غمخوار امّت بودن، شرط مسلمانی است و پشتكردن بر مردم و تماماً به خود مشغول شدن و مردم را در خدمت خود خواستن، فرهنگ اموی است. و لذا دعوت مردم كوفه را امام نمیتواند بیاجابت بگذارد، هر چند در این راه، سنّت غمخوارگی امام ماند و خود امام نماند.
وهمین معنی اصلی حیات است. رِندیِ سودجویانه، مشی و روش امام نیست. سیره و سنّت انسانی كه غمخوار امّت باید باشد همان رسم و روش امام است. به همینجهت وقتی كوفیان نقض عهد كردند، مسیر امام تغییر نكرد چون امام دنبال شرایطی بود كه درخشیدن ایمانی را به بشریّت نشان دهد و آن شرایط فراهم بود.
حسین(ع) از این قیام، درخشیدن دین را میطلبید و سیاستبازان برای بررسی و تحلیل كربلا در لابهلای اوراق تاریخِ كربلا به دنبال انگیزههای صرفاً سیاسی و حكومتی امام هستند و اساساً اینها همیشه هر قیام دینی را در دیوارههای تنگ سیاسیكاری و حاكمیّتطلبیِ صِرف جستجو میكنند. این است كه همواره حكمت حسینی در زیر سایه تنگ تحلیلهای سیاسیكاران درست تحلیل نمیشود. همچنانكه انگیزة دینخواهی یاران او در همیشة تاریخ و حتی امروز با سنگ تهمت قدرتطلبی هدف قرارگرفته و میگیرد و اگر كسی تلاش كند دین در جامعه حاكم شود به تهمت قدرتطلب و تمامیتخواه، رجم میگردد.
هر وقت عدّهای از جوانان شیعه بلند شدند كه به حسین(ع) اقتدا كنند، سیاستبازان دنبال آنند كه ببینند انگیزة حكومتی و قدرتطلبی اینها چیست. به همینجهت هر وقت دینخواهان و دینداران در طول تاریخ خواستند به حسین(ع) اقتدا كنند، تیر تهمت قدرتطلبی، اتهامی است كه بر قامت بلند حسینیان زده میشود و این كار نوظهوری نیست. امروز رادیوهای بیگانه احساس مسئولیت جوانان بسیجی و متدین ما را نسبت به دفاع از ارزشها، یكنوع قدرتطلبی تفسیر میكنند همچنانكه دیروز مولایشان حسین(ع) را در نهضت امر به معروف و نهیازمنكر و طلبِ اصلاحِ امّتِ اسلام متّهم میكردند كه قصد شورش دارد.
وقتی جنگهای نهروان و صفین و كربلا را كشورگشایی بنامند، دیگر دینخواهی حسین(ع) دیده نخواهد شد و دیگر امید حیاتِ دینی بیمعنی خواهد گشت و این ذبح كردن قیام كربلاست بهدست كسانی كه در لشكر یزید نبودند ولی با بینش یزیدی به حكمت حسینی مینگرند و تحلیل میكنند، چون ظهور عشق در ساحت حق برای این كوران، بیمعنی است، همچنانكه كربلا برای انسانهایی كه معنی بودن زمینی را گم كردهاند معنایی نمیدهد.(32)