مقام امام همچون قرآن دارای ظاهر و باطن است و به فرمایش پیامبرخدا(ص) قرآن دارای هفتصد بطن است و هر كس از ظاهر به سوی باطن قرآن سیر كرد، در هر مرحلهای از این سیر، بابطنی از قرآن روبهرو خواهد شد بهطوری كه نه ظاهر را حذف میكند و نه به ظاهر بسنده میكند، و از آن جایی كه هر مرحله از ظاهر قرآن حكایت از باطنی دارد و این سیر به سوی باطن همچنان ادامه دارد، هر چه با ظاهر آن بیشتر انس داشته باشیم ولی در ظاهر آن متوقف نشویم، به حقایق عالیة باطنی میرسیم. حال اگر یقین داشته باشیم كه قلب امام، مقام قرآن است و همان است كه خود قرآن در بارهاش فرمود: با مقام غیبی قرآن تماس ندارند مگر مطهّرون «لایَمَسُّهُ اِلاَّ الْمُطَهَّروُنَ»(89) متوجّه خواهیم شد كه قلب امام هم ظاهری دارد و باطنی، و حركات امام ظاهرِ آن باطن است، وظیفة ماست كه نه ظاهر را به اسم باطن رها كنیم و نه ظاهر را بگیریم و از هفتصد بطن مقام امام محروم شویم، در این حال است كه یقین پیدا میكنیم به كربلا باید با یك آمادگی عمیقی، توجه و نظر كرد.
مهم آن است كه بدانیم كربلا چه درجاتی دارد، آنگاه هركس به اندازهای كه آمادگی رسیدن به عمق این سرّالله را داشته باشد، از طریق نظر به كربلا، با اسراری از عالَم وجود آشنا میشود. این كه میبینید كربلا برای هركس به یك اندازه پیام ندارد برای این است كه كربلا یك پدیده محدود اعتباری نیست، جنگ «چالدران» نیست، اصلاً جنگ نیست، یك مأموریت است برای اینكه حضرت حق «جَلّجلاله» از طریق حسین(ع) دین خود را در همه ابعاد به بشریّت نشان دهد. اگر در قرآن فرموده است كه بدون ولایت، دین "تمام" است ولی "كامل" نیست، فرمود: «اَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعمَتی»(90) یعنی؛ نعمت خودم را كه عبارت باشد از قرآن، به انتها رساندم و آن را تمام كردم. ولی بدون ولایت صحبت از «اَكْمَلْتُ» نیست. ولایت، در كربلا یك ظهور متعالی دارد كه پیامبراكرم(ص) از قبل خبر آنرا داده بودند، آنجا كه فرمودند: «حُسَیْنٌ مِنّی وَ اَنَا مِنْ حُسَیْن»، یعنی من به عنوان رسول خدا و كسی كه دارای رسالت است با حسین معنا میشوم و حسین و كربلا هم با من معنا میشوند، یعنی كربلا در كنار رسالت و رسالت در كنار كربلا یك جامعیّت متعالی است تا انسان به آن نوری كه باید وصل شود، وصل گردد.