علامه(ره) میفرمایند:
«خداوند در مورد ذات شیطان بهطور مختصر فرمود: «كانَ مِنَ الجِنَّ فَفَسَقَ عَنْ اَمْرِ رَبِّه»(127) او از جنیان بود و از پذیرفتن امر پروردگارش بیرون رفت. یا از قول شیطان فرمود: كه گفت: «خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ».(128) خدایا! تو مرا از آتش خلق کردی.
پس طبق این آیات، شیطان اولاً: قبل از آدم خلق شده است، چون میفرماید: «وَالْجانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلِ مِنْ نارِ السَّمُوم»(129) یعنی جنّ را قبل از آدم، از آتش نفوذ كننده آفریدیم. ثانیاً: شیطان از جنس جنّ بوده است و نه از جنس ملك. ثالثاً: طبق آیه 50 سوره كهف از امر پروردگارش خارج شده است، چون میفرماید: «فَفَسَقَ عَنْ اَمْرِ رَبِّه» یعنی قبلاً در تحت امر پروردگارش بوده است سپس از پذیرش آن امر خارج شد، چون فِسْق به معنی خارجشدن است. و اینكه از آتش خلق شده، باز قابل تأمل است كه آیا منظور آتش برزخی است یا آتش دنیایی.
آیتاللهجوادیآملی«حفظهاللهتعالی» میفرمایند: همان طور كه ما انسانها یك جسم و یك روح داریم، و جنس بدن ما از خاك است، جنیان به طور كلی و از جمله شیطان نیز یك جسم و یك روح دارند، كه جنس جسم آنها از آتش است و روح آنها مانند روح انسانها مجرد است، ولی تجردی با درجة وجودی متوسط، که عبارت باشد از تجرد خیالی و نه تجرد عقلی و نیز با دقت در آیات 32 و 33 سوره بقره که بحث آن گذشت متوجه میشویم مقام ملائكه و ابلیس در حد بهدستآوردن علم به اسماء به صورت جامع نبوده و به این علت به آنها دستور داده شد به آدم سجده كنند، و چون همین امرِ سجده به آدم را هم به شیطان فرمود، در نتیجه باید شیطان هم كه از جنس جنّ بوده، در مقام حمل همة اسماء نبوده باشد و علیالقاعده این خاصیت همة جنّیان است كه ظرفیت پذیرش همة اسماء را ندارند. پس درجة وجودی جنّیان پایینتر از آدم است و سجده كردن یعنی پذیرفتن مقام بالاترِ آن كس كه بر او سجده باید كرد.
حال بعد از این مقدمه؛ بحث اصلی این است كه شیطان چگونه با ما انسانها ارتباط پیدا میكند؟ برای روشن شدن این موضوع اول این نكته را روشن میكنند كه آیا ما كه جسممان از خاك است، ارتباطمان با همدیگر بیشتر جسمی است یا روحی؟ مسلّم خیلی از ارتباطهایمان با همدیگر روحی است. الآن من و شما داریم با هم روحی حرف میزنیم، از طرفی محدودیت خاك بیشتر از آتش است، تازه اگر جسم شیطان همین آتش هم باشد، ما از جهت جسم نسبت به جسم شیطان ظاهراً محدودیت بیشتری داریم. تازه این غیر از نكتهای است كه عرض كردم كه بیشترِ ارتباطها، ارتباط روحها با همدیگر است و ارتباط شیطان با ما هم بیشتر روحی است و براساس آیه 17 سوره اعراف كه شیطان گفت: انسانها را از طریق آرزوها و اولاد منحرف میكنم، نشان میدهد از طریق خیالات وارد میشود. حال آیا از طریق جسمی هم وارد میشود؟ به نظر میرسد كه محال نباشد. فردی را میشناختم كه شیطان او را قلقلك میداد و او هم میخندید، البته ممكن است همین قلقلك كه این آقا حسّ میكرد با تصرف در خیالات ایجاد شود، همینطور كه اگر شما در خواب ببینید كسی قلقلكتان میكند میخندید، در حالیكه آن قلقلك درونی و خیالی بوده و نه جسمی و بیرونی.
آیا اینكه آیه میفرماید: شیطان از جنسِ آمیختهای از آتش است «وَ خَلَقَ الْجانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ»(130) یعنی جنسش مثل یك نحوه خیالات است كه مانند آتش مرتب جلو میآید و روح را میگیرد؟ اگر آتش بیرونی ملاك است، آتش بیرونی را ما میببینیم. در حالیكه قرآن در آیه 27 سوره اعراف میفرماید: شیطان و ذریّهاش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید«اِنَّهُ یَراكُم هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُم» پس باید نحوة وجودیاش از این نحوه آتشها نباشد. چرا كه خداوند بالاتر از عقل ما با ما سخن میگوید تا عقل ما را رشد دهد. اما برخلاف عقل ما سخن نمیگوید و عقل ما میگوید اگر شیطان از جنس همین آتشها بود باید مثل بقیه آتشها ما آن را میدیدیم، در حالیكه خود خداوند میفرماید: شما آنها را نمیبینید.
