یكی از مواردی كه باید روی آن دقت كنیم این موضوع است كه از زوایای متعدد متوجّه روحیههای مختلفی كه به جنگ امامحسین(ع) آمدهاند باشیم و اینكه اینها دارای چه خصوصیات عمدهای بودهاند؟ همیشه ما بر اساس مبانی خاصی، تصمیمگیری مینماییم، اگر ملاحظه كنید مبنای روحیهای كه در مقابل امامحسین(ع) قرار میگیرد، روحیه نفی مقدّسات است. یعنی بعضیها با وجودی كه نماز میخوانند و روزه میگیرند، ولی چیزی را كه نه تنها نمیفهمند بلكه بر نفیاش تلاش دارند، مقدّسات است. نمونه بسیار روشن آن را هم اكنون شما در روحیه وهّابیها میبینید. آنها نمیگویند كه نماز نخوانید، روزه نگیرید، ولی میبینید كه مقدّسات را به چیزی نمیگیرند و چیزی را مقدّس نمیشمرند. آنچه را كه شیعیان واقعی در قبور ائمه بقیع(ع) میبینند، آنها نه تنها نمیبینند، بلكه شیعه را به خاطر مقدّس شمردن قبور آن بزرگواران نفی میكنند. ممكن است بگویید وهّابیها كه خدا و قیامت را قبول دارند، پس چرا نفی مقدّسات میكنند؟ مگر قیامت و خدا همان مقدّسات نیستند؟ در جواب میگوییم شما عكس این موضوع را در نظر بگیرید تا مطلب روشن شود، اگر كسی قیامت را قبول دارد از آنجایی كه قیامت یك حقیقت مقدّس است پس هر كس كه به قیامت نزدیك تر میشود، مقدّستر است و اگر پیامبر وائمه(ع)، به قیامت نزدیكترند پس مقدّسترند. حالا فكر وهّابی نه تنها شما را مسخره میكند، بلكه نفی میكند، میگوید: استغفرالله، پیامبر مُرد و تمام شد و در قیامت دوباره زنده میشود، اصلاً از نظر آنها حقیقت پیامبر منتفی است.
شما از این موضوع ساده نگذرید، فكری در دل اسلام ظاهر گردید كه این فكر از آداب و ظواهر دین جدا نشد ولی مقدّسات برایش چیزی نبود. اگر این جریان فكری، روشن شود، میفهمید چرا حسین كُشی برای كّل جهان اسلام - بهخصوص در همان سال 61 هجری قمری- بهجز برای شیعه، چیز مهمی نیست - نه اینكه اینها بگویند كشتن حسین(ع) كار خوبی بود حتی یزید هم گفت: خدا عبیدالله را بكشد چرا حسین را كشت؟ - در دیدگاه آنان اتفاقی نیفتاده است، فقط یك آدم خوب كشته شده است. حالا از دیدگاه اینها چرا امامحسین(ع) آدم خوبی است؟ برای اینكه راست میگوید، نماز میخواند و مثل آدمهای خوب اهل سنّت است. باید دقت كنیم كه به طور كلی «خوب» در دیدگاه شیعه غیر از «خوب» در دیدگاه غیر شیعه است. «خوب» از نظر اهل سنّت، خوبی است كه قالب شریعت را دارد، ولی «خوب» واقعی از نظر شیعه كسی است كه شدّت وجود دارد و دارای مقام قُرب بیشتری است. ملاصدرا(ره) میگوید: شما از دو منظر میتوانید پیامبران را ببینید، یكی اینكه مثل سنگی كه آن را طلا میگیرند، یعنی پیامبر آداب دین را دقیقاً رعایت میكند، نماز را سر وقت میخواند، تمام الفاظ نماز را با دقت میخواند، معنیاش را هم میفهمد. دیگر اینكه، سنگی است كه طلا میشود. این جا دیگر قلب پیامبر(ص) نماز است، نه اینكه پیامبر(ص) یك آدمی است مثل بقیه آدمها كه فقط ظاهرش به آداب دین آراسته شده است. در فرهنگ اهل سنّت و عوام مسلمانان كسی كه آداب دین را رعایت میكند تا در روز قیامت نجات پیدا كند و كسی كه آداب دین را رعایت نمیكند، اینها ذاتاً دو نوع آدم نیستند كه یكی مقدّس و آسمانی باشد و دیگری غیر مقدّس و زمینی، بلكه ذاتاً تفاوتی ندارند فقط در رعایت و عدم رعایت آداب دین تفاوت دارند. یعنی تفاوت در ظاهر است و نه در ذات.
