تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

فرهنگ غفلت از حقّ و باطل‏

همه تلاش معاویه برای این است كه كاری بكند كه بحث حقّ و باطل در میان نباشد، شما این جمله را در بین اهل سنّت زیاد شنیده‏اید كه اختلاف صحابه رسول‏خدا(ص) در اجتهادشان است، یعنی امیرالمؤمنین‏(ع) یك اجتهاد داشتند و مخالفان شان هم اجتهاد مخصوص خودشان را داشتند. خوب دقت كنید این فرهنگ می‏خواهد بگوید حقّ و باطلی در میان نیست، این حرف معاویه و رومی‏ها است كه قرائت های مختلف از دین، همه حقّ‌اند. معاویه می‏خواهد بگوید علی(ع) و ضد علی(ع) هر دو اجتهاد دارند، یعنی فرهنگ معاویه فرهنگ گم كردن حقّ و باطل است! و در چنین فرهنگی بدترین آدم‌ها هم خوب هستند. حتی عمروعاص هم خوب است. آری وقتی در فرهنگ حقّ قدم زدیم اجتهادهای حق داریم یعنی گاهی نور حق به افراد به طور متفاوت می‏رسد و ما برای همین هم معتقدیم كه در مكتب شیعه كه محور آن حق است همه مجتهدین، به حق اجتهاد می‏كنند هر چند كه در فهم دین متفاوت هستند، مثل این‌كه لامپی نور دارد و لامپی دیگر نور بیشتری دارد. ولی این غیر از آن اجتهادی است كه معاویه و امثال او به صحنه آوردند.
شما می‏دانید كه اگر الان در كشور سعودی كسی بگوید «اللهم‌العن‌اباسفیان» گردنش را می‏زنند، چون می‏گویند ابوسفیان صحابه پیامبر(ص) است و همه صحابه خوب هستند پس هر كس بگوید «اللهم‌العن‌اباسفیان» به صحابه پیامبر(ص) توهین كرده است و باید گردنش را زد! این فرهنگ از كجا پیدا شد؟ یعنی ابوسفیان در دل فرهنگی آبرومند و با ارزش است كه دیگر باطل در آنجا معنی ندارد، چون حقّ معنی ندارد و در این‌جا متوجّه می‏شویم امام‌حسین(ع) چه كار بزرگی كردند، نگذاشتند كه باطل بودنِ «باطل» گم و نهادینه شود. امروز ارزیابی های جهان اسلام به این صورت كه در سعودی واقع شده نیست، الحمدلله در بقیه دنیا روز به روز این فضا در حال رشد است، روح نقّادی پدید آمده است هر چند رگه‏های این نقّادی در قرون اولیه هم به چشم می‏خورد ولی امروزه با التفات بیشتری می‏توان امید پیگیری مسئله را داشت. از جمله شخصیت‌های قرن اول هجری كه در عین اهل سنّت بودن نقّادانه به مسئله می‏نگرد ابن‏قتیبه دینوری است. او در كتاب الامامة و السیاسة مطرح می‏كند شما كه می‏گویید تمام صحابه حقّ‌اند و باید همه را پذیرفت، اگر بین صحابه اختلافی پیش آمد و یكی مسئله‏ای را حقّ دانست و دیگری باطل، چه می‏شود؟ در حالی كه به گواهی تاریخ خود صحابه هم اختلاف دارند! به عنوان مثال مطرح می‏كند كه عایشه می‏گوید: این كفتار یعنی «عثمان» را بكشید. عایشه به اعتبار این‌كه با پیامبر(ع) بوده است یكی از صحابه است، عثمان هم یكی از صحابه است، حال كه این‌ها با همدیگر اختلاف دارند، فرهنگ معاویه‏ای می‏گوید، هر دو اجتهاد داشته‏اند، هر چند اجتهادشان متفاوت بوده است ولی هر دو حقّ هستند، و حالا فرهنگ حسین(ع)، فرهنگی است كه می‏خواهد این فضا را بشكند، كدام فضا را؟ جوّی كه می‏گوید همه حقّ هستند و باطلی وجود ندارد، امروز هم دقیقاً برای نفی حقّانیت شیعه از همین زاویه به ما حمله می‏كنند تحت عنوان قرائت‏های مختلف از دین.