در پنجمین نكته میفرماید:
«اگر كسی به جهت عدم تزكیة علمیو عملی از درك تفاوت بین حقایق با خواطر سوء غفلت ورزید و نتوانست آن دو را از هم جدا كند، باید در ابتدا آنها را با ترازوی شریعت وزن كند، اگر مطابق شریعت بود آن خواطر را بپذیرد و اگر مخالف شریعت بود رها كند، و اگر هر دو برابر بودند، آن را كه به مخالفت نفس نزدیكتر است برگزیند، چون عموماً نفس به پستیها نظر دارد و لذا انسان باید سعی كند نظر خود را بر میل نفس نیندازد».
وقتی بتوانیم فرق وسوسه و الهام را بفهمیم، اوّلاً: به خودی خود میفهمیم كه روحاً از وسوسه خسته میشویم، چون عموماً انسان را به چیزهایی میكشاند كه پرزحمت و بینتیجه است، هر چند در ابتدا برای نفس جلوه دارد، ثانیاً: روحاً انسان از الهام خوشش میآید، چون در عین ایجاد آرامش برای روح، انسان را به حركاتی میكشاند كه برای انسان نتیجهبخش است. حال وقتی انسان این دو نكته را نسبت به الهام ملك فهمید، تلاش انسان برای اتّصال به الهام ملك شروع میشود. یعنی توجّه به بركات الهام وسیله میشود تا روح از طریق عقیدة صحیح و عمل صالح، اتّصال با ملك را برای خودش فراهم آورد. نفسِ عقیده، اتّصال میآورد و با عمل به آن عقیده، عقیده در شخصیت انسان ریشه پیدا میكند و ملكة انسان میشود. لذا است كه ملاصدرا(ره) میفرماید:
«مقصود از اثبات فرشتگان و شیاطین، این است كه مردم متوجه شوند حقایقی و عواملی فوق این سببهای محسوس هست و با تمام توانایی در جهت كسب عقیده و عمل صالح از طریق اتصال به علل غیبی و اصلی آن بكوشند و از فرورفتن در جهل و فساد و در نتیجه پیروی از شیطان به تمامه دوری كنند».