از دیدگاه شیعه واقعی، انسان متدیّن میخواهد از طریق رعایت آداب دین، باطن خود را همین حالا به قیامت وصل كند و با غیب برین ارتباط پیدا كند، لذا چنین انسانی، ذاتاً با انسان غیر متدیّن تفاوت دارد. پیامبراكرم(ص) فرمودند: «اَلانَ قیامَتی قائم» یعنی قیامت من همین حالا برپاست. یعنی قلب و جان پیامبر تماماً قیامتی و قیامت است.
متأسفانه ما گاهی تصور میكنیم كه انسان متدیّن و انسان غیر متدیّن هر دو آدم هستند، با این تفاوت كه انسان متدیّن آدم خوبی است، آداب دین را به خوبی انجام میدهد تا بعداً در قیامت خوش باشد، این فكر مقدّسكُش است و نفی مقدّسات میكند. از این جا مبانی فرهنگ شیعه و اهل سنّت با هم فرق میكند كه فرهنگ اهل سنّت آدم خوب و آدم بد، هر دو را، دو تا آدم عادی میداند كه قالبشان با هم فرق میكند و نه قلبشان. شما در فرهنگ اهل سنّت دقت كنید، دغدغههایی كه در شیعه میبینید مثل آنچه در سخنان حضرت امام سجاد(ع) به ابوحمزهثمالی داریم كه میفرمایند: اگر كسی حضور قلب نداشته باشد عبادت ندارد. در فرهنگ اهل سنّت به این شكل، چیزی نداریم، فرهنگی است كه در آن تزكیه و تغییر انسان برای متعالی شدن به عنوان جزئی از دین وجود ندارد، و از همین جا است كه متوجّه میشوید چرا فرهنگ اهل سنّت میتواند عمر را تحمّل كند و علیبنابیطالب(ع) را كنار بگذارد. شما اگر آن فرهنگ را بشناسید و خود را در آن عالَم قرار بدهید، متوجّه خواهید شد كه عمر به راحتی قابل تحمّل است، چراكه از دیدگاه آنان علیبنابیطالب(ع) دارای یك وجود عالی متعالی نمیباشد كه عمر از آن محروم باشد، از نظر آنها، حضرت علی(ع) و عمر هر دو آدمند كه فقط این یكی، نمازش هم بهتر است اما به هر جهت دو تا آدم هستند كه هر دو صحابه پیامبرند و حتی چون ابوسفیان هم صحابه پیامبر است شما حقّ ندارید در زیارت عاشورا او را لعن كنید و لذا اگر او را لعن كردید حكم شما قتل است و میبینیدكه به خوبی خلفاء را تحمّل میكنند. در آن فرهنگ اگر خلیفه اموی و عباسی شراب بخورد، مسئلهای نیست، این یك آدم مسلمان است كه آدابش بد است، امامحسین(ع) هم یك آدم مسلمان است كه آدابش خوب است. ولی در فرهنگی دیگر، امامحسین(ع) یك انسان مقدّس است، یك حقیقت عالی و متعالی است كه تمام وجودش معناست و آن فرهنگی كه سیلی به صورت فاطمهزهرا(س) میزند، به این دلیل است كه او را یك زن خوب میداند كه حالا بدی كرده است، نه یك حوراء انسیه كه حضور آسمانیاش بسیار بیشتر از حضور زمینیاش است.