تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

رمز شكست ناپذیری امام‌حسین(ع)

پوچی در قلمرو اولیای خدا نیست، همچنانی كه شأن خلیفه خدا نیز نمی‏باشد و شناختن پوچی و رهایی از آن نیز در حدّ دقت اولیاء خدا و شأن خلیفةالهی آنها است و آن‌كس كه كسوت خلیفةالهی را از قامت خود بیرون كند بصیرتِ پوچی‌‏یابی خود را نیز فروبسته است و دیگر نمی‏تواند به علاج پوچی بیندیشد تا به كربلا و حكمت حسینی دل ببندد، او به اكنون می‏اندیشد و لذا از سرمایه عظیم اسمای الهی كه در جان او دمیده شده به‌كلی بی‏خبر است و نه‏تنها از پوچی فرار نمی‏كند و به علاج آن نمی‏اندیشد بلكه پوچی را زندگی می‏داند، چراكه زندگی ادامه خویشتن خویش است و ادامه انسانیِ كسی كه از خلیفةالهی خود به درآمده و به پوچی دل سپرده است، ادامه همان پوچی است و ارزش نهادن به بی‏ارزش‏ترین چیز‏ها.
آن چیزی كه نمی‏گذارد حسین(ع) شكست بخورد، این است كه او هم پوچی را می‏شناسد و هم شرایط پوچ نشدن را. معاویه به فرزند خود وصیت می‏كند كه حسین(ع) را نكش، چراكه معاویه خوب می‏داند كه حسین(ع) پوچی را می‏شناسد و لذا به هیچ‌وجه كشته نمی‏شود چون خوب می‏داند كه چه موقع بمیرد. حسین‏(ع) می‏داند وقتی باید بمیرد كه بزرگترین ثمره را برای حیات بشریّت به ارمغان بیاورد. كسی كه پوچی را می‏شناسد می‏تواند درست زندگی كند و درست بمیرد. شما در ابتدای انقلاب اسلامی به‌خوبی دیدید كه مردم به اندازه‏ای كه به شهادت نزدیك شدند، پوچی‏هایشان كمتر شد. جنگ تحمیلی 8 ساله، مسلماً یك جنگ حسینی بود، زندگی همه مردم در آن فضا با بركت شده بود، از معلّم گرفته تا بقّال، همه دارای یك زندگی معنی‏دارِ مفید شده بودند، آیا الان هم همین طور است؟ در جنگ چون حسینی‏تر بودیم، یك پیرزن احساس می‏كرد زندگی اش معنی دارد، یك كشاورز هم حس می‏كرد زندگی اش معنی دارد، همه حس می‏كردند كه در یك زندگی با معنی قرار گرفته‏اند. آیا الان به اندازه زمان جنگ معنی داریم؟ ولی هر چه بود 8 سال جنگ ما بوی حسین(ع) می‏داد و به همان اندازه نیز، 8 سال جنگ بوی بی‌ثمری نمی‏داد، بوی ثمردهی می‏داد. در و دیوار این كشور به «وجود» فكر می‏كرد نه به «عدم»، چراكه جنگ ما جنگ حسینی بود و حسین(ع) پوچی را می‏شناسد، چیزی كه معاویه فكر می‏كند می‏تواند با آن مردم را غافل كند، حسین(ع) آن فرهنگ را رسوا می‏كند. فكر می‏كنید معاویه چكار می‏كند؟ در نهایت امر می‏آید به من و شما پول می‏دهد، اگر من و شما پوچی را بشناسیم، می‏گوییم پول را چه كار كنیم؟ اگر پول من و شما زیاد باشد چه می‏كنیم؟ اتاقمان را رنگ می‏زنیم، لباس نو می‏خریم و... این‌ها اگر هدف شد كه همه‏اش پوچی است. اگر كسی پوچی را شناخت تشخیص این امور برایش ساده است، بسیاری از این جوان‏ها را بیدار می‏بینیم چراكه می‏فهمند هم‌چون استخوان در دهان سگِ پوچی در حال خرد شدن هستند، دارند دست و پای می‏زنند تا از این ورطه هلاكت خود را برهانند و تلاش می‏كنند خود را از این پوچی نجات دهند.