تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

چرا برگشت؟

امام به حرّ فرمودند: «این مردم مرا به سرزمین خود خوانده‏اند تا با یاری آنها، بدعت‌هایی را كه در دین خدا پدید آمده است بزداییم، این هم نامه‌های آنهاست، حالا اگر پشیمانند برمی‌گردم. راستی امام به كجا برمی‌گشتند؟ آیا از شعار «اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی‏(ص)؛ می‌خواهم انحرافاتی كه در دین جدّم پیامبر(ص) پدید آمده را اصلاح كنم»، منصرف شده بودند و از امر به معروف ونهی‌از منكری كه به عهده گرفته بودند، دست برمی داشتند؟ - در حالی كه این جملات مربوط به قبل از دعوت كوفه و كوفیان بود - یا این‌كه با روبه‌رو شدن با حرّ، شهادت را پیش بینی كردند و درصدد رهایی از مهلكه شهید شدن بودند؟ در حالی كه قبل از شهادت مسلم‌بن‌عقیل، درست آن وقتی كه مسلم نامه نوشت كه هجده‌هزار نیروی رزمنده با او بیعت كرده‌اند، یعنی حضرت قبل از خروج از مكّه فرمودند: «اَلا وَ مَنْ كانَ فینا باذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّنًا عَلی لِقاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنّی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللهُ» ای مردم هركس كه در راه ما آمادة بذل خون خود است و می‏تواند از خون خود بگذرد و مهیای لقاء خداوند است، با ما بیاید كه ما فردا عازم رفتن هستیم.
پس راستی امام‌حسین(ع) در مقابل حرّ می‏خواستند به كجا برگردند؟ آیا پیشنهاد امام به حرّ پیشنهادی نبود تا انگیزه دفاع از كوفه و كوفیان در مقابل امام‌حسین(ع) بهانه‏ای برای دشمن نشود و دشمن حتی به خیال خام خود با انگیزه‏ای به ظاهر حق، جنگ با حسین(ع) را حق خود نپندارد؟ امام می‏خواهند انگیزه واقعاً حقّی، برای دشمن نماند وگرنه، نه جبهه دشمن، باطلِ باطل خواهد بود، و نه جبهه امام، حقِّ حق. پس همة تلاش حضرت برای این است كه حجّت را بر دشمن تمام كنند، یعنی حقّی برای دشمن نماند. وگرنه امام‌حسین(ع) به‌عنوان یك عصیان‌گری كه‏ می‌خواهد به كوفه حمله كند معرفی می‏شد، و تبلیغات دستگاه یزید در ظاهر این‌طور مطرح می‏كرد كه كوفیان آمده‏اند از خود دفاع كنند، و عملاً امام شخصیتی معرفی می‌شود كه می‏خواهد كوفه را به هم بریزد. امام می‏فرمایند: خود كوفیان از من دعوت كردند، اگر نمی‏خواهند من برمی‌گردم.(50)