بنده در آن بحث «نگرشی به كربلا با چشم عقل و عاطفه» تلاشم این بود كه بگویم، امامحسین(ع) مأمور ساختن این صحنه است و اینجا میگویم كه این صحنه پیام دارد، به این صحنه با دقت نگاه كنید، آنقدر نگاه كنید تا به ناگفتنیها یعنی به سِرّالله برسید، اگر میخواهید به سرّالله برسید حداقل طلب و آمادگی شما این باشد، تا در كربلا از حركات و سكنات امام(ع) به سرّالله برسید، آن وقت خواهید رسید. در كلام مبارك خود اهلبیت (ع) است كه «اَمْرُنا سِرُّ فِی سِرّ»(88) شما سرّالله بخواهید، آنها هم به شما خواهند داد، اینجاست كه یك قدم از فكر و اندیشه پا را باید بالاتر بگذارید و وارد میدان محبّت شوید و مطمئن باشید برای اینكه به این میدان وارد شوید خودشان شما را به اشك میرسانند، تا این راه را درستتر و آسانتر طی كنید و ناگفتنیها را در اعمال بیابید.إنشاءالله
صحنه كربلا صحنه ظهور حكمت حسینی است، نهضت حسینی، حكمت حسینی است حكمتی كه میخواهد انسان را از پوچی و بی خودی و سردی و سرگردانی نجات دهد.
خواهش من این است به این نكته دقت كنید كه نعوذبالله امامحسین(ع) یك آدم عصبانی نیست كه میخواهد یزید را بكشد، حسین(ع) حكیمی است كه میخواهد انسان را نجات دهد و در این شرایط برای نجات انسان بهترین كار را انجام داده است و راه محبّت و عشق را كه مغز اسلام است به شور و غلیان آورد. شما این را بدانید كه بدتر از حكومت یزید وجود نخواهد داشت و آنگاه است كه هر كس به جبهه مقابل آن نظر بیندازد میتواند به سرّالله برسد، خودش باشد و كربلا. تلاش كنید و تصمیم بگیرید كه به كربلا نگاه كنید تا آرامآرام إنشاءالله به آن مقامی كه باید و شایسته است برسید. مقامی كه قابل توصیف نیست، ولی قلب انسان آن را درك میكند. برای اینكه منظورم روشن شود مثالی میزنم. شما به این نوری كه در این اطاق هست نگاه كنید، چه میبینید ؟هیچ چیز نمیبینید، اما آیا نور هست یا نیست؟ شما نور را نمیبینید اما واقعیّت این است كه نور هست، در خصوص دین نیز موضوع همینطور است.
از آیتاللهمطهری(ره) نقل شده كه ایشان گفتهاند خدمت جناب آقای هاشم حدّاد - از عرفای بزرگ و شاگردِآیتاللهقاضیطباطبایی- رسیدم، آقای حداد به من فرمود كه: شیخ مرتضی چگونه نماز میخوانی؟ گفتم: آقا! روی معانی الفاظ تمركز میكنم و حواسم را جمع میكنم، آقا فرمودند: پس كی نماز میخوانی؟ تو كه معنا میخوانی؟ شهید مطهری به آیتاللهحسینیتهرانی فرموده بودند، بعد كه از محضر آقا بیرون آمدم، فكر كردم، دیدم كه ایشان راست میگویند، راستی پس من كی نماز میخوانم؟ من و شما كی نماز میخوانیم ؟ اگر تصمیم بگیریم و با فكر نماز بخوانیم، آیا نماز میخوانیم؟ من اگر گفتم «الله اكبر»، اگر فكر كنم میدانم كه گفتهام «الله اكبر»، ولی از این طریق كه با ذات كبریایی الله ارتباط برقرار نمیشود، چراكه تصمیم گرفتم تا بگویم «الله اكبر»، پس چكار كنم؟ هیچ، فقط نماز بخوانم، شما از اول جلسه تا حالا در حال گوش دادن به من بودید، آیا دائماً تصمیم میگرفتید گوش بدهید یا همینطور گوش میدادید؟ كربلا خودش، خودش را برای شما روشن میكند، شما فقط بگردید كربلا را پیدا كنید، شما بروید رو به سوی خدا بایستید و نماز بخوانید. این كلمات انگشت اشاره است، نه مقصد، شما وقتی در نماز میگویید «الله اكبر» دیگر خود را در حضور حس میكنید، نه اینكه در الفاظ مانده باشید. باید برسید به آن مقامی كه وقتی میگویید «الله اكبر»، آماده عروج در نماز باشید.
