در منطقی بودن فرمان الهی در بارة سجدهكردن شیطان به آدم به دو دلیل حجّت تمام بوده است. یكی اینكه: مشخص شد آدم مظهر اسماءالهی است، پس هركس خدا دوست است و معبود خود را خدا قرار داده است، بهراحتی به اسماء الهی سجده میكند. چرا که گفت:
دیده آن باشد که باشد شهشناس
تا شناسد شاه را در هر لباس
ثانیاً: خودِ خداوند امر فرموده كه سجده كنید. پس در واقع اگر سجده میكرد، به خدا سجده كرده بود، چون امر او بود، ولی سجده نكرد. یعنی اگر قلبش بیدار بود و مقام ظهورِ جامعیت اسماء الهی را مشاهده مینمود، باید سجده میكرد، و اگر ایمان اوّلیة سادة عامیانه هم داشت، باید سجده میكرد، چون خداوند امر به سجده كرده بود. بعضی از مردم در نمازشان ممكن است حضور قلبی نداشته باشند و به شعف نیایند، ولی چون خدا گفته است نماز بخوانید، نماز میخوانند. این هم یكدرجه از ایمان است و عملاً به اندازة خودش موجب قرب میشود.
منطق شیطان را در خود جستجو كنید، و مطمئن باشید هركس بقیة افراد را مقصر بدیهایش دانست به روح شیطان نزدیک است و در نتیجه به همان اندازه از درگاه خدا رجیم است. به خودتان رجوع كنید! چرا شیطان رجیم شد؟ بدیهایش را پایِ غیر خودش گذاشت. استثناء هم ندارد، هیچیك از بدیهای شما نیز به غیرخودتان ربط ندارد و اگر دقیق بررسی کنید خودتان هم این را تصدیق میکنید. اگر یك خطایتان را به غیر نسبت دادید، بدانید به همان اندازه منطقتان شیطانی است و موجب امیدواری شیطان میشوید كه اراده كند بیشتر به شما نزدیك گردد.
اساتید عرفان میفرمایند: شیطان بدی را به خدا نسبت داد و گفت: «رَبِّ بِما اَغْوَیْتَنِی»؛ و خوبی را به خودش نسبت داد و گفت: «اَنَا خَیْرٌ مِنْه»؛ و اگر كسی در جهت عكس شیطان عمل نكند، هرگز قدمی در راه سلوك نخواهد گذاشت و مسیر هیچ كمالی را طی نخواهد كرد. مخالفت با چنین روحیهای عین وارد شدن به راه حق است، همچنانكه شیطان با چنین روحیهای هلاك شد. چنانچه پیامبرخدا(ص) فرمود: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَیْراً فَقَّهَهُ فِی الدِّینِ وَ زَهَّدَهُ فِی الدُّنْیَا وَ بَصَّرَهُ بِعُیُوبِ نَفْسِه»؛(170) اگر خداوند( خیر بندهای را اراده كرده باشد، او را در فهم دین عمیق مینماید و نسبت به دنیا بیرغبت مینماید و به عیوب نفسش بصیر میكند. بههمین جهت بزرگان گفتهاند؛ «سختترین حجاب، خوشبین بودن به خود است» و در این حالت انسان جز به مسیر باطل، به راه دیگری نمیرود. آنجا كه به ما گفتهاند: مجاهده نفس بكن! یعنی با چنین روحیهای مبارزه كن، تا راه را بر تو بگشاییم. خداوند فرمود: «وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدیَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛(171) هركس درجهت رسیدن به ما با نفس خود مجاهده كرد، حتماً او را به راهی كه به ما برسد هدایتش میكنیم و مجاهده با نفس یعنی مجاهده با روحیة شیطانی كه در ما هست.
شیطان با این روحیهاش دو كار كرد؛ یكی اینكه از خدا محروم شد. دیگر اینكه: محرومیت خویش را تبلیغ كردو در همین راستا به خدا گفت: «لَاُزَیَّنَنَّ لَهُمْ فِی الْاَرْضِ»؛ یعنی حتماً در زمینبودن را برای فرزندان آدم زینت میکنم تا به ماوراء زمین دل نبندند. «وَ لَاغْوِیَنَّهُمْ اجمعین»؛ و از این طریق همهشان را از راه راست منحرف میكنم، چون میدانست این روش نتیجه میدهد. و خدا هم نگفت من مانع تو میشوم. پس معلوم است چنین امكانی را خداوند برای شیطان قرار داده است، ولی خبر چنین مسئلهای را به ما داد. فرمود: مواظب باشید تا نتواند در مورد شما به اهدافش برسد، و شیطان گفت: فقط بندگان مخلَص را نمیتوانم گمراه كنم. خدا هم این قول را رد نكرد.
پس چنانچه ملاحظه میفرمایید روح اصلی برنامة شیطان در همین «لَاُزَیَّنَنَّ لَهُمْ فِی الْاَرْضِ»؛ است، به این صورت که زندگی زمینی را یک نوع زندگی کامل و زیبا و دوستداشتنی جلوه میدهد و ما را از حیات برتر و حضور در عالم غیب غافل و محروم میکند، در حالیکه به گفتة مولوی:
آن جهان و راهش ار پیدا بُدی
کم کسی یک لحظه در اینجا بُدی
و همة نقشة شیطان در غفلت ما نسبت به حیات اُخروی نهفته است، حیاتی به گستردگی معنویت و به زیبایی ظهور همة حقیقت، و لذا هرچه بتوانیم با حالت حضوری معارف مربوط به معاد را درست دنبال کنیم به همان اندازه نقشههای شیطان سرد و بدون جذابیت خواهد شد.
در آیه 42 سوره حجر مطلب را بر این اساس جمعبندی میكند كه تو بر بندگان من تسلّط نداری، جز آنهایی كه خودشان گمراه هستند.