا در عالم رؤیا دیدم كه سگ‌های چندی به من حمله نمودند و بدترین و شدیدترین آنها سگی بود سیاه و سفید(ارشاد مفید ص 223).
47 - «بحارالانوار»، ج43، ص261.
48 - كامل الزیارات.
49 - برای شرح این فراز از زیارت، به كتاب «زیارت عاشورا،اتّحاد روحانی با امام‌حسین ‌(ع)» از همین مؤلف مراجعه فرمایید.
50 - «تاریخ طبری»، ج 7، ص 304.
51 - «انساب‌الاشراف»، خطبه امام در ظهر عاشورا، ج3، ص188.
52 - «مجالس ‌افاخره»، شرف‌الدین، ص92.
53 - كامل الزیارات.
54 - هر چیزی كه اعتباری نباشد، ذات دارد؛ مثل نماز كه ذات دارد و حضرت رسول‌الله(ص) در معراج با ذات نماز ارتباط برقرار كردند و این نماز مطرح شده در زمین، صورت آن نماز حقیقی است و انسان‌ها به اندازه تلاش و همّت خود سعی می‌كنند نمازشان به آن ذات حقیقی كه ذات همه نمازهاست نزدیك شود. جبهه‌های حق علیه باطل نیز شدت و ضعف دارند و یك جبهه حق وجود دارد كه ذات همه جبهه‌های حق است كه حسین(ع) و یارانش آن را ظاهر ساختند و تمام جبهه‌های حق، چه قبل از كربلا و چه بعد از كربلا، همه به ‌اندازه‌ای كه به كربلا نزدیك هستند، دارای كمال و بقاء و نفوذ و هدایت و رحمت هستند.
55 - عبدالله‌بن‌مسعود می‌گوید: «ما در صدر اسلام می‌پنداشتیم هیچ نقص و ضعفی در جبهه مسلمانان از نظر اخلاقی نیست. تا این‌كه پس از جنگ اُحد آیه نازل شد «تُریدُون عَرَضَ‌الدّنْیا وَاللهُ یُریدُ‌الْاخِرَة» یعنی شما بهره‌های دنیا را برای خود انتخاب كرده‌اید و خداوند برای شما بهره‌های آخرت را انتخاب كرده‌است»، فهمیدیم باید در صدد رفع نقص‌های خود برآییم.
56 - «پس از پنجاه سال»، دكترجعفرشهیدی، ص 188.
57 - همان.
58 - سجع؛ یعنی سخن آهنگین با نظم خاص.
59 - «پس از پنجاه سال»، دكترجعفرشهیدی، ص 188.
60 - اولین كسی كه در دربار یزید، وقتی سر اباعبدالله(ع) را در برابر یزید دید اعتراض كرد، یحیی‌بن‌حكم برادر مروان‌بن‌حكم بود (ارشاد مفید، فی اخبارالحسین ص 179). ابوبرزه اسلمی كه در جلسه حضور داشت چون دید كه یزید چوب بر دندان حضرت اباعبدالله(ع) می‌زند، گفت: ای یزید چوب خود را بردار كه بسیار دیدم رسول‌خدا(ص) این دندان‌ها را می‌بوسد (نفس‌المهموم ص247). یزید خودش دستور داد سوهان آوردند و زنجیرهای حضرت‌سجاد(ع) را بُرید. همسر یزید چون دید یزید بر سر مبارك حضرت از فُقّاعی(آب‌جو) كه می‌خورد، ریخت، آن سر را برداشت و با آب شست و به گلاب خوشبو كرد (نفس‌المهموم ص 249 نقل از كامل بهایی) و اولین كسی كه عزاداری برای امام‌حسین(ع) به پا كرد، هند همسر یزید بود و خلاصه؛ این‌گونه تشتت در دربار یزید شروع شد.
61 - «نفس‌المهموم»، ص 252.
62 - «خصائص‌الحسینیه»، جعفر شوشتری، ص217و 218 ( این كتاب تحت‌عنوان «اشكی‌روان بر امیر كاروان» به فارسی ترجمه شده است).
63 - همان.
64 - «مقتل ابی‌مخنف»، ص202.
65 - در این باره می‌توانید به كتاب «تاریخ تحول دولت و خلافت» از حجت‌الاسلام رسول جعفریان رجوع فرمایید.
66 - «مروج‌الذهب»، ج3، ص137.
67 - «سفینة‌البحار»، ج1، ص222.
68 - امام عسگری‏(ع) می‌فرمایند: علامت مؤمن پنج‌چیز است؛ پنجاه‌ ویك ركعت نماز‌گزاردن در هر شب و روز و زیارت اربعین، انگشتر به دست كردن و جبین را در سجده به خاك گذاشتن، بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم را بلند گفتن،«مفاتیح‌الجنان».
69 - «تحلیلی از نهضت امام خمینی(ره) »، سید حمید روحانی.
70 - سوره واقعه، آیه 46.
71 - سوره حشر، آیه 20.
72 - زیارت عاشورا، اتحادی روحانی با امام‌حسین(ع) از همین نویسنده.
