چنگیز و معاویه هر دو خونریز هستند ولی چنگیز شمشیرش را از رو بسته و از غلاف در آورده است، همه هم این را میبینند و میدانند. بنابراین نه مردم مشكل دارند كه چنگیز را خونریز ببینند و نه چنگیز امید دارد كه خیلی باقی بماند، چون كه میداند یك چنگیزی، چنگیزتر از خودش پیدا میشود و او را میكُشد، بنابراین دائم شمشیرش را بُرّان و آماده نگه میدارد تا شاید كسی بر او نشورد. معاویه هم خونریز است ولی شمشیرش را زیر الفاظ خاصی پنهان كرده است. معاویه در غلاف الفاظِ مقدّس، شمشیری برندهتر از شمشیر چنگیز پنهان كرده است. بنابراین میبینید یاران امیرالمؤمنین(ع) همچون میثم تمّار، رشید حجری و حجربنعدی را میكشد ولی فرهنگ عمومی جامعه - به غیر از شیعه- نه تنها مخالفت نمیكند بلكه میگوید چون اینان با امیرالمؤمنین یعنی معاویه مخالفت كردهاند كافر هستند و باید كشته شوند. پس شمشیر معاویه بدتر و خونریزتر است ولی خطری كه برای چنگیز وجود دارد برای معاویه وجود ندارد. یعنی اگر چنگیزی به معاویه حمله كند معاویه او را از پای در میآورد. چراكه معاویه هم حیلهگر است هم شمشیرزن، و دشمن را از پای در میآورد. اگر كسی بخواهد معاویه را نقد كند كه تو دروغ میگویی و ستم كار هستی، معاویه واژههای قرآن و جملات پیامبر(ص) را به كار میبرد. معاویه میخواست با كارهایی كه میكند تا ابد بماند، ولی چنگیز میدانست تا ابد نمیماند چون شمشیر بُرّانتری را بالاخره پیشبینی میكرد. ولی معاویه آمد حسّ چنگیزی خود را پشت واژههای مقدّس دینی پنهان كرد تا به زعم خود برای همیشه بماند، مثل ماندن انبیاء.