آنچه معاویه بر باور مردم نشانده بود، قدرت برتری است كه مردم از او تصوّر كرده بودند. اژدهای قدرت از طریق دولت غولآسای اموی - رومی، سراسر سرزمین اسلامی را زیر حاكمیّت خود دارد. توان مقابله و سركوبی با هر كس و هر جا توسط حاكمیّت، چیزی است كه معاویه میخواست در ذهن مردم نشسته باشد، و نشسته بود. در این حال هر چیز بر اساس و در حول محور ترس از حكومت، دَوَران دارد ، و درخشش سلاحهاست كه افكار را جهت میدهد و راههای زندگی كردن را تعیین میكند و هیچ انتخابِ آزادی برای انسانها باقی نمیگذارد. در چنین شرایطی، درگیرشدن با چنین اژدهای قدرتی كه سایه او همه جا گسترده شده و مرعوب قدرتنمایی این اژدها نشدن، جامعترین كاری است كه هر كس بتواند به آن دست بزند عملاً بودن خود را اثبات كرده است. چراكه هر كس به اندازه انتخابهایی كه خود انجام میدهد، وجود دارد و نفسِ نپذیرفتنِ این سایه ترس، زندگی و مقصد و هدف حیات است؛ چراكه زندگی یعنی رسیدن به این حقیقت كه: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِیّ الْعَظیمِ» و به چنین مقامی نمیرسی، مگر با مقابله با قدرتهای دروغینی كه به ظاهر جای قدرت خدا را گرفتهاند.
و معاویه این را نمیخواست؛ و حسین(ع) همین را حاكم كرد، چراكه وقتی فضای ترس حاكم شد، همه مرعوب میشوند و دیگر هیچكس نمیتواند انتخاب آزاد داشته باشد، مگر اینكه حكمت حسینی را به مدد بگیرد.