73 - «المیزان»، ذیل آیات 33 الی 38 سوره بقره.
74 - سوره قصص، آیه 6.
75 - سوره اعراف، آیه 95.
76 - در مورد معاویه و روش او در تغییر نظام ارزشی اسلام در متون تاریخی منسوب به اهل سنّت، نكات قابل توجهی هست. به‌طوری كه مسعودی در تاریخ خود در وقایع سال 212 هجری داستان مُطْرِف‌بن‌مُغَیرَة‌بن‌شُعْبه‌ثقفی را آورده كه پدرش نقل می‌كند؛ «در حین اذان چون مؤذن نام حضرت‌محمد را به‌عنوان رسول‌خدا شهادت داد، معاویه به مُطْرِف رو می‌كند و می‌گوید: سوگند به خدای كه من از پای نمی‌نشینم تا این نام را در اعماق زمین دفن كنم». حال؛ دشمنی با علی(ع) را هم در راستای دفن همین مظاهر ارزشی اسلام باید دانست.
77 - ابن‌عباس خدمت امام آمد، وگفت: «ای پسرعمو! مردم شایع كرده‌اند شما به سوی عراق می‌روی.» امام فرمودند: «تصمیم دارم به كوفه بروم.» ابن عباس گفت: «از این كار به خدا پناه می‌برم. بفرمایید آیا به طرف قومی می‌روی كه امیرشان را كشته‌اند و شهرهایشان را در اختیار خویش گرفته‌اند و دشمنانشان را از شهرها بیرون كرده‌اند؟!» اگر اینطور است، اشكالی ندارد به طرف آنها حركت كنید. می‌گوید: پسرعمو! كجا داری می‌روی؟! این‌هایی كه به طرفشان می‌روی، همه زیر حاكمیّت والیِ یزیدند، اینها هنوز كاری نكرده‌اند كه تو می‌خواهی به طرفشان بروی! نه امیرشان را كشته‌اند ، نه شهرشان را آماده كرده‌اند. انتظار ابن‌عباس این است كه امام وقتی به سوی شهری برود و حكومتش را تشكیل بدهد كه مردم آن شهر آمادة آماده باشند. می‌گوید: بفرمایید ببینیم این كارها را كرده‌اند؟! «اگر این كارها را انجام داده‌اند، نزدشان برو. ولی اگر فرماندارشان هنوز به صورت ماهرانه بر آنان فرمانروایی می‌كند و عمّال او در شهرها مالیات می‌ستانند، و در این حال از شما دعوت به عمل آورده‌اند، شما را به جنگ و كشتار دعوت كرده‌اند.» حرفش در سطح یك تحلیل سیاسی خوب است؛ می‌گوید: آقا ! شما می‌خواهی به یك شهری بروی كه خودت جنگ را شروع كنی، ‌پسرعمو! شما صبر كن تا خودشان جنگ را تمام كنند، بعد تو برو حكومت كن. می‌گوید:«شما را به جنگ و كُشت‌وكشتار دعوت كرده‌اند، من می‌ترسم شما را فریب داده به شما دروغ بگویند، و با شما مخالفت ورزیده تنهایتان بگذارند، و ابتدا از شما یاری طلبیده ولی در نهایت، بدترین دشمنان شما گردند ».
78 - سوره بقره، آیه 34.
79 - سوره هود، آیه 9.
80 - صاحب كتاب انساب‌الاشراف در ج 2 ص 183 می‌نویسد: «سلمان از این‌كه علی(ع) زنده است و مردم از او بهره نمی‌جویند، تأسف می‌خورد و می‌گفت: به‌خدا سوگند؛ پس از او هیچ‌كس شما را از اسرار پیامبرتان آگاه نخواهد كرد».
81 - «فتح خون»، شهید آوینی.
82 - به شرح خطبه 2 نهج البلاغه رجوع شود. علامه‌آیت‌الله‌تهرانی در كتاب «روح مجرد» از قول مرحوم آیت‌الله ‌سیدعلی آقا قاضی می‌فرمایند: وصول به مقام توحید و سیر الی‌الله بدون امامان شیعه محال است و شاهدی از اشعار ابن‌فارض می‌آورند كه گفته:
ذَهَـبَ الْعُمْرُ ضِیاعاً وَانْقَضی

باطِـلاً اِذْلَمْ اَفُزْ مِنْكُمْ بِشَیْء

غَیْرُ مَا اُولِیْتُ مِنْ عَقْدی وَ لاَ

عِتْرَةِ الْمَبْعُوثِ حَقّاً مِنْ قُصَیّ

یعنی؛ عمر من ضایع و باطل گشت، چراكه به هیچ‌وجه به حقیقت شما نرسیدم و كامیاب نشدم. غیر از عقد و گره‌ی ولایت عترتِ برانگیخته شده‌ی به حق از اولاد قُصَیّ (عترت و خاندان محمدبن‌عبدالله.... ابن‌قُصَیّ) كه آن به من رسیده است.
