درجلسات گذشته تأكید شد كه باید شرایطِ فرهنگی- اجتماعیِ زمان حضرت اباعبدالله(ع) روشن شود، تا اوّلاً: بفهمیم این نهضت در چه شرایطی شروع شد و شكل گرفت، ثانیاً: این مسئله به خوبی روشن شود كه نهضت اباعبدالله(ع) یك نهضت فراتاریخی است، بهطوری كه همة تاریخ را فرا گرفته، و قصّه دشمنان اباعبدالله(ع) هم قصّه دشمنان بشریّت است. لذا این جبهه، همیشه گشوده است وثالثاً: باید متوجّه بود كه هركس نتواند دشمن خود رابشناسد، از خود شكست خورده است. و نیز اگر كسی دشمن خود را شناخت و راهی جز راه اباعبدالله(ع) برای مقابله با آن برگزید، بداند كه حتماً چروكیده و مأیوس خواهد گشت و در راستای شكست از خود، از دشمن خود نیز شكست خواهد خورد.
در جلسات قبل عرض شد: امویان با یك چهرة خاصّی مقابله با امامحسین(ع) را شروع كردند. امویان به نمایندگی معاویه در شام تركیبی شدند از فكر مشركانه و ظاهرپرست رُمیها، و روح تعصب جاهلی اموی. وقتی این دو طرز فكر تركیب شوند، فكر معاویهای ساخته میشود.
اگربتوانیم فكر معاویهای را - با آنهمه پیچیدگی و دقت- بشناسیم عظمت نهضت امامحسین(ع) رامیشناسیم، وگرنه فقط یك ادعا داریم كه حسین(ع) اسلام را نجات داد، اما چگونگی آن را در نمییابیم.(27)
تأكید ما این است كه اگر روح و فرهنگ معاویه را بشناسید - كه تركیبی از جاهلیت عرب و شرك رُمی است- آنوقت میفهمید جبهة حسینی هنوز گشوده است و دشمنِ امروزِ شما همان دشمن دیروز اباعبدالله(ع) است كه امروز هم با چهره فرهنگی غربِ بعد از رنسانس به میدان آمده است به همینجهت عرض كردیم: رضاخان را غربیها به سر كار آوردند و اوّلین كار او مبارزه با جلسات عزاداری اباعبدالله(ع) است، این یك اتفاق نیست بلكه غرب خوب میفهمد كه نابودیاش به نهضت حسین(ع) بستگی دارد. وقتی عشق الهی عامل حركت انسان در زندگی باشد، هم بیمحتوایی فرهنگ غربی به كمك حكمت حسینی خوب روشن میشود و هم ناتوانی فرهنگ غرب در مقابل روش حسینی به خوبی روشن میگردد. حسین(ع) چهرهای از دشمن را میشناخت كه اسلام تا ابد از طریق این چهره تهدید میشود و لذا نهضت حسینی است كه میتواند تا قیام قیامت دشمن اسلام را شكست دهد.
انقلاب اسلامی هم ادامه همان نهضت و دشمن آن هم همان اروپای بعد از رنسانس است. اگر نهضت حسین(ع) شناخته شد، دشمن، و راه مبارزه با دشمن را درست میشناسیم. هر كس به اندازة توان خودش از نهضت اباعبدالله(ع) معنی زندگی كردن خود را مییابد. باید هرسال بیشتر تلاش كرد تا این نهضت را فهمید، چراكه نهضت اباعبدالله(ع) مثل قرآن هفتصد بطن دارد. یعنی این نهضت، تمام بشریّت را در طول حیاتش تغذیه میكند. عمده آن است كه مكر معاویه در قرن بیستویكم ما را نفریبد، چراكه معاویه یك شخص نیست بلكه یك فرهنگ است. فرهنگ معاویه بعد از مردن معاویه هم میخواهد اجازه ندهد نهضت اباعبدالله (ع) درست فهمیده شود. فرهنگ معاویهای تلاش میكند نهضت امام را منفی جلوه دهد، و اگر نتوانست، لااقل آن را سطحی جلوه میدهد، یعنی از محتوا میاندازد. شما بدانید سطحی جلوه دادنِ یك نهضت، به همان اندازه یا بیشتر از منفی جلوه دادنش، خطرناك است.