نكته دوم این كه حركات ائمه(ع) علاوه بر اینكه برای همة زمانهاست، به فرموده خودشان آن حركات، باطن دارد و باطنش هم باطن دارد. مگر میشود حركات ائمه(ع) را بدون تحلیل و تعمّق دید و از آنها گذشت؟ آیا این ظلم به امام معصوم(ع) نیست؟ همانطور كه تدبّر نكردن در آیات قرآن، ظلم به قرآن است، همانگونه تدبّر و تحلیل نكردن حركات معصومین(ع)، ظلم به معصومین است. پس بدانید كه امام(ع) برای همه زمانهاست و بسیاری از حركاتشان در زمانهای آینده جلوهگر و روشن خواهد شد و امام این را میداند و بر همین اساس حركت میكند، و اگر حركات و گفتار ائمه(ع) بدون تحلیل و تفسیر ماند در زمان گذشته متوقف میشود. و تأكید من این است كه عزیزان به جدّ روی این قسمت دقت بیشتری كنند، یعنی نمیشود همین طور یك كلمه و جملهای یا حركتی از امام ببینیم و بگوییم، «همین است» نه آقا باید بگوییم «چرا؟». تلاش كنیم تا فلسفه حركت، رفتار و گفتار امام رابفهمیم شما وقتی آیه شریفه «یَدُاللَّهِ فَوْقَ اَیْدیهِم» - دست خدا فوق دستهاست- را میخوانید با آیه «لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیءٍ» - خدا شبیه چیزی نیست- تفسیر میكنید كه منظور از «دست » در آیة اول، این«دستِ» عادی نیست. در مورد امام معصوم(ع) نیز چنین است. امام، قرآنِ مجسّم است، باید حوصله داشت و جملات و حركات امام را تكتك تحلیل نمود.
به تعبیر اساتید بزرگ «كربلای بی تحلیل، اصلاً كربلا نیست» و یا به عبارتی كربلایی كه در آن نگردیم و به باطن سخنان و حركات امام نرسیم، این كربلا نیست، و به اعتبار همین دو نكته است كه بحمدللّه همه شیعیان برای حضرت اباعبدالله(ع) یك ارزش فوق العاده قائل هستند. و با زبان دل میگویند ای حسین(ع) تو آمدهای در این نیمروز عاشورا چهچیزی را به ما نشان دهی؟ باطن قضیه چیست؟ من و شما باید تلاش كنیم و بگردیم آن باطن نهضت را پیدا كنیم، آنچه میدانیم این است كه حقیقتی در باطن این حركات هست.
این جمله را شما زیاد شنیدهاید كه پیامبر(ص) در مورد امامحسین(ع) میفرمایند: «اِنَّ اللهَ تَعالی شاءَ اَنْ یَراكَ قَتیلاً»(112) (ای حسین! خدا میخواهد كه تو را كشته ببیند) این جمله را یك انسان معصوم میفرماید و امامحسین(ع) هم زوایای این جمله را به خوبی میفهمد، اگر ما روی این جمله تحلیل نگذاریم، درست به آنچه كه ضد خواسته امامحسین(ع) است میرسیم و میگوییم كه خوب، پس خود خدا خواسته است تا حسین(ع) را كشته ببیند و او هم دارد میرود تا كشته شود و خودش را در معركه جنگ میاندازد تا شمر سر از بدنش جدا كند، پس در نتیجه اتفاقی نیفتاد، و ما وظیفهای نداریم! اما یك موقع است كه روی این جمله تحلیل میگذاریم و آن را به كمك بقیة معارف دین تفسیر میكنیم. مگر خدا نمیخواهد ما بنده او باشیم و ما را بنده ببیند؟ پس خدا دوست دارد ما بندگی كنیم، دوست دارد تا با اختیار و انتخاب خودمان بندگی را به اوج برسانیم، حالا مگر شهادت اوج بندگی نیست پس ای خدا، من كه میخواهم تمام وجودم را در اختیار تو بگذارم، بدن و اسم و رسم و خانوادهام را هم میخواهم در اختیار تو بگذارم. حالا پیامبر(ص) میفرماید: كه ای حسین(ع) خدا میخواهد تو را كشته ببیند، این همان معنی بزرگی است كه خدا از ما میخواهد. حالا امامحسین(ع)، امام بندهها است یعنی امامِ بندگی بندههاست و عالیترین نحوه بندگی، شهادت است، چون تا وقتی كه كسی شهید نشود، صداقتش در صحنه نمیآید. كی صداقت من و شما روشن میشود؟ آن موقعی كه بین مرگ و حیات مانده باشیم و در راه خدا مرگ را انتخاب كنیم، این ثابت كردن صداقت است. پس حسین(ع) این نكته را خوب متوجّه میشود كه خدا میخواهد بهترین نحوه بندگی را كه شهادت است از حسین ببیند. حالا آیا حسین(ع) تلاش میكند تا به بهترین نحوه وظیفهاش را انجام دهد !یا اینكه خیر، یك ارادة جبری است كه خدا میخواهد امامحسین(ع) كشته شود و تلاش برای كشته نشدن هم فایدهای ندارد!
