تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

ترس از مرگ، عامل خشكاندن شور حیات

امویان دائم ترس را منتشر می‏كردند و نگران آن بودند كه مردم از دام ترسِ از مرگ رها شوند و از آن بیرون روند. رها شدن مردم از دام ترس، پایان سلطة قدرتمندان است، چراكه همة نظام ارزشی آنها در ترس از مرگ رونق و بقاء دارد. و حسین(ع) به همه فهماند ترس از مرگ، كشتن یك حكمت و یك فرهنگ متعالی است؛ و لذا یكی از شعارهای كربلا این است كه: «اِنّی لا اَرَی‏ الْمَوتَ اِلاَّ سَعادَةً وَ لا اْلحَیاةَ مَعَ الظَّالِمینَ اِلاّ بَرَما» یعنی من مرگ را در چنین شرایطی جز سعادت نمی‌بینم و زندگی با ستمكاران را جز ملالت و هلاكت نمی‌نگرم. همچنان‌كه وقتی در برخورد اوّل، حُرّ با امام‌حسین(ع) روبه‌رو شد، به حضرت گفت: فكر می‏كنم اگر مقاومت كنید، كشته می‌شوید. امام‌حسین(ع) در جواب او فرمودند: «اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنی؟» آیا مرا از مرگ می‏ترسانی؟ اصلاً مگر مرگ چیزی است كه در فرهنگ حسین(ع) جایی داشته باشد تا بتواند تصمیمات او را تغییر دهد؟ ترس ازمرگ، بزرگ‌ترین ضعف بشراست و اژدهای قدرت، حاكمیّت خویش را بر ضعف‏های بشر بنا نهاده و از همه بیشتر بر «ترس از مرگ»؛ و قدرتمندان همیشه بر اساس «ترس بشر از مرگ» در امنیت هستند. این است كه حكمت حسینی حكمت فرو ریختن همه قدرت‌های غیرالهی است در همه عصرها، و برای همه نسل‌ها. و تا به حسین(ع) نزدیك نشده‏ای، ترس از قدرت‏های غیرالهی شور حیات را در وجود تو می‏خشكاند و در تصمیمات تو بدون آنكه بخواهی نفوذ می‏كند.(21)
ماركسیست‌ها و توده‏ای‏ها در قبل از انقلاب اسلامی ادعای مبارزه با شاه را داشتند و او را بسیار بد می‏دانستند و نسبت به او كینه می‌ورزیدند، ولی وقتی پای مرگ پیش می‏آمد تمام حرفهایشان را پس می‏گرفتند، نظام شاه آنها را به روزی انداخت كه سخن‏گوی شاه شدند و سخن به مداحی او گشودند؛ حال اگر به جوانان مسلمان مثل فدائیان اسلام و یا گروه مؤتلفه اسلامی ‏نگاه كنید، هرچه به مرگ نزدیك‌تر می‌شدند، بیشتر به نشاط می‌آمدند. به عنوان نمونه؛ افسری كه می‏خواست عدّه‏ای از فدائیان اسلام را بكشد، گفته بود: «این‌ها را وقتی به پای چوبه‏های اعدام آوردیم، همدیگر را بغل كردند و به هم التماس دعا ‏گفتند و وقتی می‏خواستیم چشم‏هایشان را ببندیم گفتند: چرا می‏خواهید چشم ما را ببندید؛ ما كه جای بدی نمی‏رویم؟» ملاحظه كنید وقتی انسان‌ها از مرگ نهراسند، چگونه به مرگ به‌عنوان حیاتی با شور برتر می‌نگرند! محال است در تاریخ بتوان چنین صحنه‏هایی را بدون مددگرفتن از كربلا درست كرد.
كربلا؛ بشر را از حقارت، یعنی «ترسِ از مرگ» نجات می‏دهد. آیا امروز این همه ذلّت انسانیّت را در فرهنگ غرب حس می‏كنید؟ - فرهنگ غرب یعنی فرهنگ ذلّت انسانیّت- ما در چنین شرایطی برای نجات خود و نسل جوان یك امید بیشتر نداریم و آن فقط امید به كربلاست. روشنفكران غرب‌زده تصور نكنند این كشور شیعه به سرنوشت غرب دچار می‏شود و گمان نكنند همان‌طور كه كلیسا مغلوب دنیاداران شد، اینجا هم این آقایان می‏توانند روحانیت را مغلوب خود كنند؛ اینها جایگاه حسین(ع) و كربلا را نمی‏فهمند.
مگر انقلاب اسلامی، درست وقتی كه اروپا به زعم خود همة دین را پشت سرگذاشته بود و رابطة خودش را با دین تمام كرده می‌دانست؛ در این كشور شیعه، اوج نگرفت و در یك انفجار دینی صحنه جهانی را متأثّر نكرد؟ پس این تحلیل‏های غرب‌زدگانی كه به تبعیت از مسیر كلیسا در غرب، مسیر انقلاب دینی را می‏خواهند به انحراف از دین بكشانند، یك امید غیر واقع‌بینانه است. پس عزیزان؛ اوّلاً: به هیچ وجه جای ناامیدی نیست. ثانیاً: یك امید هم بیشتر نیست و آن فرهنگِ نترسیدن از مرگ است كه فقط در كربلا یافت می‏شود.