تربیت
Tarbiat.Org

هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط
اصغر طاهرزاده

احضار روح!

نكته‌ای كه در انتها لازم است عرض كنم، بحث احضار روح است. بعضی‌ها با روش‌های خاص تحت عنوانِ «احضار روح» شیاطین را جذب می‌نمایند. شیاطین هم بدشان نمی‌آید سربه‌سر این‌ها بگذارند و آن‌ها را مشغول خودشان كنند، جز این‌كه خداوند به شیاطین همیشه چنین اِذنی نمی‌دهد، مثل این‌كه من الآن اگر بخواهم از تصوّرات و حالات قلبی شما مطّلع شوم، خداوند به راحتی چنین اِذنی را به من نمی‌دهد، كسانی می‌توانند درون افراد را بخوانند كه محرم خدا هستند، خدا اَسرار را به كسی می‌دهد كه تمام وجودش توجّه به حق است و نه توجّه به اَسرار. كسی كه می‌خواهد دنبالِ سرّ برود، هیچ‌وقت سِرّ به‌دست نمی‌آورد. گاهی خداوند به بنده‌ای به جهتی خاص نعمت‌هایی را می‌‌دهد، امّا آن بنده دنبال آن نعمت‌ها نیست.
پس شما این اصل را بدانید كه خداوند به‌راحتی به شیاطین اذن نمی‌دهد كه سربه‌سر آدم‌ها بگذارند، در قرآن در رابطه با نقش ساحران آمده است: «وَ ما هُمْ بِضارّینَ مِنْ اَحَدٍ اِلاّ بِإِذْنِ اللهِ»(286) یعنی؛ آن ساحران نمی‌توانستند به كسی ضرر برسانند مگر به اذن خدا. مگر این‌كه خود آدم‌ها بخواهند كه شیاطین سربه‌سرشان بگذارند، و خودشان شیطان را دعوت كنند. روش‌هایی كه شیاطین را دعوت می‌كنند در دنیا مرسوم شده است و امروزه متأسفانه جزء كارهای بزرگ شمرده می‌شود. ملّتی كه ارتباطش را با طبیعت برید و با رفاهی كه تكنولوژی برایش آورد خود را محدود كرد، بالأخره باید طوری وقتش را از بین ببرد. بهترین مشغولیت برای ملّتی كه دین ندارد و وقت اضافی هم دارد، افتادن دردام‌های شیاطین است و احضار روح یكی از این دام‌ها است، كه الآن در كشور ما هم دارد باب آن باز می‌شود. این احضار روح‌ها عموماً احضار شیطان است، چون «اَلْعالی ‌لا یَلْتَفِتُ اِلی‌السّافل» هیچ‌وقت در نظام عالم وجود، وجودِ عالی به سافل توجّه ندارد. حالا اگر چهارتا آدم عادیِ بیكارِ سطحیِ بی‌دین دور هم بنشینند، آیا می‌شود یك مَلك یا یك انسان متعالی به آن‌ها نظر كند و به میل آن‌ها، نزدشان حاضر شود؟ اگر چند نفر آدم فاسدِ مشروب‌خوار كه دارند یك گوشه‌ای مشروب می‌خورند، شما را دعوت کنند آیا می‌‌روید با آن‌ها مشروب بخورید و دم‌خور شوید؟! اصلاً این كار را نمی‌كنید، نمی‌توانید با این‌ها یكی شوید. اگر آن روح‌ها كه این افراد به زعم خودشان احضار می‌كنند، آدم‌های بدی باشند كه گرفتار عذاب اعمالشان هستند و إذنی ندارند تا بیایند و به این آدم‌ها كه احضار روح می‌كنند وارد شوند، و اگر آدم‌های خوبی باشند با این‌‌گونه افراد ارتباط برقرار نمی‌كنند، چون توجه آن‌ها به این افراد نیست!! گذشته از این‌كه آدم‌های بد هم وقتی به برزخ رفتند و بصیر شدند دیگر تمایلی به اعمال زشت و آدم‌های زشت‌كار ندارند.
