1- تاریخ یعنی تعیین و تحدیدِ «وقت»، از ریشه «اَرَخَ» و «وَرَخَ» است، و این تعیین وقت یا حضوری است و یا حصولی.
یاد از گذشته در صورتی كه با واسطه باشد «حصولی» است و اگر بیواسطه باشد «حضوری» است. پس تاریخ میشود «وقتیابی» حال یا به صورت حصولی و مفهومی و یا به صورت حضوری و وجودی. یعنی گاهی خبردار میشویم كه در گذشته چه گذشت و یا گاهی در آن «وقت» و زمانه خود را حاضر میكنیم و با آن «وقت» زندگی میكنیم و این نوع وقتیابی هر چند نادر است ولی بسیار لازم و مفید است.
2- یاد حادثه كربلا در فرهنگ شیعه، یعنی آن طور كه شیعه با آن روبهرو میشود، علم حضوری به تاریخ است و به عبارت دیگر كربلا در فرهنگ شیعه، یك تاریخ حضوری است. یعنی شیعه با «وقتیابیِ» كربلا، در آن صحنه و وقت حاضر میشود. خود را در «وقتِ» اصحاب كربلا قرار میدهد و به كمك كاری كه امامحسین(ع) در كربلا انجام دادند، شیعه هنر چنین «وقت»یابی را در رویارویی با صحنه كربلا بهدست آورده است، همچنانكه نهضت كربلا به امامت حسین(ع) هنر چنین «وقتدهی» را دارد.
3- پس تاریخ «حضوری» بازگشتش به تذكر و به وقت اصیل و زنده است. این است كه گفته میشود شیعه در همه دوران تاریخ حیاتش با نهضت كربلا و اصحاب كربلا «همتاریخ» است، یعنی اصلاً فاصلهای بین خود و آن حادثه احساس نمیكند، و لذا خود را بازیگر آن صحنه مییابد و نه تماشاگر، و این خاصیت «وقت» است كه عرفان عملی تلاش دارد انسان را در آن قرار دهد و انسان را از زمان گذشته و آینده آزاد كند و به «وقت» آورد، لذا میگوید:
صوفی ابنالوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق
4- تاریخ حضوری عبارت است از «یاد وقتِ ساحت اقدس» و تاریخ حقیقی همین است و مقصود قرآن از طرح حادثههای تاریخی و همچنین هدف اولیاء از نظر به تاریخ، در این نگرش نهفته است. امیرالمومنین به امامحسن(علیهماالسلام) در نامه مشهورشان مینویسند: طوری در اعمال و افكار و آثار گذشتگان نظر كردم كه یكی از آنها به حساب میآیم و گویا با اولین و آخرینشان زندگی كردهام.
5- حال در این مقدمه میخواهم خدمت خوانندگان عزیز عرض كنم كه اگر تاریخ توان چنین حضوری را در صحنههای گذشته به ما ندهد هر چه میخواهد باشد، چیزی نیست، چون آن تاریخنگری و وقتیابی نتوانسته است زمانها را در هم ادغام كند و ما را از «زمان فانی» به «زمان باقی» سیر دهد در حالی كه بحمداللّه شیعه عموماً به كربلا با چشمِ «زمان باقی» مینگرد همچنانكه در نگاه دین - بهخصوص در قرآن - به حادثههای تاریخی همین حضور با بركت مطرح است.(2)
6- اگر در نگاه به كربلا این «همعهدی» و «هموقتی» با امام حاصل نشود، در واقع از كربلا چیزی گفته نشده است و آنچه هم كه گفته شده است كربلا نیست. سلام و صلوات خداوند بر ائمة معصومین ما كه با زیارتنامههایی كه برای شیعه تدوین كردند و با توصیه به زیارت كردن قبور ائمه، نگذاشتند این نگاه حضوری به كربلا از دست برود.
