معاویه از ابزار شیطان، یعنی وَهْم كمك میگیرد، تا ترس را در درون هر سینهای جای دهد و از طریق ترسِ درون سینههاست كه حقّانیت دروغین فرهنگ اموی جای خود را در اندیشه هرانسانی باز میكند و لذا از این به بعد، انتخابْ آن است كه معاویه خواسته باشد، حق، آن است كه پای معاویه در آن باز باشد و در آن شرایط هر باطلی، رنگ حق به خود میگیرد و هیچ حقّی در صحنة زندگی بشر پای نمیگیرد و موشها به مدیحهسرایی گربهها میآغازند و در مدح قاتل خود از همدیگر سبقت میگیرند و همواره لقمة گربه شدن را حقّ گربه میشمارند. همة موفّقیّت معاویه در آن بود كه از ابزار شیطان، یعنی ترس استفاده میكرد و همه را ترسانده بود،(17) آری؛ همه را. و در این شرایط، همة كار، آن است كه جامعه را در زمان مناسب، از این ترس درونی آزاد كنی و این هم از طریق قلبی مالامال از ایمان و عشق به خدا، ممكن است كه فرد بتواند با بصیرتی الهی حادثهها را تفسیر كند تا به سایة ترس تسلیم نشود و حسین(ع) طلسم ترس را به راحتی شكست، گویا اصلاً معاویهای نبود و ترسی حاكم نكرده بود. و حسین(ع) راه را نشان داد كه این ترس، ترسی دروغین است. چراكه قبل از كربلا هر تصمیمی زیر سایة ترس از معاویه، به نفع معاویه بود و پس از كربلا حتّی چاپلوسان دیروز ادای شجاعت به خود میگرفتند چه رسد به مؤمنان. گویا فرهنگ زمانه عوض شده است.