شاید بگویید دیده‌ شده در جلسات احضار روح‌؛ روح‌ِ احضارشده خود را مثلاً به عنوان پدربزرگ بنده معرفی می‌كند و تمام همان چیزهایی را كه مربوط به پدربزرگ بنده بوده خبر می‌دهد. به من بگویید الآن كه ما در این جلسه نشسته‌ایم، شیطان بیشتر از من و شما حواسش جمع این جلسه هست و یا نیست؟ این‌قدر حواسش جمع است كه وقتی شما از این جلسه بیرون رفتید، وسوسه‌هایش را نسبت به بحث‌های همین جلسه شروع می‌كند. تمام بحث را به‌ گونه‌ای وارونه جلوه دهد تا شما از آن نتیجه‌ای نگیرید. حالا می‌تواند بر قلب شما مسلط شود یا نه، بحث دیگری است. ولی بالأخره حواس او بهتر از من و شما جمع این بحث است و توجه به دل من و شما دارد كه چطوری این بحث را در آن وارونه جلوه دهد تا آن نتیجه‌ای كه خدا می‌خواهد، ما نگیریم. آن‌وقت آیا شیطان نمی‌‌داند كه اسم پدربزرگ شما چه بود و چند ساله بود كه فوت كرد و یا چند تا فرزند داشت؟ در احضار روح‌ها شیطان را احضار می‌كنند و از او مثلاً راجع به زندگی پدر بزرگشان سؤال می‌كنند، او هم خود را به نام پدر بزرگشان جا می‌زند و هر چه را بخواهید برایتان می‌گوید. مثلاً می‌گویی اگر تو پدربزرگ من هستی اسمت چیست؟ اگر در اطراف میز احضار روح قرار داشته باشید عقربه، اسم پدربزرگ شمـا را نشان می‌دهد - عقربة میزِ احضار روح بر روی حروفی قرار می‌گیرد كه حروف اسم پدربزرگ شما است- بعضی‌ از احضارها هم نوشتنی است، یعنی دست شما را تصرف می‌‌كند و به كمك دست شما بدون آن كه دست در اختیار شما باشد. مثلاً می‌‌نویسد: «حسن». شما هم می‌گویید: بارك‌الله! راست می‌گوید. می‌پرسی: چند سال داشتی كه فوت كردی؟ به همان نحو كه عرض كردم، مثلاً می‌گوید: 68 سال، و بعد كه شما به آن شیطان كه به اسم پدربزرگ شما وارد شده اطمینان پیدا كردید، شروع می‌كند حیله‌های خودش را روی شما پیاده می‌كند و اگر به خدا پناه نبرید، تمام عمر شما را نابود می‌كند و شما را به بیچارگی می‌اندازد.
یكی از دانشجویان ما كه وارد برنامة احضار روح شده بود و مدتی آن را ادامه داد، او را بیچاره كردند، به طوری كه پس از تحت تأثیر قراردادن خیالات او، تا ایجاد صورت در نفس او جلو آمده بودند، رشته‌اش مهندسی بود، به او گفتند: فردا استاد سر كلاس این مسئله را می‌گوید و این هم جوابش است، پس درس استاد را نخوان! خودمان به تو كمك می‌كنیم، و نمی‌گذاشتند درس بخواند و چون این آقا میدان زیادی به آن‌ها داده بود، نه تنها در نفس او صورت ایجاد می‌كردند، بلكه به راحتی در بدنش تصرّف می‌كردند و به او دستور می‌دادند و او می‌‌شنید، به او می‌گفتند:درس نخوان، بلند شو نصف شب‌ نمازشب بخوان!! اما نماز شبی كه فكر نكند، فقط بخواند. به یك جوان ‌مسلمان كه نمی‌گویند برو مشروب بخور، می‌گویند: بیا نماز شب بخوان!! ولی نماز شبی صُوری و بی‌محتوا. فردا صبح كه سر كلاس می‌رفت، می‌دید كه درست همان مسئله‌ای را كه آن‌ها خبر داده بودند، استاد طرح می‌كرد و جوابش هم همان است كه شیطان‌ها شب قبل به او گفته بودند. به او می‌گفتند: برای امتحان هم نمی‌خواهد درس بخوانی، خودمان مسائل تو را حل می‌كنیم، ما می‌خواهیم تو امام زمان شوی، مدرك تو را هم خودمان حل می‌كنیم، تو باید ابتدا پیش‌نماز دانشكده شوی!! این آقا هم با اطمینان كامل می‌رفت و جلو می‌ایستاد و دانشجویان هم به او اقتدا می‌كردند. به او می‌گفتند به فلانی بگو این كتاب را که می‌خوانی فایده ندارد، این كتاب را كه من می‌گویم بخوان. آن