أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَکَ ءَابَآؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ
وَکَذَ لِکَ نُفَصِّلُ الْأَیَتِ وَلَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
یا نگویید: پدران ما پیش از ما مشرک بودند و ما نیز فرزندانی از پس آنان بودیم (و ناچار راهشان را ادامه دادیم)؟ آیا ما را به خاطر عملکرد اهل باطل، مجازات و هلاک میکنی؟
و ما این گونه آیات خویش را روشن بیان میکنیم (تا بدانند نور توحید، از آغاز در سرشت آنان بوده است) و شاید آنان (به سوی خداوند و فطرت پاک توحیدی) بازگردند.
نکته ها
اگر گواهی بر ربوبیّت در عالم ذرّ یا فطرت نبود، انسان در دنیا به راحتی خداپرست نمیشد و همواره از نیاکان خود تقلید میکرد. «او تقولوا انّما اشرک آبائُنا...»
پیام ها
1- فطرت خداشناسی در وجود انسان، برای اتمام حجّت از سوی خداوند است و چراغ فطرت، قدرت نور افشانی بر ظلمات محیط را دارد. «او تقولوا انّما اشرک...»
2- جامعه و محیط، انسان را مجبور نمیکند. «أو تقولوا انّما أشرک آبائُنا...»
3- تقلید در اصول دین، جایز نیست. «أشرک آبائُنا»
4- عقیده، عمل و شرک نیاکان، بستر اعتقاد، عمل وشرک فرزندان میشود. «أشرک آبائُنا»
5 - گناه و انحراف خود را به دوش دیگران افکندن، موجّه نیست. «تقولوا انّما أشرک آبائُنا»
6- اطاعت و احترام نیاکان، تا حدّی است که انسان را به شرک نکشد. «ذرّیة من بعدهم»
7- مشرکان، باطلگرا میباشند. «أشرک آبائُنا فعل المبطلون»
8 - در نظام کیفری خداوند، هیچ کس به گناه دیگری مؤاخذه نمیشود. «أفتهلکنا بما فعل المبطلون»
9- آیات الهی، برای توجّهدادن انسانها به میثاق فطرت و سرشت توحیدی است. «نفصّل الآیات ولعلّهم یرجعون»
10- اصل، توحید است و شرک، عارضی است، لذا قرآن، خواستار بازگشت مشرکان بها اصالت انسان است. «لعلّهم یرجعون»