علامه طباطبایی(ره) در ادامه میفرمایند:
«طبق آیه 19سوره ابراهیم(ع) شیطان در جهان آفرینش یك موجودی است كه وجود او در كلّ نظام هستی خیر و رحمت است. كار او كه برای آن كار آفریده شده است، خیر است، همچنانكه ملائكه در نظام خلقت خیرند. كار شیطان جز وسوسه و دعوت به بدی نیست، و این وسوسه و دعوت به بدی برای انسانی كه باید با نبرد در جهاد اكبر پیروز شود خیر و رحمت است.
اگر گناه و دعوت به گناه در عالم نبود، و اگر وسوسه به گناه كردن نمیبود، و فقط و فقط راه صواب بود كه در آن صورت ارج و ارزشی نداشت، قهراً اطاعت هم نبود، زیرا اطاعت برای آن است كه انگیزهای ایجاد شود تا انسان میان راه صواب و راه گناه، یكی را انتخاب كند و اگر یك راه بیشتر نباشد، جایی برای تكلیف و انتخاب و دین باقی نمیماند و به همینجهت هم آنهایی كه گناه برایشان راه ندارد، تكلیف و دین و رسالت و شریعت هم برایشان نیست و میبینید كه برای فرشتگان شریعت و رسالت نیست. اصلاً كمال انسان از راهِ افعال اختیاری اوست».
فعلاً این نكته را از فرمایش علامه(ره) بگیرید كه چرا بودن شیطان در نظام هستی خیر است، و اینکه در راستای همین تحریك گناه و مقابلة انسان با این تحریكات، انسان مسیر تكامل خود را طی میكند. زیرا شیطان، اختیار انسان را از انسان سلب نمیكند و عقل و فطرت هم كه در انسان نهاده شده است، پیامبران هم آمدند برای اینكه عقل و فطرت سرزنده و با نشاط و با طراوت بمانند؛ پس راه مقابله با وسوسه شیطان و رشدكردن در اثر این مقابله، بسته نشده و شرایط شناخت شیطان از طریق توجّه به ربّالعالمین نیز در صحنه است تا وسوسة شیطان نتواند كارساز باشد. حالا اگر در چنین شرایطی انسانها باز فریب میخورند، معلوم است خیلی ساده و سطحی هستند، مثل كسی است كه به وعدههای خارج از توانایی كاندیداهای نمایندگی و یا رئیسجمهوری دلخوش میشود و از خود نمیپرسد مگر این آقا توانایی انجام این وعدهها را دارد؟ خوب معلوم است كه این آدم خیلی ساده است كه این سؤال را از خود نمیكند و لذا با توجه به آرزوهایش، در واقع زمینه فریب را در خودش فراهم كرده است. پس با توجه به این نکته شیطان عملاً مرز راههای صحیح از ناصحیح را مشخص میكند تا انسانها با اختیار و انتخاب خود در دوراهیهای زندگی، شخصیت خود را شكل دهند و نقش شیطان عملاً موجب پدیدآمدن چنین شرایطی میشود. معلوم است كه وعدهها همیشه شیرین است و در كنار وعدههای شیرین، مشکل، مشکل انسانهایی است كه خود را بیدار نگه نداشتهاند، و وعدههای وعدهدهنده را میپذیرند و به دنبالش راه میافتند، در حالی كه وعدهدهنده دنبال كار خودش است و اشكال در خود این آدمهای ساده بوده و هست كه متوجّة این قاعده نشدند كه با پذیرش ربوبیت ربّالعالمین که از طریق شریعت ظاهر شده، فقط میتوان خلأهای واقعی را پر كرد. شیطان كارش همین است كه مرز این دو انسان را جدا كند و مشخص شود هر كدام با اختیار خود، جایگاه خود را پدید میآورند و كار انبیاء و فطرت و عقل از یك طرف و كار شیطان از طرف دیگر فقط دعوت بود.
توحید حقیقی در نهایت با سببسوزی حاصل میشود و شکر نعمت به معنی آزادی از پذیرش نقش و تأثیر اسباب در قلب و روان است و شیطان مانع رسیدن انسان به چنین توحیدی است و انبیاء و اولیاء خودشان در چنین توحیدی هستند و بقیه را نیز به این توحید دعوت میکنند و تاریخ و زندگی انسانها را جنگ این دو نوع توحید ساخته است، یک طرف توحید و توکل به مدیریت حق و سعی و تلاش در زیر سایة چنین عقیده و بصیرتی، و طرف دیگر امید به اسباب دنیایی و سعی و تلاش بر اساس چنین پنداری و در نهایت ناکامی و دیگر هیچ.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»