تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

كربلا، فوق تحلیل‌های عافیت‌طلبانه

كربلا وسعت دیگری را می‏خواهد نشان دهد، دشمن می‏خواست به باور حضرت این مطلب را بنشاند كه تحرك شما هیچ فایده‏ای ندارد ولی حضرت امام‌سجاد(ع) كه حركت امام‌حسین(ع) را خوب می‏شناسد فرمودند: ما رفتیم كربلا و با پیروزی برگشتیم. این دیدگاه را نگاه كنید! دیدگاهی است كه عرف سیاسی و معادلات بشری آن را نمی‏فهمد و نمی‏پذیرد و حسین(ع) هم می‏داند كه این فرهنگ، فرهنگی فوق معادلات سیاسی است. نوع نگاه امام‌حسین(ع)‏ مثل نگاه مختار ثقفی نبود. مختار وقتی كه دید محاصره دارالعماره سه ماه به طول انجامید به افراد لشكرش گفت اگر درب دارالعماره را باز كنند ما را می‏كشند، پس بیایید حمله كنید تا كشته شویم، 14 نفر از افراد پشت به پشت هم دادند، كشتند تا كشته شدند. این دیدگاهی است كه می‏گوید حالا كه ما را می‏كشند پس ما هم می‏كشیم تاكشته شویم، در حالی كه در دیدگاه اباعبدالله(ع) تمام حركت، حیات فرهنگی است، اباعبدالله(ع) می‏آیند روی بلندی می‏ایستند و فریاد می‏زنند: «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی»، آیا حضرت نمی‏دانست كسی نیست كه به او یاری برساند و اگر كسی می‏آمد مگر چند نفر می‏آمدند؟ بله او می‏دانست، ولی فرهنگی را پایه‌گذاری می‏كنند تا انسان را فوق تحلیل‌های سیاسی عافیت‏طلبانه، و فوق تحلیل همه جبهه‏های غیردینی و جبهه‏های دینی‏ غیرحسینی، بكشاند.
شما می‏بینید در كربلا بزرگترین حیله‏ها واقع شد و نهضت حسینی و حكمت حسینی مقابله با این حیله‏هاست. قوی‏ترین، منظم‏ترین، كلاسیك‏ترین و مستمرترین حیله توسط عُبیدُاللّه‏بْنِ‏زیاد سیاستمدار جهان آن روز در كربلا پیاده شده است. عبیدالله، پسر زیاداست، زیاد، متفكر عرب است، سعی دارد ظاهرش را مذهبی و قرآن‏خوان نشان دهد. او حتی در برخورد با اسراء اهل بیت به آیه قرآن تمسك می‏جوید. سعدابن‏ابی‏وقاص صحابة پیامبر و پسرش، عمربن‏سعد كه از تابعین به حساب می‏آید، امام جماعت شهر هستند و در ظاهر آدم های مقدّس به تمام معنایند. شما فكر نكنید كه حسین(ع) بایك عدّه آدم بی‌تربیت و نفهم روبه‌روست و چنین افرادی حادثه كربلا را به‌وجود آوردند. این‌ها همه‏اش مظلومیت كربلاست كه دشمنانش به زبان و آداب دین سعی می‏كنند ظاهر شوند ولی موفق نمی‏شوند تا نقشه خود را كامل پیاده كنند.
شما در تحلیل حركت امام‌حسین(ع) مواظب باشید آنارشیست‏گری را با نهضت حكیمانة حسینی یك شكل ندانید، «آنارشیست» در اصطلاح سیاسی به كسی گفته می‏شود كه حق یا باطل، همین كه انسانی را ظالم دانست سریعاً او را می‏كشد. در حركت آنارشیستی حكمت و همه جانبه نگری نیست، یعنی تئوری شخصِ آنارشیست این است كه ما باید قوی شویم وكسی را كه به نظرمان ظالم رسید بكشیم. شما افراد انقلابی را كه در مقابله با دشمنشان حكمت و همه جانبه‌نگری ندارند ملاحظه كرده‏اید. در تاریخ نظر كنید، ببینید هر كس شعور و حكمت مبارزه با ستم را در دستگاه دینی -كه تجلی آن حسین(ع) است- نداشته باشد، با انگیزة مقابله با ستم، ثناگوی ستمگر می‏شود!! با امید شكستِ ستمگر، به پای ستمگر سجده می‏كند!! نمونة بارز آن، كشورهای شوروی سابق است، این‌ها امروز در اروپایی‌شدن از همدیگر سبقت می‏گیرند. بسیاری از شخصیت‌های زمان شاه كه نظام شاه را اداره می‏كردند اول ماركسیست بودند، این‌ها جزء مخالفین شاه بودند ولی پس از مدتی ثناگوی شاه می‏شدند. برخی از روشنفكرهای زمان ما كه حسینی نیستند، چون قدرت را در آمریكا می‏بینند - علی‏رغم عقیده‏شان- قبله گاه‏شان آمریكا شده است. در حكمت حسینی است كه شمشیر بُرّان نه تنها، انسان حسینی شده را ساقط نمی‏كند، بلكه می‏پروراند. و انسان‌های ضد ظلمی كه معنی به كار بردن حكمت را در كنار طلب عدالت نمی‏شناختند، خودشان طعمه آن ظلم شدند و در دستگاه ظالم قرار گرفتند. (قبل از انقلاب یك كاریكاتور سیاسی پر پیامی بود؛ موشی را نشان می‏داد كه تراكتی به دست گرفته بود و بر روی آن عكسِ گربه‏ای را كشیده بود. یعنی نظام شاه، كاری كرده كه قربانیانِ نظام او ثناگوی نظام و فرهنگ شاهی شده‏اند). و من می‏خواهم بگویم غیر از حكمت حسینی، همیشه همین‌طور است.