تربیت
Tarbiat.Org

هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط
اصغر طاهرزاده

حد حضور شیطان در عوالم غیب

علامه‌طباطبایی(ره) می‌فرمایند:
«قرآن می‌فرماید: «اِنَّهُمْ‌عَنِ‌السَّمْعِ لَمَعْزُولونَ»؛(157) شیاطین از شنیدن اخبار غیبی و اطلاع‌یافتن از آنچه در ملأ اعلی می‌گذرد، معزول و دورند و لذا آن توان را ندارند كه بتوانند اندیشة بشر را آن‌گاه كه با وَحی الهی آگاه و مجهز شده، تحت‌تأثیر قرار دهند و بر آن نفوذ كنند و آن را در اختیار گیرند».
شیاطین وقتی به آسمان می‌رفتند كه از اخبار غیبی آگاه شوند، توسط ملائكه و به كمك شهاب‌های آن‌ها زده می‌شدند. می‌دانید كه شیاطین چون جنس خیال هستند، تا حدّی می‌توانند در عالم غیب بالا بروند، البته بالاتر از حدّ خیال نمی‌روند، چون شهاب ملائكه به آن‌ها می‌خورد. زدن شهاب به شیاطین توسط ملائکه؛ یك رد كردن معنوی است، و لذا قرآن می‌فرماید:
«وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِیدًا وَشُهُبًا. وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شَهَابًا رَّصَدًا.»(158)
و ما بر آسمان دست ‏یافتیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تیرهای شهاب یافتیم و در [آسمان] برای شنیدن به كمین می‏نشستیم [اما] اكنون هر كه بخواهد به گوش باشد تیر شهابی در كمین خود می‏یابد.
چنانچه ملاحظه می‌فرمایید در این آیات خداوند سخنان جنّیان و شیاطین را مطرح می‌فرماید که همراه با بعثت نبی‌اکرم(ص) در آسمان تحولاتی به‌وجود آمده است و شرایط تحرک آن‌ها را تنگ کرده‌اند و با تجلی وَحی محمدی(ص) شیاطین حتی به اندازة شرایط قبلی هم نمی‌توانند به آسمان غیب نزدیک شوند و دزدکی اخبار غیبی را سر و دست شکسته بقاپند و بیایند برای پیروانشان بگویند؛ به همدیگر می‌گویند: «... فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِیدًا وَشُهُبًا» سراسر آسمان غیب پر از نگهبانان شدید و شهاب‌هایی که مانع ورود به آن عالم است شده است، مثل وقتی که عقل شما در تکامل قرار می‌گیرد و دیگر خیالات نمی‌توانند در شما نفوذ کنند. در ادامه از قول شیاطین جن می‌فرماید: «وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شَهَابًا رَّصَدًا»؛ ما قبلاً در محل‌های گوش‌دادن می‌نشستیم و چیزهایی می‌گرفتیم، ولی هم اکنون با شهاب‌هایی که در کمین ما هستند روبه‌رو می‌شویم، و این می‌رساند با آمدن شریعت محمدی شرایط تحرّک شیاطین بسیار تنگ‌تر شده و دیگر مثل قبل نمی‌توانند جوامع بشری را در ابعاد گوناگون تحت تأثیر خود قرار دهند، مضافاً این‌که در هیچ شرایطی اگر مردم فرمان پروردگار خود را می‌پذیرفتند شیطان‌ها میدان‌دار نمی‌شدند. خداوند در آیه 212 سوره شعراء از زبان ملائكه به شیاطین می‌گوید شما از گوش‌دادن حقایق غیبی معزول هستید، یعنی آن حقایق غیبی در دسترس شیاطین نیست، آن‌وقت معلوم است كه آن حقایق در دسترس مؤمنین كامل هست.
