كسانی كه به اباعبدالله(ع) نصیحت میكردند كه به كوفه نروید چون كشته میشوید، دروغ نمیگفتند. آنها كه میگفتند حاكمان خبیث اموی به شما اجازه حیات نمیدهند، دروغ نگفتند. پس اینها چه چیزی را نمیدیدند كه امامحسین(ع) میدید؟
آنچه را ناصحان امام میدیدند و بر آن نام شكست و كشته شدن مینهادند، چیزی نبود كه حسین(ع) با آن تیزبینی خود نبیند، بلكه آنچه حسین(ع) میدید و میخواست توجّه بقیّه را به آن جلب كند، فرهنگ رهایی بود. تمام تلاش فرهنگ اموی همین است كه به ما بقبولاند، كار سختتر از آن است كه نتیجه بگیرید، پس دست از پا خطا نكنید، و بدینسان فرهنگ اموی در امنیت خود پایدار میماند. و تمام كربلا آن است كه حكمت حسینی سختی نمیشناسد و در هر شرایطی راه رهایی باز است. و آنهایی كه زانوی یأس را بغل كردهاند، كربلا و حسین(ع) را نمیشناسند و به امامی غیر از حسین(ع) اقتداء كردهاند.
آنهایی كه این روزها از آرمانهای بلند دینی دست برداشتهاند، به خود و به حسین(ع) پشت كردهاند. امروز نیز جهان نیهیلیسم و پوچگرای غرب همین هدف را دارد كه به ذهنهایِ حقجو بفهماند دست از آرمانهای خود بردارید و به وضع موجود تن دهید و خود را با زمانه هماهنگ كنید. یعنی اینها حقّانیت را برای وضع موجود تبلیغ میكنند، چراكه وقتی به وضع موجود تن دهند، تنها نالهای از اعتراض بلند میكنند و دیگر هیچ. لذا عملاً توانایی ماندن را برای وضع ظالمانه اموی تأیید كردهاند، و یك نوع حقِماندن برای آن فرهنگ قائل شدهاند.