برای درك حركات و سكنات ائمه(ع) باید با زبانی دیگر آشنا شویم، چراكه ائمه با زبان عادی حرف نزدهاند، یعنی حروف كربلا، حروفی نیست كه فقط در كتابها نوشته شود، حروفش خود آدم ها و اعمال آنهاست. حروف كربلا؛ حركات، سكنات و گفتار اصحاب كربلاست. به عنوان مثال ببینید كه انسان چگونه نماز میخواند، كمی میایستد، پس از آن به ركوع، بعد سجده میرود، میبینید كه در نماز حركات، فوق الفاظ معنی میدهد. به حادثة غدیر خم توجه بفرمایید، در آن هوای گرم؛ پیامبر(ص) دستور دادند جهاز شترها را بر روی هم سوار كنند، پس از آن خودشان به همراه علی(ع) بالای جهازها میروند و دست علی(ع) را به قدری بالا میبرند كه به نقل تاریخ، سفیدی زیر بغل هر دوی آنها پیدا میشود، این كارها برای چیست؟ مگر نمیتوانستند بدون این حركات، حرف خود را بزنند و بگویند علی(ع) نایب بعد از من است؟ سؤال این است كه چرا این حركات را انجام دادند. آیا به صورت نقل كلمات نمیشد؟ نه، چون در سیره پیامبر و ائمه(ع) فقط حرف نیست، یك سلسله حركاتِ با معنائی، كنار آن حرفها هم مشاهده میشود. نمونه عجیبتر آن مراسم حجّ است، اگر یك نفر بیرون از دایره مسلمین به حج نگاه كند، میگوید آخر چرا مسلمانان این كارها را انجام میدهند؟ به این سه ستون، سنگ میزنند و میگویند شیطان است!! عقلشان كجا رفته است! اینها كه شیطان نیست، سنگ است، بعد هم از این طرفِ صفا به آن طرفِ مروه حركت میكنند و قسمتی را به صورت هروله میدوند، اینها یعنی چه؟ بعد هم دور یك خانه خالی میگردند! یعنی اگر از بیرونِ عالَم دین به این حركات نگاه كنید هیچ چیز نمیفهمید، شما چون در فرهنگ دین هستید اینها را میفهمید و پیام آنها را احساس میكنید. یكی از دانشمندان میگوید: «اگر با مؤمنان نباشی، هرگز بیرون از دایره ایمان، هیچ چیزی از حیات ایمانی را نخواهی فهمید».(87)
چرا برای شما این قدر مهم است كه به مكّه مكرمه بروید و دور این خانه خالی بگردید و به اوج انسانی برسید؟ برای این كه فقط گفتن، دینداری نیست. شما به حجّ دقّت كنید؛ ظاهرش كه مشخص است، یعنی آیا میشود به قول كاراتهكارها در حالت «ذِن» بروی و ذهنت را متمركز كنی و فرض كنی شیطانی در جلویت ایستاده است و بعد به آن سنگ بزنی؟! آیا انسان با این كار به جایی میرسد؟ مسلّم نه، باید در یك سلسله اعمال، سنگی با اندازة خاص پیدا كنی و بعد به ستونی كه نماد شیطانی است بزنی تا به آن نتایج عالیه دست پیدا كنی. چون در دل نظام انسانی علاوه بر معانی و گفتار، حركاتی وجود دارد كه انسان را در یك عالم متعالی وارد میكند.
وقتی متوجّه باشیم حقایقی در هستی وجود دارد كه چون به صورت لفظ و كلمه در آیند، دیگر آن حقایق نیستند و كلمات ظرف مناسبی برای ارائه آنها نخواهند بود، آنگاه متوجّه میشویم كه در كربلا چه گذشته است و چرا كربلا ذخیرهای نیروبخش برای حیات بشری است. چراكه در حركات و سكنات امام (ع) و اصحاب بزرگوارشان حقایقی ناگفتنی ولی عمل كردنی هست كه به اندازه قامت همه انسانیّت بلند است و انسان هوشمند باید تمام اندیشه خود را بهكار گیرد تا از آن حقایق سر در آورد و این جاست كه ما اصرار داریم باید از همان ابتدا، نوع نگاهمان را به كربلا مشخص كنیم؛ آیا كربلا حادثهای است كه اتفاقی پیش آمده یا صحنه آرایی انسانی متعالی است تا ناگفتنیها را با عمل بگوید و بشریّت را به چیزی فراتر از محتوای كلمات بكشاند؟
شما در نماز، سجده نكن و بگو «سُبْحانَ رَبِّی الاَعْلی وَ بِحَمْدِه» آیا این ذكر بدون صورت سجده، به تمام معنا انجام شدنی است؟ یا تا به سجده نروی و این لفظ را نگویی، واقعیت «اَعلی» بودن حضرت حق به قلبت جاری نمیشود؟ چون بدون عمل سجده، خاك نشدهای تا اَعْلیبودن حق، تماماً معنی پیدا كند. اینجا لفظ به تنهایی نمیتواند پیامش را برساند، وقتی این موضوع را متوجّه شدیم كه تنها الفاظ در مقام معنا كافی نیستند متوجّه خواهیم شد كه در كربلا چه گذشته است و چرا كربلا ذخیرهای نیرو بخش برای حیات بشریّت است؛ الفبای كربلا، فوق كتاب دائرةالمعارف است، كربلا قرآن مجسّم است. شنیدهاید درروز عاشورا حضرت یك سر به خیمهها میآمدند و پس از آن به طرف میدان میرفتند بعد كه همه اصحاب و بنیهاشم كشته شدند حضرت فریاد زدند: «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی»؟ آیا حضرت نمیداند كه كسی باقی نمانده است تا به كمك او بیاید؟ او چه میخواهد بگوید؟ منظورش چیست؟ عزیزان باید دقت داشته باشند كه زبان امام، زبان ارائه حقایقی است فوق الفاظ و باید تمام كربلا واقع بشود تا آن حقایق ظهور پیدا كند. پس این را بدانید كه در هر كلامی و حركتی حتی در كوچكترین حركات كربلا معانی تو در تویی وجود دارد كه نباید از آن ساده گذشت.