دانشجو تعجب می‌كرد كه این آقا از كجا می‌داند من این كتاب را می‌خوانم! بالأخره به كمك شیاطین، غیب‌گو هم شد. شیطانی كه 6000 سال عبادت كرده و با ملائكه بوده، از هر استاد عرفانی بالاتر است. تمام اساتید عرفان اگر سخت مواظب نباشند، یك‌دفعه می‌بینند كه شاگرد شیطان هستند، شیطان آخر او را به دام می‌اندازد. هیچ‌كس نمی‌تواند مطمئن باشد كه من از دست شیطان راحت هستم، الاّ این‌كه دائم متذكّر بندگی خود و ربوبیت حق باشد و به خود بفهماند بنده‌ای از بندگان خدا هستم و اگر یك لحظه غفلت كنم - با هر درجه از عرفان- ساقط خواهم شد. این آقای دانشجو با اطمینان كامل به جلسه امتحان می‌رفت، ولی سر جلسة امتحان به سراغ او نیامدند، آن‌وقت همین شاگرد خوب دانشكده دیروز، امروز به امید شیطان به جلسة امتحان رفت و صفر آورد و حالا هم حرص می‌خورد كه چرا نیامدند. آری؛ «یَعِدُكُمْ» وعده می‌دهند ولی «وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلاّ غُرُوراً»؛(287) وعده‌های شیطان جز فریب نیست. قرآن در رابطه با شیطان می‌فرماید: «كَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنكَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ»؛(288) کار منافقان مانند کار شیطان است انسان را به کفر دعوت می‌کند، پس چون به خدا و حقیقت کفر ورزید، از او دوری می‌کند و می‌گوید: من از تو بری هستم و من از خدای پروردگار عالم می‌ترسم. آن‌وقت همین شیطان‌ها که طرف را سرِ کار می‌گذاشتند می‌آمدند و به او دلداری می‌دادند و كارشان را توجیه می‌كردند. كسی كه برای شیطان كار كند، ده بار فریب می‌خورد و نمی‌فهمد، ما عموماً نمی‌فهمیم چگونه فریب شیطان را می‌خوریم، ولی فریب‌خوردن دیگران را می‌فهمیم.
این فرد را بیچاره كردند، آنچنان به‌كمك خیالات خودش در او تصرّف كردند كه می‌گفت: وسط پارك در حال حركت بودم كه به اصفهان بیایم، قلقلكم می‌دادند، من هم شروع می‌كردم مثل دیوانه‌ها خندیدن، مردم هم فكر می‌كردند من دیوانه‌ام! شیطان اوّل پای آبروی ما می‌ایستد و بعد از این‌كه عمرمان را تباه كرد و حیثیت ما را از بین برد، ما را می‌میراند. مثلاً در خواب، در خیالات شما تصرف می‌كند، به طوری كه حتّی اگر هوا سرد است، شما گرمتان می‌شود. عموماً مریضی‌ها را شیطان ایجاد می‌كند، علت همة بیماری‌ها را نگویید میكروب است. امروزه برای اصالت‌دادن به علم جدید كه نقش میكروب‌ها را در بیماری‌ها عمده كرده است، می‌گویند: زمان قدیم چون پیامبران میكروب را نمی‌شناختند، به میكروب‌ها می‌گفتند: شیاطین. این‌ها چون علمِ پیامبران را نمی‌شناسند این حرف‌ها را می‌زنند و به‌واقع از نقش شیطان در بیماری‌ها غافلند. این‌قدر سربه‌سر این بندة خدا گذاشتند كه قیافه‌اش یک حالت شیطانی پیدا کرد، سیاه و زشت و لاغر و مُردنی شده بود!! تا این‌كه بالأخره خداوند از دست شیطان نجاتش داد، چون نیتش خیر بود، با یك سیّد عالِم برخورد كرد و چون عموماً سادات عالِم، نمی‌گذارند شیطان تصرف در روح مردم بكند و آن جوان دانشجو هم احوالاتش را پیش آن سیّد اقرار كرد، خداوند نجاتش داد. آن جوان خیلی درها را به سوی شیطان باز گذاشته بود، البته همیشه خداوند در همة شرایط كاری می‌كند كه ما بیدار شویم، اما اگر مواظب نباشیم غلبة شیطان بیشتر می‌شود. این نمونه‌ای بود كه خود آن فرد برایم تعریف می‌كرد، تازه وقتی سراغ من آمده بود، كه به كمك آن عالِم نجات پیدا كرده بود ولی هنوز ظاهر بسیار وحشتناكی داشت.
