تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

زشتی تن‌آسایی

تن‌آسایی آن‌چنان شیرین است كه در آن حال، فرو ریختن ارزش‌های معنوی چندان به چشم نمی‏آید و اگر امام(ع) تمام زندگی خود را به خطر نیندازد، تن آسایی همة زندگی انسان‌‌ها را تا آخر اشغال می‏كند و انسان‌‌ها از همه كمالات باز می‏مانند و امام‏حسین(ع) با حكمت خود، هم زشتی تن‌آسایی را نمایاند و هم زیبایی فداكاری در راه دین را نشانمان داد تا از تلخ كامی برهیم.
یكی از بیماری‏هایی كه همیشه جامعه را از حق گرایی محروم می‏كند تن آسایی و رفاه است و در اینجاست كه اباعبدالله(ع) تمام زندگی‏ و حتّی تن خود را به صحنه آورد تا زشتی تن آسایی را بنمایاند، و شیرینی دینداری را نیز.
اگر معاویه با رُم، یعنی با غرب ارتباط نداشت یك ابوسفیانِ مرده بود، به‌همین‌جهت ما علاوه بر ابوسفیان، آل‌ابوسفیان و خود معاویه را هم لعنت می‏كنیم. معاویه چه كرد كه بسیاری از صحابه ساكت شدند؟ شخصی مثل عبدالله‌بن‌عمر كه به ظاهر، یك زاهدِ مقدّس است در مكّه قبل از حركت به سوی كربلا خدمت اباعبدالله(ع) آمد و گفت:
یا اباعبدالله، اِتَّقِ اللّه، چون همه مردم با این مرد (یزید) بیعت كرده‏اند و دینارها هم در دست اوست قهراً به او روی می‏آورند.... می‏ترسم در صورت مخالفت با وی كشته شوی... من از رسول خدا(ص) شنیدم كه فرمود حسین كشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری او بردارند، به ذلت وخواری مبتلا می‏شوند. پیشنهاد من این است كه مانند مردم راه بیعت و صلح پیش‏گیری و از ریختن خون مسلمانان بترسی.
حضرت به او فرمودند: از پستی دنیا همین بس كه سر یحیی‏بن‌زكریا را به زن زناكاری هدیه كردند. آیا می‏دانی كه بنی‏اسرائیل در بین طلوع فجر و طلوع آفتاب هفتاد پیامبر را كشتند و سپس آمدند در بازار و به خرید و فروش مشغول شدند و انگار كه هیچ نشده؟ و خدا هم به آنها مهلت داد و در عذاب آنها عجله نكرد و بعداً آنها را به عذابی شدید گرفت؟ پس تقوا پیشه كن و مرا رها نكن.(25)
وقتی عبدالله‌بن‌عمر از پیشنهاد خود به امام‌حسین(ع) نتیجه نگرفت، تقاضا كرد كه امام اجازه دهد زیر سینة آن حضرت را كه جای بوسة رسول خدا است ببوسد، سه بار بوسه زد و گریه كرد و خداحافظی نمود و به مدینه رفت و اعلام بیعت با یزید نمود. همین عبدالله‌بن‌عمر در مورد بیعت با حضرت علی(ع) گفت: «هروقت همه مسلمانان بیعت كردند، من بیعت می‏كنم» و حضرت‏علی(ع) فرمودند: «من كسی را مجبور به بیعت نمی‏كنم». ولی پس ازشهادت امام علی(ع) بامعاویه بیعت كرد و مخالفت اوّلیه‏اش هم بایزید به قول خود معاویه ضرری ندارد و ملاحظه می‌كنید كه حتّی امام‌حسین(ع) را دعوت به بیعت می‌كند. و نیز در شورش مدینه پس از قتل امام‌حسین(ع) به قبیله خود گفت: «هریك از شما كه دست از بیعت یزید بردارید، رابطه من با او قطع است.» و هم او پس از مرگ یزید و روی كار آمدن عبدالملك مروان و گسیل حَجّاج‌بن‌یوسف‌ثقفی به مكّه جهت سركوبی عبدالله‏بن‌زبیر، وقتی حَجّاج وارد مدینه شد، شبانه برای بیعت به سوی او شتافت و گفت: «می‏ترسم مرگم فرا رسد و در اثر نداشتن امام به مرگ جاهلیت بمیرم» و حَجّاج كه خوابیده بود پایش را از لحاف بیرون كرد و گفت: «با پایم بیعت كن» و او با پای حجاج بیعت كرد.(26) ملاحظه می‏كنید كه این‌ها به جهت یاری نكردن امام به چه ذلّتی گرفتار شدند، و نیز شرایط نهضت امام را در نظر بگیرید كه مقدّسین و به اصطلاح روشنفكران آن زمان در آن شرایط چه افكار و اعمالی داشتند.