یعنی؛ نتیجه یك عمر سیر و سلوك الی‌الله، وصول به ولایت عترت طاهره است كه به صورت بخشش به من عطا شده و من از آن كامیاب و فائز گردیده‌ام. (روح مجرد، ص 328 و 329).
83 - سوره اعراف، آیه 14.
84 - به مباحث «مبانی نظری و روش‏های عملی حبّ اهل البیت» رجوع شود.
85 - در رابطه با معنی واسطه‌ی فیض‌بودنِ امام(ع)، به كتاب «مبانی معرفتی مهدویت» از همین نویسنده رجوع فرمایید.
86 - سوره شوری، آیه 23.
87 - «علم و دین»، ایان باربر، فصل زبان دین.
88 - «بصائر‌الدّرجات»، ص 48.
89 - سوره واقعه، آیه 79.
90 - سوره مائده، آیه 3.
91 - در كنفرانس «اسلام و دموكراسی» كه توسط «مؤسسه آمریكایی صلح» در 25 اردیبهشت سال 1371 تشكیل شد تا نظام سیاسی، فرهنگی لیبرال دموكراسی خود را ارزیابی كنند، اكثر سخنرانان خبر از شكست آن دادند، از جمله آقای آن‌مایر می‌گوید: حقوق بشر وقتی حقوق الهی را نادیده می‌گیرد دچار تناقض می‌شود، چراكه میلیاردها انسان قائل به ترجیح حقوق خدا بر حقوق انسان‌اند. و یا دیویدلیتل در همان جلسه می‌گوید: آموزة مدرنیزاسیون در بارة محو دین، كاملاً اشتباه بود.
92 - «تاریخ فلسفه غرب»، فردریك‌كاپلستون، ج اول، بخش افلاطون.
93 - البته روحیه جوانان كشورهای مسلمان كه متوجّه اسلامِ امام‌خمینی(ره) شده‏اند متفاوت است و این همان اسلامِ حسین(ع) در قرن اخیر است.
94 - سوره مزمل، آیه 6.
95 - سوره بقره، آیه .38.
96 - سوره انبیاء، آیه 73.
97 - «امام علی‌بن‌ابیطالب»، دكتر عبدالفتاح عبد المقصود، ج اول، بخش 3.
98 - همان.
99 - «شرح نهج البلاغه»، ابن ابی الحدید، خطبه 3.
100 - به مباحث شرح خطبه شقشقیه (خطبه 3) رجوع فرمائید.
101 - به كتاب «راه دشوار هدایت» از دكتر ادریس حسینی، ص 186، یا به «تاریخ طبری»، ج2، ص 442 رجوع كنید.
102 - برای روشن شدن معنی «اكنون زدگی» به جلسه بیست و پنجم رجوع فرمایید.
103 - «شرح حدیث جنود عقل و جهل»، مقدمه، امام خمینی (ره).
104 - سوره عنكبوت، آیه 8 .
105 - «لهوف»، ص 131.
106 - «مروج‌الذهب»، ج 2، ص 345.
107 - «حكمت و حكومت»، ص 216.
108 - بشتابید ای باده‏خواران، بشتابید.
109 - «شرح نهج‌البلاغه»، ابن‌ابی‌الحدید، ج 13، ص 242.
110 - خداوند آسمان و زمین را و آنچه بین آنهاست خلق نكرد، مگر به حقّ (سوره روم، آیه 8).
111 - ابن‌منصور سرجون مشاورِ رومی معاویه است.
112 - «لهوف»، ص 65.
113 - سوره شعراء، آیه 3.
114 - برای بررسی بیشتر این موضوع، به نوشتار «ریشه اصلی غم فاطمه(س)» و یا به كتاب «بصیرت حضرت‌زهرا(س)» از همین نویسنده رجوع فرمایید.
115 - بسم اللهِ الرحمن الرحیم: مِنَ الْحُسین بن علی الی محمدبن علی(محمد حنفیه) و مَن قِبَلَهُ مِنْ بنی‌هاشم. اَمّا بَعْد، فَاِنْ مَنْ لَحِقَ بی‏ اُسْتُشْهِدَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ لَمْ یُدْرِكِ الْفَتْح وَالسَّلام.
116 - سوره انفال، آیه 33.
117 - «اقبال»، سید بن طاووس.
118 - ابن‌زیاد برای یافتن «مسلم‌بن‌عقیل» غلام خود «معقل» را پیش خود خواند و او را به سه‌هزار درهم مأمور یافتن مسلم كرد كه او خود را به یاران مسلم برساند و بگوید این پول را برای یاری مسلم آورده‌ام. معقل در مسجد بزرگ كوفه مردی را دید كه نمازش را با خضوع و حال نیایش می‌خواند، حدس زد كه او باید از یاران مسلم و حسین(ع) باشد و لذا مسئله را با او در میان گذاشت. اتفاقاً این فرد مسلم‌بن‌عوسجه‌اسدی است (ارشادشیخ‌مفید، ج2، ص 61).
119 - «ابوالشهداء»، ص 162.
120 - سوره فاطر، آیه 43.
121 - سوره انبیاء، آیه10.