روش اول؛ روشی است كه معاویه عمل كرد، معاویه میدانست حسینی كه حقّ را میشناسد، نباید مطرحش نمود، برای همین هم حضرت اباعبدالله(ع) قبل از شروع نهضت یعنی قبل از اینكه یزید بر سر كار بیاید به معاویه به شدّت در نامههایشان حمله میكنند، نامهای دارند كه حضرت میفرمایند: من تو را بزرگترین بلای جامعه اسلامی میدانم، و خود حضرت هم میفرمایند بحث جنگ بین من و تو نیست - چون حضرت به صلح برادرشان در مقابل معاویه پای بندند- معاویه هم این قدر میفهمد كه نباید با حسین(ع) روبهرو شود، چون حسین(ع) مطرح میشود. و ظاهراً در وصیتی كه به یزید دارد میگوید حسین را نكش.
روش دوم؛ همان روش یزید است كه باید حسین را بكشیم و كار را تمام كنیم. البته نظر معاویه و یزید هر دو در این است كه حسین(ع) نباشد، و مسلّم است كه حضرت اباعبدالله(ع) منتظرند تا در شرایط جدید، حمله جدید بكنند، و كاری به این موضوع ندارند كه یزید میخواهد حضرت را بكشد یا نكشد. یزید هم تلاش میكند تا شرایط را به نفع خودش تمام كند و اتفاقاً به نفع اباعبدالله(ع) تمام شد. چون حكمت حسینی حكمتی است كه در مقابل روش پرفشار و خفقان هم میتواند خودش را ثابت بكند.
روش سوم؛ كه تركیبی از روش اول و دوم است، روشی است كه هنوز به كار میبرند و بیشتر شبیه روش معاویهای است، یعنی نمیخواهند شیعه خیلی مطرح شود. آمریكاییها چون نمیفهمند چهكاركنند، یزیدی عمل میكنند، و اروپاییها به روش معاویهای عمل میكنند، پس این جنگی كه ما امروز بین شیعه و دنیا داریم، تركیبی از روش معاویه و یزید را در مقابل خود داریم، برای همین هم باید هوشیارانه عمل كنیم، تا بتوانیم در این نهضت به آن نهایتی كه میخواهیم، برسیم.