تربیت
Tarbiat.Org

هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط
اصغر طاهرزاده

آدم یا آدمیت؟

پس چنانچه ملاحظه فرمودید خداوند قبل از این‌كه مقام خلیفةاللهی بودن آدم را مطرح بفرماید، جایگاه او را در هستی روشن می‌كند و می‌فرماید «جمیع ما فی‌الارض» را برای او خلق كردیم و سپس علت آن را مطرح می‌فرماید و موضوع خلیفه الهی بودنِ آدم را در آیه 30 سوره بقره به میان می‌كشد و روشن می‌كند كه چرا آدم ظرفیت خلیفة الهی‌شدن را دارد. ملائكه چنین ظرفیتی را ندارند و لذا شأن ملائكه آن است كه بر آدم سجده كنند، ولی شیطان هم كه در آن حال در مقام ملائكه بود - هر چند ملك نبود- باید سجده می‌كرد و نكرد و لذا دشمنی بین شیطان و آدم شروع شد و كار به زندگی زمینی آدم منجر گشت.
در این مباحث باید خوب دقت شود كه آیا آدم به عنوان یك شخص مطرح است؟ یا به عنوان یك شخصیت؟ یعنی وقتی بحث آدم می‌شود، اوّلین آدم مورد بحث است یا آدمیت به عنوان حقیقت همه آدم‌ها؟ اگر بحث روی آدمیت است، دیگر نمی‌توان گفت بحث روی اولین آدم است. چرا كه آدمیت، حقیقت همه آدم است و اول و آخر ندارد.
علامه(ره) می‌فرمایند:
«آنچه به خوبی از سیاق آیات به دست می‌آید این است كه «خلافت» یعنی همان «اِنّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلیفَةً» شخصیت حقوقی حضرت آدم است و نه شخصیت حقیقی».
یعنی هر كس كه آدم است، خلیفة خدا است، چون موضوع به شخصیت حقوقی آدم ربط دارد، نه شخصیت حقیقی او كه فرد خاصی از افراد انسانی است، یك وقت بحث روی شیرینی شِكر است، دیگر شكرهای خانه ما و خانه شما در این موضوع فرقی ندارند. حقِ شكر این است كه شیرین باشد نه این‌که شیرینی حق این شكر و یا آن شكر باشد، شیرینی منحصر به این شكرهای خاص نمی‌شود، ولی می‌توانیم بگوییم چون شكر شیرین است، پس شكرهای خانه ما هم شیرین است، ولی به اعتبار آن‌كه شكر است نه به اعتبار آن که مربوط به خانة ما است.
می‌فرماید «شخصیت حقیقی» آدم در رابطه با خلیفه الهی، به عنوان یك شخص خاص مورد بحث نیست، بلكه «شخصیت حقوقی» آدم مورد بحث است كه شامل همة آدم‌ها می‌شود. حال اگر این نكته خوب روشن شود، آیا می‌توانید بگویید اگر ما در بهشت بودیم و با شیطان روبه‌رو می‌شدیم، حواسمان را جمع می‌كردیم كه فریب شیطان را نخوریم یا این‌كه شخصیت حقوقی آدم كه همان آدمیت است و شامل همه ماها می‌شود، در بهشت بوده است؟ اگر دقت كنید در آیه مورد بحث «آدمیت»، یعنی اصل همه ما آدم‌ها مطرح است و جنس ما انسان‌ها كه همان «آدمیت» است، فریب خورده و فریب‌خوردن از شیطان در موطن بهشت اولیه مربوط به همة آدم‌هاست، از آن جهت كه آدم هستند. در واقع آدمیت مساوی است با این فریب خوردن، نه این‌كه او فریب خورد. همه‌تان از بُعد آدمیت فریب خورندگان شیطان هستید كه در مباحث آینده به آن پرداخته می‌شود. از آن طرف هم مقام خلافت، مقام شخصیت حقوقی آدم است. یعنی مربوط به بُعد آدمیتِ آدم‌ها است، پس پیامبر اکرم(ص) دارای همان مقام خلافت هستند كه همة آدم‌ها استعداد آن را دارند و كم و زیاد هم از آن بهره گرفته‌اند، منتها آن حضرت به عنوان نمونه كامل خلیفه الهی مطرح‌اند. پس مقام آدمیت به عنوان مقام حقوقی همة انسان‌ها، مقام خلافت الهی است. حالا فردی آن را بالقوه دارد و تلاش نمی‌كند آن را به صورت بالفعل در آورد، و شخصی هم نمونه عینی و مطلق آن مقام خلیفةاللهی خواهد شد. چون با آوردن جمله «اِنّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلیفَةً»؛ می‌فرماید: من همواره خلیفه‌ای بر روی زمین جَعل و ایجاد می‌كنم كه امروز نمونه عینی آن خلیفه، وجود مقـدس امـام زمـان(عج) می‌باشد، به همین جهت علامه طباطبایی(ره) می‌فرمایند:
