پس از اینكه این آیات مورد توجّه قرار گرفت و فهمیدیم این تمرّدی كه انسانها نسبت به دین دارند از اوّل بوده و تا آخر هم هست و توجه داد به پیامبر خدا(ص) و به همة مؤمنین كه در مسیر دینداری، شیطان بیكار نمینشیند و فتنهها جلوی راهشان سبز میکند تا امّت اسلامی را در بوتة آزمایش خود داغ كند و لذا بعید نیست اكثر مردم در گمراهی قرار گیرند. حالا پس از طرح این آیات در ادامه به آیة 64 سوره اسراء میرسیم كه میفرماید:
«وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَاَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِك وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِی الْاَمْوالِ وَالْاَوْلادِ وَعِدْهُمْ، وَ ما یَعِدُهُمُ الشَیْطانُ اِلاّ غُرُوراً»(156)؛
خداوند به شیطان فرمود: تو از من اجازه میخواهی كه کار وسوسهكردن انسانها را بهعهده بگیری، برو! با آوازت از ذریّة آدم هر چه میتوانی گمراه کن و به معصیت وادار كن و برای به راهانداختن آنان به سوی معصیت به لشگریانت اعم از پیادهنظام و سوارهنظام دستور بده مثل هیزدن بر رمة گوسفند، كه با یك صدا از راه میایستد بر سر آنان هی بزنند - ظاهراً بعضی از لشگریان تندكار و بعضی كُندكارند- و شیطان با آدمی در مال و فرزندان شریك میشود و در این حال، هم آدمی به غرض طبیعی و غریزی خود میرسد و هم شیطان به غرض شیطانی خود می رسد - مثل اولادِ زنا یا كسبِ حرام- و شیطان وعده نمیدهد آنها را مگر وعدة دروغ و فریب، و لذا خطا را در نظرشان حق جلوه میدهد.
میفرماید: ای شیطان از طرفدارانت هر كس را میتوانی هُل بده و تحریك كن. «بِصَوْتِكَ»؛ یعنی از طریق ندا و تحریك داخلیات «وَاَجْلِبْ»؛ یعنی جذب از بیرون «بِخَیْلِك وَ رَجِلِكَ»؛ با خیل، یعنی با اسبان تیزرو و با رَجِل یعنی با پیادهنظامت؛ به عبارت دیگر هم با اسباب و ابزاری كه زود تحریكشان میكنی و هم با ابزاری كه دیر تحریكشان میكنی، آنها را جلب كن.«وَ شارِكْهُمْ فِی الْاَمْوالِ وَالْاَوْلادِ»؛ این كار را هم میتوانی بكنی كه در مال و فرزندانشان با آنها شریك شوی كه این نكته و نگاه، خیلی عمیق است! و خبر از آن میدهد بعضی مواقع شیطان و انسانها دارای منافع مشترکی میشوند و با همدیگر یک هدف را دنبال میکنند و یا انسانها چیزی را دنبال میکنند که شیطان هم به اهداف خود میرسد. قرآن میخواهد ما در تحلیلهایمان توجه به چنین موضوعی را فراموش نکنیم. مثلاً تحلیل كنیم علت حملة اسرائیل به لبنان چه بوده است، خیلی حرف میتوان زد همانطور که خیلی حرف زدند ولی آن تحلیلی که عمیقترین لایههای واقعیت انسان را نیز در بر گیرد تحلیلی است که با نگاه قرآنی انجام گیرد. آری میتوان گفت: اسرائیلیها چون به واقع یك حكومت نیستند كه پایههای فرهنگی داشته باشند، همیشه مواضعشان، مواضع انفعالی و زود تصمیمبگیر است و هویتشان، هویت تروریستی است. تروریست هم كه فرهنگ ندارد و لذا با سادهترین بهانه به لبنان حمله میكند. این تحلیل بد نیست، امّا یكوقت خداوند برای تحلیل حادثهها یك نگاه خیلی عمیق مطرح میكند و مسلّم به همان اندازه كه عمیق و همه جانبهنگر است، ملموس نیست، مثل خود خدا. خداوند برای همه ملموس است، در عینی كه همهچیز مربوط به خداست. آری؛ یك وقت كسی با دید قرآنی در یك تحلیل عمیق میگوید: اصلاً قصّة امتحاندادن انسانها در خاورمیانه در گرو موضعگیری مثبت و منفی آنها نسبت به اسرائیل است. با این تحلیل جایگاه بنیادی انسانها روشن میشود، همچنانكه معنای بنیادی اسرائیل را روشن میكند. بشر به این نوع تحلیل كه معنای حقیقی و موضعگیریهای حق و باطل انسان را روشن میكند نیاز دارد و قرآن این نیاز را برآورده میكند، و به این طریق در تحلیل حوادث، جریان به جان انسانها كشیده میشود. امیرالمؤمنین علی(ع) در نهجالبلاغه بسیار خوب بحث میكنند كه ای آدم ها! جنس دنیا پلیدی است، و جنس شما در دنیا امتحان است و نه پذیرش دنیا، یعنی همهچیز را به امتحان برمیگردانند. خدا میداند كه این نگاه چقدر نگاه دقیق و عمیقی است هرچند روحِ وَهمزدة انسانِ فاصلهگرفته از دین نمیتواند جایگاه آن را در هستی بشناسد. حالا كیست كه طاقت این نگاهها را داشته باشد. آیا دانشگاههای ما میتوانند دید دانشجویان ما را تا این حد به عمق حادثهها بكشانند؟ مشكل این است كه انسان مدرن، انسان حسّی است و به سنتهای جاری در عالم نظر ندارد. «هِگل» كه در تحلیل تاریخ، بنیانگزار نگرش به تاریخ در دنیای جدید است، تلاش دارد حادثهها را با قواعد و نوامیس موجود در عمق تاریخ بررسی كند، یعنی متوجّه شده است که چیزی بالاتر از این تحلیلهایی كه انسانهای معمولی از حادثهها میكنند در باطن حادثهها وجود دارد. این نگاه او كمی متأثر از اسلام است، آن هم به جهت اینكه روی افكار مولوی خوب مطالعه كرده، ولی نه كاملاً مطالب را در حدّی كه مولوی گفته است گرفته است و نه از روح غربزدگی و یونانزدگی آزاد است. یكی از نكات اصلی قرآن در تحلیل حوادث، توجّه به جنبههای امتحانی آن حادثه است.