7- تاریخ حصولی، تاریخ فاقد فكر و ذكر و عزم است و نمیتواند عبرتآموزی كند و موجب هدایت انسان گردد. به همین جهت هم قرآن بهعنوان كتاب هدایت بشر، «اساطیرالاولین» نیست بلكه كتاب «ذكر» است و داستانهایش توان به حضور بردن انسان را در محضر سنّتهای الهی دارد و گویا انسان را در حكم یكی از بازیگران آن صحنه قرار میدهد و سپس او را در رابطه با آن صحنه به تدبّر وامیدارد. و كربلا در درون چنین فرهنگی ظهور یافت و یكی از بزرگترین عبرتهای تاریخی گشت تا هركس، هر روز اندازة خود را در آن آینه به تماشا بنشیند.
8- بشری كه یاد از گذشته را به صورت حضوری از دست بدهد، در امروز هم نمیتواند درست زندگی كند و لذا گرفتار اساطیرالاولین میشود و همة حادثههای گذشته را به صورت قالبهای مرده میبیند و در این حال است كه نسبت انسان با خدا - خدایی كه در همه صحنهها خود را به انسان مینمایاند - در همیشه زندگی فراموش میشود، چون نگاه «حضوری» به حادثههای تاریخی به نگاه «حصولی» تبدیل شده و دیگر انسان در آن حال از «زمان باقی» محروم شده و گرفتار روزمرّگی و زمان فانی است.
9- اگر بپذیریم هر حركتی در تاریخ نیاز به یك مفسّری دارد كه روح و حیات حضوری آن حادثه را تفسیر كند در كربلا باید تفسیر اصلی حادثه را از زبان امام معصوم یعنی امام سجاد و امام باقر و امام صادق(ع) گرفت، انسانهایی كه سراسر نگاه قلبشان را جمال و جلال حق پر كرده است. تاریخنویسان تلاش كردهاند با زبان علم حصولی كربلا را بنویسند و در واقع كربلا را بمیرانند، ولی امام باقر(ع) با زیارت عاشورا كربلا را از نگاه حصولی نجات دادند و آن را با نگاه حضوری ترسیم فرمودند و لذا از این طریق كربلا نه تنها جزء زندگی هر شیعه میشود و نه تنها دیگر طرح كربلا خوابكردن و حواله دادن انسانها به حوادث گذشته نیست بلكه در طول قرنها خوابها را، بیداركردن است و این است كه مییابیم كربلا نه تنها قصّه گذشته و تاریخ امروز و فردا نیست، بلكه تاریخ پسفردای ماست.(3) پسفردایی كه هنوز افقهای حضوریاش برای این نسل پیدا نشده و فقط در انتظار فرجِ آن باید در امروز شكیبایی كند.
10- كربلا ریشهای است كه اگر بشر امروز از آن فاصله بگیرد، در عصر مدرنیته تماماً پژمرده میشود - مثل بسیاری از ملتها و تمدنها - و این همه امید به پس فردای تاریخ، جهت تفسیر حضوری كربلا است در زیارت عاشورا، و به همین جهت آن زیارت را با سلام آغاز میكنی. راستی مگر جز این است كه انسان به كسی سلام میكند كه حاضر است؟
11- نگاه حصولی به تاریخ، نگاه به پوستة بیجان حوادث گذشته است و چنین نگاهی نمیتواند فریادی بر نفس امّاره بشر امروز باشد تا غرور او را بشكند و سنن پروردگار عالم را در پیش روی او حاضر نماید، یعنی با نگاه حصولی به كربلا، كربلایی دیگر به پا نخواهد شد و بشر امروز در رابطه با لاابالیگری خود، خود را همدوش و همسرنوشت با یزید احساس نمیكند.
12- نگاه حضوری به تاریخ موجب خوف اِجلال یعنی حیرت و هیبت در مقابل پروردگار و در نتیجه اسقاط اضافات و ترك تعلّقات و تعیّنات موهوم میشود، چون خود را همراه و روبهرو با حقیقتی جاری در هستی مییابد كه باید خود را نسبت به آن حقیقتِ فعّال تنظیم كند و این است شرایطی كه سرانجام، وارستگی و انس به حق را موجب میشود.
13- در نگاه حضوری به كربلا یك احساس همدلی و «هموقتی» برای همه انسانها با حضرتحسین(ع) و یك تنفّر عمیق نسبت به همه شخصیتهای جبهه مقابل حاصل میشود و انسانسازی كربلا از اینجا شروع میشود و در نتیجه كربلا خزینه اسرار و ورود در یك زندگی بینهایت معنوی خواهد شد.