برای روشن‌شدن بحث به این مثال عنایت فرمایید؛ یك كسی می‌داند اگر گردو را بشكند، در وسط آن مغز گردو هست، حالا ‌كسی با یك گردو بیاید و بگوید داخل این گردو یك الماس بزرگ است!! چرا این فرد فریب نمی‌خورد؟ چون علم این‌كه داخل گردو چیست را دارد. بندگان مخلَص خداوند، علم به حقایق دارند، ولی شیاطین علم به خیالات دارند، حالا شیاطین هر چه بگویند، از طرف عباد مخلَص خنثی می‌شود، به همین دلیل اگر كسی مقامش بندگی حق شد، غیرممكن است فریب شیطان را بخورد، چون مقامش، مقام كشف حقایق است. شیاطین وقتی كه بالا می‌روند تا حقایق عالم اعلا را بگیرند، ملائكه آن‌ها را با شهاب‌هایشان می‌زنند. مثل این‌كه گاهی وقتی می‌نشینیم دعا بخوانیم، قلبمان می‌خواهد بالا برود، امّا نمی‌تواند. یك‌جا می‌ایستد، مثل این‌كه در آن را می‌بندد. این حالت؛ زدن صعود قلب توسط عالم غیب است. به شما می‌گویند: شما هنوز در این حدّ نیستید كه تا آن بالاها بیایید. روز جمعه، روز عشق‌ورزی با امام زمان(ع) است، خیلی روز عجیبی است. حالا شما با چه وسیله‌ای می‌توانید با امام معصوم(عج) عشق‌ورزی كنید؟ با دعای بسیار بسیار عزیز ندبه، این دعا خیلی عجیب است، حالا می‌نشینید دعا بخوانید و با امام‌زمان(عج) ارتباط برقرار كنید، احساس می‌كنید، لازمة ارتباط برقراركردن با امام معصوم این است كه تا حدّی از گناهان آزاد شوید، لااقل استغفار كنید تا یك هم‌سنخی با معصوم فراهم شود، لازمه‌اش این است كه یك‌نحوه عصمتِ روح پیدا كنید، چاره‌ای هم نیست، شوخی هم نمی‌شود كرد. مقام امام(ع)، مقام موحّد محض است، حالا اگر فردی قلبش در دنیای كثرت‌ها باشد، شایستگی و زمینة برقرارکردن ارتباط با امام را ندارد، لذا وقتی بخواهد ارتباط برقرار کند ملائكة عالم غیب او را می‌زنند، ‌چنین فردی نمی‌تواند به مقام عصمت امام زمان(عج) نزدیك شود، مگر این‌كه توبه كند.
فرق این ردّکردن که ملائکه با افرادی مثل من انجام می‌دهند با آنچه با شیاطین جنّ انجام می‌دهند این است كه شیطان ذاتاً مطرود است، ولی انسان‌ها به اندازه‌ای که به شیطان نزدیک شده‌اند و تکبّر شیطان در آن‌ها سرایت کرده است مطرودند. آری هر انسانی كه مواظب نباشد و تكبّر و عصیان در مقابل حكم خدا بر او غلبه كند، ابتدا به‌ تبع اعمالش تكبّر بر او عارض می‌شود، اگر همچنان آن را ادامه داد، دیگر شخصیتش عین تكبّر و عصیان می‌شود و از ادامة حالت عصیان در مقابل حكم خدا به شعف می‌آید، آن‌وقت عین شیطان تكبّرش را به بقیه القاء می‌كند. کودکان را نگاه كنید؛ خیلی خوبند، دعوا می‌كنند و بعد هم خیلی زود دعوایشان تمام می‌شود، بدون آن‌كه كینه‌ای نسبت به همدیگر در سینه‌شان بماند، ولی مادر آن‌ کودک برای این‌كه تكبّرش را به فرزندش القاء كند، می‌گوید: برو بزنش، چون تو را زد! این همان حالت شیطان است، شیطان كه شاخ و دم ندارد. چنین آدم‌هایی دعوت بیرونی شیطان را سریعاً جواب می‌دهند، در واقع خودشان دنبال مقصد شیطان‌اند، و به تعبیر دیگر با شیطان هم‌مقصد هستند. ولی اگر به‌واقع قلب را محلّ پذیرش حكم پروردگار عالَم قرار می‌داد، دیگر آن قلب توسط انوار غیبی طرد نمی‌شد و آن را پس نمی‌زدند. این است كه خداوند به شیطان می‌فرماید: «اِنَّ عِبادی لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ»؛ آن‌كس كه بنده من شد و حكم مرا با تمام وجود پذیرفت، آنچنان نیست كه تو ای شیطان بتوانی بر او تسلّط یابی. قلب او مثل عالم ملائكه، حیله‌های تو را پس می‌زند. همین‌طور كه گفتم؛ خداوند به شیطــان فرمود: این كارها را می‌توانـی بكنی - مثل جلب پیروان خودت- این كارها را هم نمی‌توانی بكنی - مثل تسلّط بر بندگان من- حال با توجه به این دو نکته؛ بازکردن این زاویه در تحلیل حركات انسان‌ها، زاویة بسیار خوبی است و برایمان روشن می‌شود که چرا خداوند به شیطان می‌فرماید: «اِنَّهُمْ‌عَنِ‌السَّمْعِ لَمَعْزُولونَ»؛(159) شیطان‌ها از آنچه در ملاء اعلی می‌گذرد معزول و دورند.