یزید میخواست معنویت و عبودیت نماند، ولی خودش نماند. ما نیز با هر فرهنگی كه معنویت ستیزی میكند، برخورد حسینی داریم و این برخورد تا قیام قیامت پای برجاست و ماندن در چنین جبههای با چنین رویارویی، زندگی همیشگی ماست، چراكه زندگی یعنی اقتدا كردن به حسین(ع) .
ما در این دنیا كاری جز بندگی نداریم، بودنِ ما یعنی معنویت و عبودیت. غرب، رضاخان را بر سر كار آورد و او همان كاری را كرد كه معاویه انجام داد. اوّلین كار رضاخان تعطیل كردن جلسات عزاداری اباعبدالله(ع) است. غرب میداند كه این جلسات یك عشق و حضوری دربردارد كه این عشق و حضور، پوچی غرب را میشناسد و در نتیجه به آن فرهنگ دل نمیبندد. غرب در حكمت حسینی خوار میشود و این است كه هر اندازه به حسین(ع) نزدیك شویم از حیلههای معاویهای مدرن آزاد میشویم، حال چه فلان روزنامة تازه از راه رسیده امروز در تهران تبلیغ غربگرایی بكند، و چه رضاخان در ایران و چه معاویه در شام، در حقیقت همه در یك جبهه هستند. و همه میخواهند ما را از عهد محمّدی(ص) و عالَم دینی خارج كنند و به سرگشتگی و بی عالَمی خودشان گرفتار سازند. اگر امروز كار ما نیز به پوچی كامل، در جهانی كه همه چیز به پوچی رسیده، نرسیده است. مدیون حسین(ع) و منبر و وعظ و حكمت حسینی هستیم و اینها راز ماندگاری ما و راز نابودی یزید است.
نگرانی ما این است كه چرا در دهة اوّل محرم كه شورحسینی بیشتر است، مردم از منبر و وعظ و تعلیم حكمت حسینی(ع) فاصله دارند و بازار منبر و وعظ تقریباً تعطیل شده، ولی بازار آهن و زنجیر و دیگ و طعام، گرم شده؛ این یك خطر است.