14- اكنون بسیاری از اقوام جهان از تاریخ حضوری خود بیرون افتادهاند و در تاریخ تجدد جایی برای خود نیافتهاند. نظر بر حسین(ع) و كربلا، ما را در متن تاریخ بزرگ و هدایتگر خود قرار میدهد و گویا حسین(ع) متوجّه این رسالت بزرگ خود بود.
15- تاریخ بسیاری از اقوام، امروزه، نقطة جدا افتاده از زمان است، ولی خود شما بهخوبی احساس میكنید كه كربلا اینطور نیست و نمیگذارد ما از گذشتة خود گسسته شویم، و راه نجات از جدایی تاریخی ملتها را نیز باید از طریق نگاهی كه از كربلا میتوان گرفت، جستجو كرد تا گذشته و آینده نقاط و لحظات جدا و ناپیوستة زمان تلقی نگردد.
16- مردم برای زندگی و عبرتآموزی؛ نیاز به حافظة تاریخی خود دارند و گسستگی از تاریخ گذشته و عدم حضور تاریخی، سخت برای انسانها خطرناك است و برای تحقق چنین حضوری در تاریخ باید در لحظهلحظة تاریخ زندگی كرد. و برای زندگی در تاریخ باید در كنار كسانی بهسر برد كه بتوان به جهت عصمت و علم با آنها اتحاد روحی و قلبی داشته باشیم و كربلا بحمدالله میتواند چنین كمكی را به انسانها بكند، وگرنه انسانها در گسستگی تاریخی خود، خود را اتمی تنها و سرگردان در میان انبوه تودههای انسانی مییابند و هیچ پیوندی با گذشتة خود ندارند، لاجرم هیچ پیوندی با امروز خود نمیتوانند داشته باشند.
17- حافظة تاریخی كه همان تاریخ حضوری است، اگر از میان برود، اشیاء و امور از جای خود خارج میشوند و دیگر هیچچیز به هیچجایی و هیچزمانی تعلق ندارد، و در این حال عالَم انسانی به عالَم انتزاعی و غیرحضوری مبدل میشود، عالَمی كه مردمان در آن عالَم با اشیاء و امور انتزاعی زندگی میكنند.
18- مردم؛ زمانی حافظة تاریخی دارند كه نسبت خود را با گذشته و آینده باز شناسند و به امكانهای زندگی خود آگاه باشند، و كربلا با به صحنهآمدن امام معصومی كه همة رازهای خلقت را میشناسد، چنین امكانی را به انسانها میدهد. و در سلسله بحثهای «كربلا؛ مبارزه با پوچیها» سعی در توجه به چنین حضوری است.
19- درست به همان اندازه كه با تاریخِ حصولیِ پادشاهان بیگانه با ما، نمیتوان زندگی كرد، بدون تاریخ هم نمیتوان بود. بلكه باید ببینیم تاریخ ما كدام است و ما در كجای تاریخ قرار داریم. چراكه اگر ملتی به بیتاریخی دچار شد، در حقیقت از بازی زمان بیرون میافتد و به تماشاگری، حسرتزده مبدل میشود و پیوستن به حسین(ع) شیعه را از تاریخسازترین اقوامِ آینده قرار داده است و یا به تعبیر دیگر شیعه؛ با كربلا آیندهدارترین ملتها خواهد بود.
20- آری آنچه در مباحث «كربلا مبارزه با پوچیها» در جلو چشم من بوده تقلاّ كردن در چنین نگاهی است به كربلا، و امید فراوان و خواهش شدید دارم كه با تمام وجود با چنین نگاهی در سطور این كتاب سیر كنید. آن وقت آن چه شما را حاصل شد گوارایتان باد و باز سال بعد با حضوری جدید در این سطور سیر كنید، آن وقت آن چه شما را حاصل شد باز گوارایتان باد، و مباداكه نگاه حصولی، نگاه شما شود و یا اینكه مطالب این كتاب را با حافظه بخوانید و به حافظه بسپارید.
طاهرزاده
سال 1382