تربیت
Tarbiat.Org

هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط
اصغر طاهرزاده

آرزوی بندة خدا، بی‌آرزویی است

حضرت حق به شیطان فرمود: «اِنَّ عِبادِیَ لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ»؛ تو بر بندگان من تسلط نداری، چون زمینة تسلّط تو در آن‌ها نیست، چون بنده‌اند و به آنچه پروردگارشان به آن‌ها داده و برای آن‌ها مقدّر كرده است راضی‌اند. این‌ها در هر شرایطی فقط به دنبال انجام وظیفة بندگی خود هستند. حالا هر چه باشد و به هر نحو كه باشد، حتّی غذا خوردن و با زن و فرزند صحبت كردن، ولی اگر همین كارها را با روح و روحیة دیگر انجام دادیم، كلاه سرمان رفته وبی‌ربّ شده‌ایم و انواع پریشان‌حالی‌ها ظاهر می‌شود و دیگر نمی‌توانید حفظ «حال» بكنید، حفظ حال كه ممكن نشد، می‌بینید در نماز هنوز «اِیّاكَ نَعْبُد» نگفته و آن را در قلب حفظ نكرده به قسمت بعد می‌روید و باز همان بلا را بر سر بعدی‌ها هم می‌آورید، یعنی هیچ‌وقت در هیچ‌كدام از حالاتِ خود نیستید، چرا نمی‌توانید حفظ «حال» كنید؟ چون از بندگی خود راضی نیستید، بندگی خدا برایتان نشاط‌آور نیست؛ چون بی‌ربّ شده‌ایم و به ربّ‌العالمین اعتماد نداریم و لذا شیطان برای ما ربّ‌های دروغین كه هیچ اعتمادی نمی‌شود به آن‌ها داشت، می‌سازد و اضطراب‌ها و پریشان‌حالی‌ها شروع می‌شود و دیگر در هیچ حالی خود را راضی نمی‌بینید، مثل این‌كه الآن كه این‌جا نشسته‌اید، نگران باشید نكند جای دیگری هست كه بهتر از این‌‌جاست؛ و در نتیجه آرامش خودتان را در این‌جا از دست می‌دهید و این حالت طمأنینه یا در «حال» بودنِ شما را از بین می‌برد و در آن شرایط همواره چشم شما به ناكجاآباد دوخته شده است. ولی اگر خود را در همین حالت كه هستید، وارد عالم بندگی كنید، همة آن حرص‌ها و اضطراب‌ها فرو می‌ریزد. به همین‌جهت هم گفته‌اند: عالِم خوابش هم عبادت است؛ چون به‌واقع خود را در حالت بندگی برده است، ولی منافق، عبادتش هم عذاب است؛ چون همواره در تلاش است كه افراد را از خودش راضی نگه دارد و لذا هیچ‌وقت در حالت طمأنینة بندگی قرار ندارد. «مؤمن» یعنی كسی كه هم خودش در حالت امن و امنیت است و هم دیگران از او در امنیت هستند، چون زیر سایه ربّ‌العالمین زندگی می‌كند، و به همین‌جهت هم شیطان نمی‌تواند سراغ او بیاید، چون دستگیره‌ای نمی‌یابد كه بگیرد و او را بجنباند. كار شیطان این است كه آرزو خیزی كند، آن‌كس كه خود را در مقام بندگی وارد كرده، آرزویی جز حفظ ادبِ بندگی ندارد، كه شیطان آن آرزو را بگیرد و بجنباند. چون بندة خدا، به هر چه خدا لطف كرده است راضی است و آرزویش این است كه از خدا راضی‌تر باشد تا بنده‌تر باشد؛ یعنی در واقع آرزویش، بی‌آرزویی است. فرموده‌اند: «الهی! همه می‌گویند بده، من می‌گویم بگیر».(136)