آری؛ وقتی كه ملك را ببینید مشخص است كه از درون طلوع میكند و یا آنقدر نازل میشود كه صورت جسمانی پیدا كند كه در این حال همه او را میبینند. ولی هنگامی كه اولیاء الهی او را میبینند و بقیه نمیتوانند ببینند، نشان آن است كه آن ملك از درون آن ولیّ خدا برای او طلوع كرده است. پس اینکه فکر کنیم شیطان از جنس آتش مادی است جای تأمل دارد. اما آیا شیطان كه میتواند وسوسه كند، گاهی شدهاست كه تجسّم پیدا كند و بقیه بتوانند اورا ببینند؟ آری در روایت داریم كه در جنگ بدر تجسّم پیدا كرد و به شكل و صورت یكی از همان رؤسای قبایل در آمد و بعد هم در وسط معركه جنگ بدر فرار کرد. یعنی اینقدر نازل میشود كه ظهور مادی پیدا كند. اما شیطان عموماً با انسانها سروكار دارد، ولی انسانها حد جسمانی از آن نمییابند و اینجاست كه قابل تأمل است و اگر از جنس همین آتش دنیایی بود باید عموماً او و ذریّه او را میدیدند، یا باید بگویید از جنس آتش است ولی آیه تجسّم برزخی شیطان را میگوید و برای همین هم او مثل آتش وارد روح میشود و تمام درون انسان را میسوزاند، همانطور كه روز قیامت صورت دنیا آتش قیامت است. یعنی كسی كه به دنیا فرو رود، در قیامت عیناً به جهنم فرو میرود و جهنم هم آتش است، ولی آتشی كه جسم و ذاتش متحد است و یك نوع سوزندگی خاص دارد، متفاوت با سوزندگی محدود آتش دنیایی.
جهنم یك معنایی است در قیامت كه صورتش در آن دنیا آتش است و به صورت آتش تجلی میکند، ولی پشت آتش دنیایی معنای آزار دهنده نخوابیده است. در حالی که آتش قیامت قدرت ادراک هم دارد، غضب هم میكند. میفرمایند: جهنم غضب میكند. حالا این آتش قیامت كه غضب میكند یعنی سوزندگی همراه با شعور. از طرفی شیطان هم به جهنم دعوت میكند، یعنی نزدیكی به شیطان همان نزدیكی به جهنم است و نیز نزدیكی به شیطان موجب نزدیكی به دنیا میشود كه باطنش جهنم است.
پس آیا جنبة باطنی خلقت شیطان از آتش است و شیطان جنبة آتشی وجود برزخی خودش را میدیده است و جنبة خاكی آدم را هم میدیده و مقایسه میكرده است، منتهی جنبة آتشی شیطان با جنبة روحی شیطان اتحادشان بیشتر است؟
میماند كه آیا شیطان در جهنم میسوزد؟ اگر عین آتش باشد یعنی ذاتش هم آتش باشد كه آتش نمیتواند او را بسوزاند، الاّ اینكه مثل آدمهای بد كه روحشان در جهنم میسوزد و قرآن میفرماید: «تَطَّلِعُ عَلَی الاَفْئِدَه»، آن جهنم از قلبها بیرون میآید، شیطان را هم در همین جهنم میبرند و چون او هم در اثر آتش جهنم جزع و فزع میكند، پس معلوم است روحی دارد كه توسط آن آتش میسوزد، و به تعبیر قرآن آن آتشی كه روح را میسوزاند از درون قلبها بیرون میآید. پس آن اشكالی را که گرفتهاند، اگر شیطان از جنس آتش باشد، جهنم هم كه از آتش است، پس شیطان باید در آن آتش نسوزد، باید توجه داشت كه آن جهنم چه بُعدی از جن و انس را میسوزاند، روشن است بُعدی را میسوزاند كه از قلب ریشه میگیرد. صورتی را میسوزاند كه جنس اخلاق بد است. زبان سخنچین چهل ذرع است و جهنم این زبان چهل ذرعی را كه جنس اخلاق بد است میسوزاند، و این آتش از درون میآید. پس این اشكال نمیماند كه شیطان باید جایی دیگر به غیر از جهنم بسوزد. خیر ؛ مثل انسانها كه جهنم روحشان را میسوزاند، جهنم روح شیطان را هم میسوزاند، قرآن نفرموده روح شیطان از آتش است، بحث بر سر جسمِ خاكی آدم و جسم آتشیِ شیطان است.
آیا جسم شیطان كه از آتش است یك آتشی است متجسّم، مثل آتشهای دنیا كه در این صورت این اشكال پیش میآید، چرا ما نمیبینیم؟ یا باید گفت صورت برزخی جسم او آتش است و آنجا هم كه به خودش اشاره میكند و میگوید: «خَلَقْتَنی مِنْ نار» شاید اشاره به همان آتش برزخی باشد و یا شاید اشاره به نحوة عملش در روح انسانها باشد، نحوة آتشگونهای كه تمام حیثیت آدم را آتش میزند. اینها بحثهایی است كه لازم است روی آن تأمل كرد. به هرحال بیشترین بحث را باید روی چگونگی عمل شیطان گذاشت و این نوع بحث فایدة زیادی برای ما دارد.