تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

اسلام اموی و بلای بی‏خود شدن‏

اگر كسی فكر كند اسلام فقط همین است كه راست بگوید، دزدی نكند و دروغ هم نگوید، وقتی به یك كشور غربی سفر كرد و دید كه آن‌ها هم، همین موارد را رعایت می‏كنند، می‏گوید كه غربی‏ها هم مسلمان هستند! اگر به راستی اسلام همین است! آن‌ها هم مسلمان هستند، ولی اگر اسلام حقیقت بزرگی باشد كه در كنارش دزدی نكردن و دروغ نگفتن هم هست، آن وقت صِرف دروغ نگفتن و... اسلام نیست. به عنوان مثال، یك وقت است كه می‏گویند، گندم كاشتن، برای كاه داشتن است ولی یك وقت، كاه داشتن كنار گندم داشتن است، ما اگر گندم بكاریم و گندم بخواهیم مسلّماً، كاه هم در كنارش به‌دست می‏آید.
باید خیلی دقت كرد بعضی از اشخاص نوع نگاه و دیدگاهشان نسبت به دین با بی‌دینی فرق نمی‏كند!! و لذا برای دینشان قیمت و ارزش قائل نیستند و از دین به خوبی استفاده نمی‏كنند. اگر من از شدت تشنگی در حال مرگ باشم و فقط هم یك لیوان آب داشته باشم، آن را آن‌چنان می‏گیرم كه هرگز از دست نرود، چراكه نجات خودم را به آن می‏بینم. ولی اگر تشنه نباشم و نجات خودم را به آن آب احساس نكنم، آن را رها می‏كنم و یا جدیّت لازم را در حفظ آن ندارم. چه وقت است كه دین به شدت برای ما عزیز است؟ وقتی كه بفهمیم چه مشكلی داریم و این دین چگونه این مشكل را حل می‏كند.
در مورد كربلا هم، همین‌طور است، باید دغدغه این را داشته باشید كه كربلا را بفهمید. ما باید بفهمیم كه چه مشكلی داریم و چه خطراتی دیانت ما را تهدید می‏كند. اسلام اموی كه به درد نمی‏خورد! اسلام ابن‌عباس، اسلام عبدالله‌بن‌عمر و اسلام مسلمانانی كه امام‌حسین‏(ع) را قربةالی‌الله كشتند، به درد نمی‏خورد. این چه اسلامی است كه خطر اسلام بنی‌عباس و اسلام كوفیان را ندارد و می‏تواند انحراف آن‌ها را هم بشناسد؟ باید این مسئله روشن شود و برای روشن شدن آن، باید دو چیز را فهمید، اول این‌كه اسلام بناست با ما چه كند؟ و دوم این‌كه كاری كه اسلام می‏خواهد انجام دهد، آیا بدون اباعبدالله‏(ع) می‏شود انجام داد؟ با فهمیدن این دو نكته است كه روشن می‏شود امام‌حسین(ع) ما را چگونه نجات می‏دهد؟
تأكید بنده این است كه تا همه عزیزان به این نكته نرسیم كه در زندگی و حیات خود خطر «بی خود» شدن داریم آن هم به شكل‏های متفاوت، هر چند كه نتیجه همه آن‌ها یكی است، نمی‏توانیم از اسلام و امام‌حسین‏(ع) استفاده كنیم، باید با مبارزه با «بی‌خود» شدن، مسئله‌مان را حل كنیم. كسانی كه از «بی‌خود» شدن نمی‏ترسند، از عاشورا فقط طبل‌زدن را می‏فهمند، این یعنی «بی‏خود» شدن، بعضی‏ها فقط خود را مشغول زدن و زنجیر می‏نمایند، به فرمودة آیت‌الله‌جوادی‌آملی«حفظه‌الله»، «در عزاداری برای شهیدان كربلا باید آه داشت، نه آهن». كسی كه از «بی‌خود» شدن نمی‏ترسد در جایی كه برای امام‌حسین‏(ع) عزاداری می‏كند، او هم یك كاری می‏كند، ولی تلاش نمی‏كند كه به كمك حسین‏(ع) «بی‏خود بودنش» را از بین ببرد. كسی كه «بی خود» شدن را نفهمد دشمن معاویه نمی‏شود. معاویه می‏گوید: ای مردم، من برای شما شهری درست می‏كنم كه در آن امنیت و رفاه باشد و به شما خوش بگذرد. در نظر مردم شام كه از قبله بلندی به نام قبله محمدی‏(ص) آگاهی نداشتند، معاویه بهترین فردی بود كه به عنوان حاكم دیده بودند. به راستی اگر بناست مردم فقط خوب بخورند و در آسایش و آرامش دنیایی باشند. معاویه حاكم بدی نیست!! این مردم مدینه بودند كه با توجه به اهدافی كه پیامبر(ص) در منظرشان قرار داده بودند تا حدّی نمی‏توانستند معاویه را تحمل كنند، و این اهل البیت(ع) بودند كه غیر حقّ و حقیقت را تحمّل نمی‏كردند، چراكه بندگی خدا را به طور كامل و تّام می‏شناختند.