فرهنگ معاویهای نظم های اصیل انسانی را از بین میبرد بدون اینكه كسی متوجّه شود چه چیزی بر سرش آمده است.
در جلسه گذشته راجع به این موضوع صحبت نمودیم، ولی معنی كردن نظم حسینی و نظم معاویهای نیاز به دقت و تلاش بیشتری دارد. تعبیر جلسه قبل این بود كه نظم حسینی، نظمی است كه مقصدش ارتباط انسان با خدا و غیب است، نه امنیت دادن به نفس امّاره، و نظم معاویهای، نظم انضباط زمین و فربه نمودن نفس امّاره است. برای اینكه به بحث نزدیك شویم مثالی میزنیم. شما حتماً در دستورات علماء شنیدهاید كه انسان باید به مرحله «مراقبه» برسد، حالا یك فرد «جنتلمن» و انسان منظم در فرهنگ مدرنیته را با سالكی كه در حال مراقبه است در نظر بگیرید، اولی آدمی است كه خیلی در كارهایش نظم و پرستیژ دارد، گره كراواتش منظم است، كت و شلوار اتو كرده میپوشد، موهایش منظم است، راه رفتنش منظم است، سخن گفتن و همه كارهایش منظم و سر وقت است، پشت چراغ قرمز هم توقف میكند، خلاصه در اینگونه نظم و انضباط غوغاست. دومی كه در حال مراقبه است، مواظب است یك غیبت نكند، فكر بدی به قلبش خطور نكند، پشت چراغ قرمز هم میایستد چراكه انضباط زمینی، كار همه انسانهایی است كه در زمین مقیماند. امامخمینی(ره) هم بهعنوان یك آدم منظم، در نوفللوشاتو وقتی گوسفندی را در باغ پشت ساختمان اقامت ایشان بر خلاف قانون فرانسه ذبح كردند و برای امام آبگوشت تهیه كردند، امام پرسیدند آیا ذبح گوسفند در داخل باغ مطابق با قانون فرانسه هست؟ گفتند: نه، دولت فرانسه چنین اجازهای را نمیدهد. امام از خوردن آبگوشت امتناع كردند. همراهان امام میگفتند: ما میدانستیم كه امام آبگوشت دوست دارند اما آن آبگوشت را نخوردند چون نظم زمینی باید رعایت شود. اما نظم زمینی، تنها نظمی نیست كه امامحسین(ع) آمده است تا آن را ایجاد كند. نظم اهل مراقبه را ببینید، آنچنان مواظب است كه كوچكترین خطور قلبی، یك گناه، یك غفلت، در تمام شخصیتش حاصل نشود، یعنی انسانی كه در مراقبه میرود، در نظمی زندگی میكند كه زمین را به آسمان پیوند زده است و چنین نظمی است كه فرهنگ معاویهای را ویران میكند.
فرهنگ رومی معاویه، نظمهای اصیل انسانی را از بین میبرد، گاهی انسان دیگر نمیتواند در فضای نظم معاویهای تنفس كند، هر كاری میكند و هر برنامه ریزی كه میكند میبیند به آنچه میخواهد نمیرسد، این نظام معاویهای است كه نظمهای اصیل را از بین میبرد و این نظم حسینی است كه با حكمت الهی به بشر و جهان نگاه میكند و آن را اداره میكند.
نظمهای اصیل انسانی را معاویه از بین میبرد، بدون اینكه كسی متوجّه شود چه بر سرش آمده، مگر كسی كه می تواند حق و باطل را تمییز دهد.