«خلیفه الهی بودن منحصر به حضرت آدم نیست، بلكه هر كه انسان است خلیفه است، منتهی شدت و ضعف دارد».
آیت‌الله‌جوادی‌آملی«حفظه‌الله‌تعالی» می‌فرمایند: به همین جهت شیطان می‌گوید من ذریّة آدم را منحرف می‌كنم. پس شیطان با مقام آدمیت دشمن است. چون خلافت مربوط به آدمیت آدم است و نه شخص حضرت آدم(ع). و این دشمنی با همه آدم‌ها نشان می‌دهد كه شیطان به آدمیت -كه مقام حقوقی آدم باشد و نه شخص خاص- سجده نكرده است.(12)
آری آن گوهری كه شیطان با آن دشمنی كرد، مقام خلیفةاللهی است و آن عبارت است از گوهر آدمیت. و حضرت آدم(ع) هم یكی از مظاهر عالی این گوهرند.
در راستای این‌كه شیطان با آدمیت دشمن است و به همین جهت هم با فرزندان آدم دشمنی ورزید، قرآن می‌فرماید:
«قالَ اَرَءَیْتَكَ هَذَاالَّذی كَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ اَخَّرْتَنِ اِلَی یَوْمِ الْقِیمَةِ لَاَحْتَنِكَنَّ ذُرِّیَّتَهُ اِلاّ قَلِیلاً»(13)
شیطان گفت: آیا این آدم همانی است كه بر من برتری دادی؟ اگر به من فرصت دهی تا روز قیامت، حتماً دهنه به فرزندان او می‌ز‌نم، مگر عده كمی از آن‌ها را.
پس چنانچه ملاحظه می‌فرمایید شیطان به فرزندان آدم نیز از جهت این‌كه همگی در آدمیت مشترك‌اند، دشمنی می‌ورزد. از طرفی تعلیم اسماء كه می‌فرماید: «آن اسماء را به آدم آموختم» مسلّم شامل حضرت حواء(س) هم می‌شود، همچنان‌كه شامل فاطمه زهرا(س) هم می‌شود. پس باید گفت: آن آدمی كه مورد تعلیم اسماء قرار گرفته است، حقیقت همه انسان‌ها است. و در مورد حقیقت انسان‌ها كه زن و مرد كثیری از آن به وجود آمدند، می‌توان توجه خود را به آیه اول سوره نساء انداخت كه می‌فرماید:
«یا اَیُّهَاالنَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِیراً وَ نِسَاءً،...»
ای مردم نسبت به پروردگارتان تقوا پیشه كنید، پروردگاری كه شما را از نَفْس واحدی خلق كرد و از آن نفس، زوجش را نیز آفرید، و از آن دو، مردان و زنان كثیری را به وجود آورد.
این نَفْس واحد كه در آیه فوق متذكر آن است و منشأ زنان و مردان است، همان حقیقت آدم، یا به تعبیر دیگر آدمیت است و به همین جهت هم، چون آن حقیقت كه اصل همه انسان‌ها است به شجره ممنوعه نزدیك شد، همه انسان‌ها از بهشت بیرون رانده شدند، و اگر انسان‌ها بگویند: خداوندا ! پدر ما به شجره ممنوعه نزدیك شد و حق آن بود كه او از بهشت بیرون شود، چرا ما را بیرون كردی؟ جواب می‌شنوند كه همه شما به شجره ممنوعه نزدیك شدید و لذا حق همه شما است كه زمینی شوید. منتها در آیه 38 سوره بقره می‌فرماید: «اگر در زندگی زمینی از دین خدا تبعیت كنید، نه تنها زندگی زمینی برای شما مشكلی به وجود نمی‌آورد، بلكه به بهشتی برمی‌گردید كه در آن شیطان نخواهد بود»، كه بحث آن خواهد شد.