دقیقاً مشكل بشر امروز همین است كه به او هدفهای دروغین معرفی كردهاند و در نتیجه او را به كلی از معنی حقیقیاش ساقط نمودهاند. در حالی که این یک قاعده اساسی است که تا معنای حقیقی بشر برایش مشخص نشود، این بیمعنایی موجب احساس پوچی برای او میشود، و تا هدف اساسی بشر - آنطور که ابعاد اصیل وجودش، یعنی فطرت بپذیرد- برایش مشخص نشود، برای خود هیچ معنایی احساس نمیکند. و از طرفی هم ممکن نیست جز خالق بشر هدف بشر را تعیین و معنی كند. چون فقط خالق شیئ است که حقیقتاً میداند برای چه هدفی آن را خلق کرده و بر آن اساس هدف آن شیئ را تعیین میكند. آری موجودیت همة انسانها به خالقشان است، و بودن و موجودیت ما در قبضة خالق ما است و اوست كه در راستای خلقت من، هدف از ایجادكردن مرا نیز برای من تعیین كرده و اساساً برای همان هدف مرا خلق كرده است تا به کمال لازم برسم، آیا من میتوانم معنی بودن خود را تعیین كنم؟ مگر بودن من از خودم است، تا هدف این بودن از خودم باشد؟ خالق انسانها كه عالَم و آدم را خلق كرده است، در راستای هدفی كه برای انسان در نظر گرفته، عالَم را نیز بهوجود آورده، و آن را جهت به هدف رسیدن این انسان خلق كرده است، و كمال انسان هم به همان هدفی است كه خالق انسان برای او تعیین نموده است و جهان هستی براساس همان هدفِ مشخص، در خدمت انسان است و میتواند برای او مفید باشد و به همین جهت فرمود: «خَلَقَ لَكُم ما فِی الاَرْضِ جَمیعا»(16) همة آنچه در زمین هست را برای شما خلق کرد. اگر انسانها خودشان بخواهند به جای هدفی كه خداوند برای آنها تعیین كرده، هدف خود را تعیین كنند، به آنچه كه در اثر خلقت میتوانستند دست یابند، نمیرسند. آنكه خالق توست، بر اساس ربوبیتش خلقت تو را كامل میكند، پس در ارتباط با او و با برنامهریزی او میتوانی كامل شوی. او میگوید: من برای تو این اهداف را تعیین كردهام، اگر غیر اینها را به عنوان هدف خود بشناسی، غیر خود را شناختهای. اگر شما جدای از راهنماییهای الهی بخواهید برای خود هدفگذاری کنید عموماً گرفتار هدفهای وَهمی و غیر واقعی میشوید.
مبنای بحث این است كه باید دقیقاً روشن شود که خالق بشر میگوید، بشر در زندگی زمینی خود چه هدفی دارد، و معنای انسان از طریق تفسیر هدفی كه خالق انسان برایش تعیین كرده است، چیست. اگر به مقدمهای که عرض شد عنایت کافی بفرمایید، دقیقاً به این مطلب خواهید رسید.