دربارة حالات یكی از عرفا داریم كه میگویند آنقدر پیر شده بود كه اصلاً نمیتوانست روی پای خودش بایستد، فقط وقت نماز كه فرا میرسید، بلند میشد و نماز خود را میخواند و پس از آن دوباره روی زمین میافتاد، در روز قیامت هم همینطور است. یعنی میبینیم كه آن نمازهای واقعی كه خواندهایم ما را به جلو میبرد و آن حرفهای بیهودهای كه كنار هم نشستهایم و زدهایم به ما فشار میآورد، اطرافمان را تاریك میكند و باز نماز است كه به سراغمان میآید و دستمان را میگیرد؛ شما إنشاءالله در نماز به لطف خدا به جلو میروید، در كربلا موضوع همینگونه است، كربلا خودش یك حقیقت بزرگ است. مگر این موضوع را در روایات نشنیدهاید كه قبل از اینكه واقعة كربلا به وجود آید، وقتی جبرائیل به یاد كربلا میافتاد بغض گلویش را میگرفت و گریه میكرد؟ یا اینكه ملائكه این ذوات مقدّس غیبی از روزی كه كربلا واقع شد تا قیامت گریه میكنند؟ اینها یعنی توجّه همه مقامات غیبی متعالی به سوی كربلاست. هر دل زندهای در صحنه كربلا در حال توجّه و اشك و محبّت و شور است و ادامة یك سیر متعالی، و برای همین هم معتقدم زیارت عاشورا یك سیر متعالی است.
پس تأكید ما این است كه كربلا یك حقیقت است و اگر آن را درست بشناسیم و به آن توجه كنیم، اسراری به ما خواهد داد، آن وقت است كه امام خمینی(ره) - بنیانگذار جمهوری اسلامی- را بهخوبی میفهمیم چون او شاگرد كربلاست، عظمت این انقلاب هم به كربلایی بودنش است نه به ساخت پارك و میدان! باید تلاش كنید تا كربلاییها را خوب بشناسید در غیر این صورت رهرو كسانی میشوید كه پشت به قبله مسلمین كتاب و مقاله مینویسند. آری با پشت كردن به قبله مسلمین مینویسند. فرهنگ كربلا چشم آدم را به یك دنیای دیگری میگشاید و انسان قدرت فهمیدن حق و باطل را بهدست میآورد، كربلا حقیقتی شكستناپذیر است، امامخمینی(ره) چه موقع شكست خورد؟ آیا اصلاً شكست برای امام خمینی(ره) معنی میدهد؟ چرا شكست برای فرهنگهای غیر حسینی معنا میدهد ولی برای امام خمینی(ره) معنا نمیدهد؟ هر بلایی كه میخواستند سر امام (ره) آوردند، زندان و تبعیدشان كردند، حتی راضی نشدند كه امام در نجف بمانند، با همه این احوال كسی كه كربلایی شد شكست نخواهد خورد. در بحث «كربلا مبارزه با پوچیها» همة حرف این است كه در فرهنگ كربلا كه ظهور حكمت حسینی است، شكست مطلقاً وجود ندارد، چون فرهنگ كربلا، فرهنگ ارتباط با سرّالله است هر چند كه عُبیدالله بن زیادِ بدبخت خودش را پیروز میداند و حسین را شكست خورده میپندارد، اصلاً در حكمت حسینی شكست وجود ندارد و امید دارم همة ما وارد آن حكمت شویم و به اسرار آن دست پیدا كنیم.
آری! صحنه كربلا، صحنه ظهور حكمت حسینی است حكمتی كه میخواهد انسان را از پوچی و سرگردانی نجات دهد، حسین(ع) نیامده است تا صرفاً یزید را بكشد، حسین(ع) حكیمی است كه میخواهد انسان را نجات دهد و برای نجات انسان بهترین كاری را كه ممكن بود، انجام داد.
سلام ما بر حسین(ع) و یارانش.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»