أَلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّوْرَیةِ وَالْإِنجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَئِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
(رحمت الهی، شامل کسانی است که علاوه بر ایمان، زکات وتقوا،) از رسول و پیامبر درس نخواندهای پیروی میکنند که (نام و نشانههای او را) نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند. (پیامبری که) آنان را به نیکی فرمان میدهد و از زشتی باز میدارد و آنچه را پاکیزه و پسندیده است برایشان حلال میکند و پلیدیها را بر ایشان حرام میکند و از آنان بار گران (تکالیف سخت) و بندهایی را که بر آنان بوده برمیدارد (وآزادشان میکند). پس آنان که به او ایمان آورده و او را گرامی داشته و یاری کنند و از (قرآن) نوری که همراه او نازل شده است پیروی کنند، آنان همان رستگارانند.
نکته ها
کلمهی «اُمّی»، منسوب به «اُمّ»، به معنای مادر، به کسی گفته میشود که درس نخوانده باشد، مثل کسی که از مادر متولّد شده است. بعضی گفتهاند: اُمّی، یعنی برخاسته از امّت و تودهی مردم، نه اَشراف. برخی هم آن را منسوب به «اُمّ القُری» دانستهاند که نام مکّه است، پس اُمّی یعنی مکّی.
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله امّی و درس نخوانده بود، «الرّسول النّبیّ الاُمّی» چنانکه در آیه 48 سورهی عنکبوت نیز میخوانیم: «و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لاتخطّه بیمینک» تو هرگز پیش از این کتابی نمیخواندی و با دست خود نمینوشتی. البتّه آن حضرت توانایی نوشتن و خواندن هر دو را داشت. ** تفسیر نمونه***
در تمام مکّه در عصر بعثت، 17 مرد و یک زن با سواد بیشتر وجود نداشت و اگر پیامبر صلی الله علیه وآله حتّی کلمهای از یک نفر آموخته بود، نمیتوانست خود را در میان مردم، امّی بنامد. ** تفسیر نمونه، نقل از فتوحالبلدان بلاذری، ص 459***
کلمهی «اِصر»، در اصل به معنای نگهداری و محبوس کردن است و به هر کار و تکلیف سخت و دشوار که انسان را از فعّالیّت باز دارد گفته میشود، چنانکه به عهد و پیمان و کیفر نیز گفته شده است. «اَغلال»، جمع «غُلّ»، به معنای زنجیر، شامل عقائد باطل، خرافات، بتپرستی، بدعت و سنّتهای دست و پاگیر جاهلی میشود.
گرچه به دلایلی، تورات و انجیل را تحریف شده میدانیم، امّا در همین تورات و انجیل موجود نیز اشارات و بشاراتی نسبت به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به چشم میخورد و سبب میشود که اهل کتاب، پیامبر خدا را بشناسند، آنگونه که پدر فرزند خود را میشناسد. **از جمله: تورات، سِفر تکوین، فصل 17، آیه 18 ؛سِفر پیدایش، باب 49، آیه 10 و انجیلیوحنّا، باب 14، آیه 15 و باب 15، آیه 26*** اگر نام و نشان پیامبر اسلام در تورات و انجیل نبود، مخالفان، آن دو کتاب را آورده و میگفتند: نیافتیم و از این راه وارد خصومت میشدند، نه از راه لشکرکشی و پرداخت هزینههای آن چنانی و جزیه دادن.
در احادیث متعدّدی از شیعه و سنّی میخوانیم که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: هر آیهای در قرآن که دربارهی مؤمنان و صفات نیک آنان آمده، علیّ در رأس آن و رهبر آنان است. «ما انزل اللّه آیة فیها «یا ایّها الّذین آمنوا» الاّ و علیٌّ رأسها و امیرها». ** تفسیر فرقان***
پیامبر صلی الله علیه وآله به اصحاب خود فرمودند: پس از شما قومی میآیند که پیامبری را دیدهاند و تنها به وسیلهی کتاب و مکتوبی ایمان میآورند و آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند. **تفسیر مجمع البیان***
پیام ها
1- تقوا، زکات و ایمان ارزش دارد، امّا مهم، تبعیّت از پیامبر است. «للّذین یتّقون و یؤتون الزکاة و... یؤمنون الّذین یتّبعون»
2- پیروان پیامبر اسلام، از رحمت خاصّ الهی برخوردارند. «ساکتبها... الّذین یتّبعون الرّسول»
3- پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، مجرای رحمت واسعهی الهی است. «و رحمتی وَسِعت کلّ شیء فساکتبها... الّذین یتّبعون الرّسول الاُمّی»
4- پیامبر اسلام هم مقام نبوّت داشت، هم مقام رسالت. «الرّسول النبیّ» «نبیّ» به کسی میگویند که از وحی الهی آگاهی دارد و خبر میدهد، ولی «رسول» مسئول ابلاغ، اجرا و نظارت هم میباشد.
5 - نشانهها و صفات ذکر شده از پیامبر در تورات و انجیل، به گونهای با آن حضرت تطبیق داشت که گویا خود او را در آن دو کتاب مییافتند. «یجدونه» ونفرمود: «یجدون علائمه»
6- برای نفوذ سخن و اثبات حقّ، مدرک رسمی و سند کتبی لازم است. «مکتوباً»
7- پیامبران پیشین، به آمدن پیامبر اسلام بشارت دادهاند. «مکتوباً عندهم فی التوراة و الانجیل...»
8 - امر به معروف و نهی از منکر، در رأس برنامههای بعثت پیامبران است. «یأمرهم بالمعروف ...»
9- موضوع مصرف و تغذیه، مورد عنایت اسلام است. «یحلّ... یحرّم» (قبل از نزول قرآن، یهود ونصارا در دام خرافات وبرنامههای طاقتفرسا و تحریم حلالها و بدعتگذاریها بودند که با ظهور اسلام، تمام آنها برداشته شد.)
10- برای اصلاح جامعه، ابتدا باید امکانات حلال را فراهم کرد، سپس برای امور حرام، محدودیّت ایجاد نمود. («یحلّ»، قبل از «یحرّم» است).
11- حلالها و حرامهای الهی، بر اساس فطرت است. «یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث» («طیّب»، به چیزی گفته میشود که مطابق طبع انسان باشد)
12- عادات و رسوم غلط، زنجیری بر افکار مردم است. انسان بدون انبیا، وابسته و اسیر است. «یضع عنهم اِصرَهم و الاغلال»
13- احترام و تکریم، باید همراه امداد و تعاون باشد. «عزّروه و نصروه» («عزّروه» از «تعزیر»، به معنای حمایت با شمشیر است ومراد کسانی هستند که پیامبر اسلام را در جبههها یاری میکردند.)
14- تنها ایمان به پیامبر صلی الله علیه وآله کافی نیست، حمایت هم لازم است.«عزّروه... نصروه»
15- قرآن، نوری است که دلها و اندیشهها را روشن میکند و همواره قرین پیامبر صلی الله علیه وآله بود. «النّور الّذی اُنزل معه» (نبوّت پیامبر همراه قرآن از طرف خدا نازل شده است)
16- عامل رستگاری و فلاح، ایمان و حمایت از پیامبر و پیروی از قرآن است. «فالّذین آمنوا به واتّبعوا... اولئک هم المفلحون»