تذكّر من این است كه در این احضار روح‌ها عموماً آنهایی که احضار می‌شوند و می‌آیند، شیاطین هستند. البته این مسئله غیر از آن مسئله است كه یك روح در اثر تزكیه و یا استعداد، توان ارتباط با ارواح برزخیِ نورانی را پیدا می‌كند و از طریق آن ارواحِ‌ مطهّر معارف غیبی را می‌گیرد. فاصلة این مسئله با احضار روح به اندازة فاصلة ملك تا شیطان است.
عموماً روح انسانِ پاک و مطهری كه با روح‌های برزخی ارتباط برقرار می‌كند، حرف‌های الهی می‌زند و مشغول ظواهر نمی‌شود. آن نوع ارتباط هم هست ولی زیاد نیست، و این‌كه ملاك تشخیص آن چیست؟ در مسئلة ارتباط با ارواح برزخی، سالك اهل صفا و تزكیه است و جهت کارهایش هم به سوی بندگی خدا است ولی كرامت‌بازی نقشة شیطان است كه مثلاً ما ده‌سال خدمت این آقا باشیم تا بتوانیم افكار دیگران را بخوانیم یا مریض شفا دهیم. هیچ‌وقت حضرت عیسی(ع) نمی‌خواستند مریض شفا دهند یا مرده زنده كنند، بلكه می‌خواستند بندگی كنند. اگر او می‌خواست مرده زنده كند كه متعالی نمی‌شد. وقتی انسانی سراسر وجودش طالب بندگی خدا شد، ممكن است خداوند جهت مأموریتی خاص كه به عهدة آن بنده مخلَص می‌گذارد، توانایی‌هایی نیز به او بدهد، ولی نه او به دنبال آن توانایی‌هاست و نه آن توانایی‌ها او را مغرور می‌كند، به همین جهت اولیاء الهی جهت امور خود هرگز هیچ کرامتی از خود نشان نمی‌دادند مگر وقتی می‌خواستند اسلام را معرفی کنند و یا اسلام در خطر بود.
در بحث ارتباط با حقایق برزخی، همة موضوعات؛ موضوعات الهی و معرفتی است و پای تزكیه و استعدادهای نورانی در كار است. در آن‌جا سخن از این نیست كه ما روحی را احضار کنیم ببینیم، مرغ همسایه را چه كسی دزدیده است و بخواهیم برای او پیدا كنیم، بلكه سخن از حقایق الهی است. روی این اساس حواستان را خیلی جمع كنید كه به این ورطه‌ها نیفتید.(289) آیا شما را دریغ نمی‌آید عمری را تلف كنید تا بفهمید درون من چه می‌گذرد؟ متأسفانه یكی از این آقایان كه می‌خواست صاحب كرامت شود، به قول خودش ریاضت كشید، بعد ادّعا كرد كه من ائمه را می‌بینم! بعد از دو سه ماه به‌كلّی منكر اصل دین شد. او خیالات خود را به اسم ائمه رشد داده است. به شما قول می‌دهم اگر این آقا یك ماه دیگر ادامه می‌داد، می‌آمد می‌گفت: ائمه به من گفته‌اند نماز واجب را نخوانید! این افراد یك چنین ائمه‌ای دارند. شیاطین طرفداران خود را می‌بینند و بر اساس استعدادهایشان كه می‌شود انحراف در آن‌ها ایجاد كرد، انحراف ایجاد می‌كنند. آیا شما دریغتان نمی‌آید كه عمری را تلف كنید تا بفهمید در جیب این آقا چیست، بسیار خوب از خودش می‌پرسیم و این‌قدر عمرمان را تلف نمی‌كنیم.
