مسلّم است كه كربلا نه تنها خالصترین جبهة تاریخ، بلكه خلوص محض است. هیچ جبههای از نظر خلوص نه در صحنة جنگ بدر، نه در جنگ احد، نه در طول تاریخ، به خلوص جبهة عاشورا نمیرسد و روایات ما نیز براین مطلب تأكید دارد. تمام احتیاطهای اباعبدالله(ع) برای آن بود كه صحنهای به وسعت تاریخ و به عمق انسانیّت برای همه انسانها بنا كنند تا هر كس به اندازة همّت خود از آن بهره بگیرد، و هر انسانی وقتی به كربلا نظر میكند، بیبهره نباشد، و هر كس مطلوب و گمشدة حقیقی خود را در آنجا بیابد.
وقتی دقّت كنید میبینید در آن صحنه نه آنچنان بیاحتیاطی به معنای بیباكی است و نه ترس به معنای تغییر مواضع؛ اگر كربلا را تلاش و مبارزه یك عدّه آدم نترس جسور و بیباك كه از هیچ چیز نمیترسند و دشمنشان را لجنمال میكنند و هیچ احتیاط و قیدی هم ندارند، معنا كردید، این كربلا نیست. اگر كربلا را كار یك عدّه آدمهایی كه نگران عطش و اسارت بچههایشان - كه نگران خطر برای خودشان - هستند معنی كردید این هم كربلا نیست، پس كربلا كدام است؟ كربلا نه ترس است و نه بیباكی و فهمیدن چنین كربلایی بسیار سخت و دشوار است.
وقتی حضرت امامحسین(ع) با حُرّ و لشكرش روبهرو شدند، زهیر به حضرت عرض كرد: «آنها تشنه و گرسنه و خستهاند، اجازه دهید همینحالا با آنها درگیر شویم و آنها را بكشیم». حضرت به جای چنین كاری آب و غذایشان هم دادند. بعد خطاب به حرّ فرمودند: «مرا مردم كوفه خواستهاند، آمدهام تا به كمك آنها جلوی بدعتها را بگیریم». حرّ میگوید: «من مأموریت دارم كه شما را اینجا نگه دارم». حضرت میفرمایند: «اگر میخواهید، من برمیگردم». حال سؤال اینجاست كه معنای این برگشتن چیست؟ آیا حضرت میخواهند بفرمایند از تمام حرف و مقصدم برمیگردم؟ یا این یك نوع برگشتن خاص است؟ كسی كه فرهنگ نهضت كربلا را بشناسد معنای این برگشتن و این جملات را درست میفهمد.