ملاحظه كردید كه اگر روی یك روایت تأمّل نكنیم و تحلیل درستی نداشته باشیم واقعاً مخدّر است و اگر درست دقت كنیم چقدر نور در آن خواهیم دید و ما از طریق حسین(ع) یاد گرفتیم كه اگر بخواهیم شهادت حقیقی داشته باشیم، یك الگوی كامل به نام امامحسین(ع) داریم.
هیچكس نیست كه در برخی از قسمتهای زندگانیش به این نتیجه نرسد كه باید برای نجات خود و جامعهاش شهید شود. این موضوع فقط مخصوص مسلمانها نیست، ماركسیستها هم میگویند گاهی باید برای وطن فدا شد. البته با فكر ماركسیستی شهید شدن، نتیجهاش هم به همان اندازه است، یعنی فدای چیزی میشوند كه پس از مدتی از بین میرود. گورباچفی آمد، پروستوریكا را مطرح كرد، نتیجهاش چه شد؟ حضور این همه مردم برای ماركسیسم لنینسیم در نهضت بلشویكها در سال 1917 چه نتیجهای در بر داشت؟ ولی نگاهی به مفاهیم دینی خودمان بیندازیم. در زیارت وارث میخوانیم كه ای حسین(ع) تو نتیجه همة پیامبران از آدم تا خاتم(ص) میباشی، یعنی این مسیر ماندنی است. ولی در ماركسیسم چنین سیری نداریم. پس امام شهدا به ما یاد میدهد آن وقتی كه باید شهید شوید، ماركسیستی شهید نشوید كه نتیجهاش پوچی است. «البته نكات ذكر شده به عنوان مثال بود.»
هدف این بود كه بفهمیم اگر بدون باطن و عمق از جملات ائمه بگذریم، این خطرناك خواهد بود، پس این روایت میگوید كه حسین(ع) امام شهادت است و اگر شهادتی در جهت شهادت حضرت اباعبدالله(ع) نباشد، شهادت نیست و اینكه خدا میفرماید من میخواهم حسین را شهید ببینم یعنی اینكه همه بشریّت نیاز دارند كه در بعضی از قسمتهای زندگیشان كار بزرگی به نام شهادت انجام دهند و حسین(ع) باید امامشان باشد.
این مقدمات برای این بود كه بفهمیم شهادت اباعبدالله(ع) چه نوع شهادتی است و برای درست فهمیدن آن، نیاز به تحلیل داریم. زحمت دارد تا این نوع شهادت را بفهمیم، از خدا باید كمك خواست.
شهادت حضرت با سایر شهادتها خیلی تفاوت دارد، همان طور كه نماز من و شما با نماز معصومین(ع) بسیار تفاوت دارد. حال باید برای رسیدن به آن نماز، تلاش كنیم یا رهایش سازیم؟ باید تلاش كنیم، یعنی نه خودخواه باشیم نه مأیوس، تلاش كنیم تا به آن مقام نزدیك شویم. غیر ممكن است من و شما شهادت حضرت اباعبدالله(ع) را بفهمیم، همانطور كه غیرممكن است نماز پیغمبر و ائمه(ع) را بفهمیم، اما آیا به آن نزدیك هم نشویم؟ این جلسات را برای همین میگذارند، خودشان كمك كردهاند و به ما دستور دادهاند كه تلاش كنید بفهمید و ما هم به همین امید تلاش میكنیم، چراكه میدانیم:
گوهری در میان این سنگ اســت
یوسفی در میان این چاه است
پس این كوه قرص خورشید است
زیـر این ابر زهره و ماه اسـت
كمكم این ابرها كنار میرود و كمی از ماه را خواهیم دید، این بهتر از این است كه اصلاً چشمان خود را ببندیم و یك عزاداری بدون سیر در جهت نزدیكی به مقام امامحسین(ع) داشته باشیم.