كربلا وسعت دیگری را میخواهد نشان دهد، دشمن میخواست به باور حضرت این مطلب را بنشاند كه تحرك شما هیچ فایدهای ندارد ولی حضرت امامسجاد(ع) كه حركت امامحسین(ع) را خوب میشناسد فرمودند: ما رفتیم كربلا و با پیروزی برگشتیم. این دیدگاه را نگاه كنید! دیدگاهی است كه عرف سیاسی و معادلات بشری آن را نمیفهمد و نمیپذیرد و حسین(ع) هم میداند كه این فرهنگ، فرهنگی فوق معادلات سیاسی است. نوع نگاه امامحسین(ع) مثل نگاه مختار ثقفی نبود. مختار وقتی كه دید محاصره دارالعماره سه ماه به طول انجامید به افراد لشكرش گفت اگر درب دارالعماره را باز كنند ما را میكشند، پس بیایید حمله كنید تا كشته شویم، 14 نفر از افراد پشت به پشت هم دادند، كشتند تا كشته شدند. این دیدگاهی است كه میگوید حالا كه ما را میكشند پس ما هم میكشیم تاكشته شویم، در حالی كه در دیدگاه اباعبدالله(ع) تمام حركت، حیات فرهنگی است، اباعبدالله(ع) میآیند روی بلندی میایستند و فریاد میزنند: «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی»، آیا حضرت نمیدانست كسی نیست كه به او یاری برساند و اگر كسی میآمد مگر چند نفر میآمدند؟ بله او میدانست، ولی فرهنگی را پایهگذاری میكنند تا انسان را فوق تحلیلهای سیاسی عافیتطلبانه، و فوق تحلیل همه جبهههای غیردینی و جبهههای دینی غیرحسینی، بكشاند.
شما میبینید در كربلا بزرگترین حیلهها واقع شد و نهضت حسینی و حكمت حسینی مقابله با این حیلههاست. قویترین، منظمترین، كلاسیكترین و مستمرترین حیله توسط عُبیدُاللّهبْنِزیاد سیاستمدار جهان آن روز در كربلا پیاده شده است. عبیدالله، پسر زیاداست، زیاد، متفكر عرب است، سعی دارد ظاهرش را مذهبی و قرآنخوان نشان دهد. او حتی در برخورد با اسراء اهل بیت به آیه قرآن تمسك میجوید. سعدابنابیوقاص صحابة پیامبر و پسرش، عمربنسعد كه از تابعین به حساب میآید، امام جماعت شهر هستند و در ظاهر آدم های مقدّس به تمام معنایند. شما فكر نكنید كه حسین(ع) بایك عدّه آدم بیتربیت و نفهم روبهروست و چنین افرادی حادثه كربلا را بهوجود آوردند. اینها همهاش مظلومیت كربلاست كه دشمنانش به زبان و آداب دین سعی میكنند ظاهر شوند ولی موفق نمیشوند تا نقشه خود را كامل پیاده كنند.
شما در تحلیل حركت امامحسین(ع) مواظب باشید آنارشیستگری را با نهضت حكیمانة حسینی یك شكل ندانید، «آنارشیست» در اصطلاح سیاسی به كسی گفته میشود كه حق یا باطل، همین كه انسانی را ظالم دانست سریعاً او را میكشد. در حركت آنارشیستی حكمت و همه جانبه نگری نیست، یعنی تئوری شخصِ آنارشیست این است كه ما باید قوی شویم وكسی را كه به نظرمان ظالم رسید بكشیم. شما افراد انقلابی را كه در مقابله با دشمنشان حكمت و همه جانبهنگری ندارند ملاحظه كردهاید. در تاریخ نظر كنید، ببینید هر كس شعور و حكمت مبارزه با ستم را در دستگاه دینی -كه تجلی آن حسین(ع) است- نداشته باشد، با انگیزة مقابله با ستم، ثناگوی ستمگر میشود!! با امید شكستِ ستمگر، به پای ستمگر سجده میكند!! نمونة بارز آن، كشورهای شوروی سابق است، اینها امروز در اروپاییشدن از همدیگر سبقت میگیرند. بسیاری از شخصیتهای زمان شاه كه نظام شاه را اداره میكردند اول ماركسیست بودند، اینها جزء مخالفین شاه بودند ولی پس از مدتی ثناگوی شاه میشدند. برخی از روشنفكرهای زمان ما كه حسینی نیستند، چون قدرت را در آمریكا میبینند - علیرغم عقیدهشان- قبله گاهشان آمریكا شده است. در حكمت حسینی است كه شمشیر بُرّان نه تنها، انسان حسینی شده را ساقط نمیكند، بلكه میپروراند. و انسانهای ضد ظلمی كه معنی به كار بردن حكمت را در كنار طلب عدالت نمیشناختند، خودشان طعمه آن ظلم شدند و در دستگاه ظالم قرار گرفتند. (قبل از انقلاب یك كاریكاتور سیاسی پر پیامی بود؛ موشی را نشان میداد كه تراكتی به دست گرفته بود و بر روی آن عكسِ گربهای را كشیده بود. یعنی نظام شاه، كاری كرده كه قربانیانِ نظام او ثناگوی نظام و فرهنگ شاهی شدهاند). و من میخواهم بگویم غیر از حكمت حسینی، همیشه همینطور است.