تربیت
Tarbiat.Org

هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط
اصغر طاهرزاده

سهم انسان در ارتباط با حقایق

پس اگر انسان اصل نزول ملك را كه همان معرفت قلبی به وجود ملك است، در خود ایجاد كند، مسیر خود را پیدا كرده است. حالا كه مسیر خود را یافت، با پرهیز از اعمال و گرایش هایی كه حجاب رسیدن او به مقصد است، خود را به مقصد می‌رساند. شما مبدأ تجلّی نور ملك به قلبتان نیستید ولی می‌توانید با رفع موانع و حجاب‌ها، شرایطی را ایجاد كنید كه به خود به خود جلوة ملك محقّق شود، سهم انسان در این راستا فقط رفع مانع و به عبارت دیگر تزكیه است.
عكسِ آنچه مبدأ پدید آمدن صفات ملكی بود، مبدأ پیدایش صفات شیطانی است كه عبارت باشد از: جهل و گمراهی. در این راستا فرمایش ملاصدرا(ره) را عنایت فرمایید كه می‌گوید:
«اصل تمامی صفات ملكی، نور علم و روح معرفت و برهان است و اصل تمامی صفات شیطانی، جهل و گمراهی است و هر كس تباه شد، به سبب جهل، تباهی‌اش آغاز شد و بقیة بدبختی‌ها بعد از این خواهد آمد.
هیچ‌كس سعادتمند نشد مگر به سبب علم، پس هر قلبی وقتی مقداری معرفت در آن پدیدار شد، او را وادار به پاكی و پرهیزكاری و ریاضت و لای‌روبی از صفات بد می‌كند، و چون این لای‌روبی انجام شد، خواطر نیك از گنجینه‌های غیب و ملكوت در او جلوه می‌كند و اندیشه را نورانی می‌گرداند و انسان در انجام كارهای خیر پای‌برجا و محكم می‌گردد و شخصیتش در حكمت و عبادات استوار می‌شود و حتی شرك خفی از این نور ربوبی پوشیده نمی‌ماند و هیچ نیرنگی در آن دل نمی‌تواند خودنمایی و بازیگری كند، شیطان در چنین دلی بازارش كساد است».
معرفت حقیقی یعنی این‌كه حقیقت، مقصد و مورد توجه قلب انسان قرار گیرد، به طوری‌كه انسان بتواند حقایق را بشناسد و از پرتو آن ها بهره بگیرد، و لذا معرفت حقیقی، دو چیز در انسان ایجاد می‌كند: یكی «حكمت» و دیگری «عبادت». در اثر حكمت، شخص به درجه‌ای از مقامات می‌رسد كه حقایق شناخته‌شده در جان و قلب او تجلّی می‌نمایند و او را تحت‌تأثیر قرار می دهند. حكیم یعنی كسی كه بتواند با حقایق عالم هماهنگ شود و از نور آن‌ها بهره ببرد و از طریق عبادت دائماً راه قلب خود را به سوی حقایق باز نگه ‌دارد، آن‌وقت چون جلوه‌های ملكوت بر قلبش تجلّی نمود، ریزترین مسائل انحرافیِ شخصیتش را می‌شناسد، و در آن حالت شرك خفی برای او شرك جلی است و لذا برنامه‌‌ای برای خارج‌نمودن شرك در خود تدوین می نماید و از آن فاصله می‌گیرد.
می‌گویند: عارفی مغازه ای در بازار داشت، به او گفتند كه بازار آتش گرفته است، آمد ببیند مغازه اش آتش گرفته است یا نه؛ وقتی دید آتش نگرفته، گفت: الحمدلله، یك‌مرتبه به خود آمد و در حالی که به خود نهیب می زد، گفت: این الحمدلله یعنی چه؟! مُلك مردم آتش بگیرد طوری نیست، حمد خدا را كه مُلك تو آتش نگرفته است؟! برای تنبیه خود تصمیم گرفت مغازه را بفروشد و پول آن را به كسانی كه مغازه‌شان آتش گرفته است، بدهد. این عمل ممكن است برای ما یك عمل مستحب باشد و فكر كنیم می‌شود هم انجام نداد، ولی برای او آن نوع الحمدلله‌گفتن شرك بزرگ است، و به همین جهت فروختن آن دکان و دادن پول آن به خسارت‌دیده‌ها را حق می‌داند و غیر از این کار را باطل می‌شمارد، چون آثار سوء چنین فكر باطل را در جان خود احساس می‌كند و می‌بیند با جمله‌ای كه گفت، چه بلایی بر سر خود آورد. و لذا ملاصدرا (ره) در آخر فرمود: «شیطان در چنین دلی بازارش كساد است.»
در ادامه می‌فرماید:
«بر عكسِ آن دلی كه بر مبنای معرفت، خود را ساخته، دلی است كه از جهل لبریز است، راحت بازیچة شیطان می‌شود و اگر یك ایمان ابتدایی هم در جان او سوسو می‌زد، به سبب غروری كه این جاهل را فرا می‌گیرد، تأثیر آن نیز از بین می‌رود و در الفاظ و اصطلاحات غرق می‌شود و روز‌به روز از معانی و نور ایمان خالی می‌گردد و از این محرومیت خود همچنان غافل و جاهل است و خداوند در بارة چنین فردی فرمود: «اَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواهُ»؛(277) آیا نمی‌بینی كسی را كه میل‌های خود را معبود خود قرار داد؟ پس فراموش نكن كه بالأخره شیطان احمقان را - هر چند یك كتابخانه اطلاع داشته باشند- اگر اهل معرفت و برهان نباشند، به انواع نیرنگ‌ها فریب داده و می‌دهد».
در جملة فوق می‌فرماید: دلِ لبریز از جهل، بازیچة شیطان است. و این جهل، حتی ایمان ابتدایی را از آدم می‌گیرد و طوری می‌شود كه شیطان میل باطنیِ حق‌جویی او را با تكرار اصطلاحات علمی عوض می‌كند. به طوری كه انسان در آن حال؛ الفاظ علمی را به كار می‌برد ولی قلبش كاشفیت ندارد و با تكرار آن الفاظ، چیزی به دست نمی‌آورد، در واقع این افراد با الفاظ بازی می‌كنند و لذا غرورِ داشتن علم شخصیت آن‌ها را اشغال می‌كند بدون آن‌که هیچ‌گونه کاشفیتی نسبت به حق در آن‌ها باشد. این همان جهل است، هر چند به ظاهر طرف تصور می‌كند علم دارد. جهل از مبانی شیطان است و مانع تجلّی ایمان می‌شود، منتها چون این افراد الفاظ علمی را به كار می‌برند، نمی‌فهمند كه گرفتار جهل‌اند.
خلاصه این‌كه اگر انسان اهل برهان و معرفت نباشد و واقعاً سعی نكند به حقایق عالم مرتبط شود، انواع نیرنگ‌‌های شیطانی در شخصیت او سر برمی‌آورد و از جمله این‌كه فرد با تكرار اصطلاحات علمی، خودش را بازی می‌دهد.