از یك استاد هیپنوتیزم پرسیدم كه برای این‌كار چند سال زحمت كشیدید؟ گفت: هفت‌سال! آیا درست است برای چنین كاری هفت‌سال بهترین مراحل عمر را صرف كنیم تا بتوانیم خیالی را در فردی القاء کنیم، و چون یک نوع القاء خیالی است، آن حالتْ موقّت است. شما یك بچّه را با خیال چند ساعت می‌توانید تحریك ‌كنید، آن‌ها با هیپنوتیزم این كار را می‌كنند.
آری! تلاش كنید، نفس را متوجّه عالم غیب كنید تا بدانید در عالم برتر از این عالم، چه خبر است، و با ملائك چگونه می‌توان تماس گرفت، كه این هم فقط از طریق معرفت و عمل دینی و بندگی خالصانه ممكن است و نه این بازی‌گری‌هایِ وَهم‌پرداز و عمربرانداز.
در پایان؛ جهت یک تصمیم‌گیری اساسی نظر شما را به سخن خداوند جلب می‌کنم که می‌فرماید: «یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّكُمُ الشَّیْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ»؛(290) به همة انسان‌ها خطاب می‌کند؛ شیطانی در صحنه است که همان‌طور که پدر و مادر اصلی شما که آدمیت شما باشد را از بهشت بیرون کرد، مواظب باشید شما را در این دنیا فریب ندهد و در نتیجه لباس تقوا را از شما بیرون کند و گرفتار بدی‌ها و نقص‌ها شوید. سپس در ادامة آیه ما را متوجه یک نکتة دقیقی می‌کند تا راه‌کار مناسب را انتخاب کنیم. می‌فرماید: «... إِنَّهُ یَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ ...» او و اطرافیان و دست‌اندرکارانش از جایگاه و پایگاهی شما را می‌بینند که شما آن‌ها را نمی‌بینید.
این قسمت اخیر آیه را هرطور می‌خواهید تفسیر کنید؛ ولی یک نکته در آن غیر قابل انکار است که می‌فرماید از آن حیث و موقعیتی که شماها او را و دست‌اندرکارانش را نمی‌بینید، او شما را می‌بیند و لذا است که باید مستأصل شویم، هیچ راهی که بتوانیم به خودی خود شیاطین را و نقشه‌های آن‌ها را ببینیم وجود ندارد، مگر آن‌که با چشم خدای خالقِ شیطان او را بنگریم و برای خنثی‌کردن حیله‌های او دست به دامنِ راه‌کارهای پروردگار عالم که همان شریعت الهی است، بزنیم و این تنها راهی است که خود را از سلطه و ولایت شیطان نجات داده‌ایم. زیرا در آخر آیه فرمود: «... إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ». پس خداوند شیاطین را بر غیر مؤمنین مسلط کرده است و اگر کسی ایمان آورد و طبق قاعدة «اللهُ وَلِی الَّذینَ امنوا» که خداوند ولی مؤمنان است، از ولایت شیطان آزاد شود دیگر نگران آن نیست که شیطان و اطرافیان او را نمی‌بیند، چرا که خداوند ولی مؤمن است و او را از سلطة شیطان حفظ می‌کند.
الهی! به حق حاملان اسرار غیبت، یعنی ائمه هدی(ع) شمّه‌ای از انوار غیبی‌ات را بر قلب ما بگشا تا با ملائكه مأنوس شویم و از چنگال شیطان رجیمت رها گردیم.
الهی! در جهت آن اهدافی که ما را بر زمین آوردی - و آن آماده شدن برای بهشتی است كه شیطان در آن نباشد تا دوباره سقوطمان دهد - یاریمان كن.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»