سپس در آیه 38 سوره بقره خداوند میفرماید:
«قُلْنَااهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَاِمّا یَأْتِیَنَّكُمْ مِنّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُون».
گفتیم همه از بهشت خارج شوید، پس هرگاه از طرف من برای شما هدایتی آمد، آن كس كه هدایت مرا بپذیرد و از آن پیروی كند او را خوف و حزنی نیست.
فرمود: حالا بعد از نزدیکی به شجره و در عین پذیرفتن توبه، باید زندگی زمینیتان را شروع كنید. ولی اگر روی زمین بیایید در زمین از طریق شریعت الهی نقصهایتان را كشف میكنید و در صدد جبران آنها برمیآیید كه «فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُون» هیچ مشكلی نه به جهت گذشته و نه برای آینده، نخواهید داشت. ولی تأكید فرمود كه همه شماها در زمین هبوط كنید، یعنی ایهمه بشریت و ای آدمیت، همه شما جمیعاً زمینی شدن خود را شروع كنید و عملاً خود را در زمین یافتید و نفس به جای آنكه خود را در آن عالَم بیابد، خود را در زمین یافت و با زندگی جدیدی روبهرو شد و هبوط به همین معنی است. در این زندگی جدید كه با هبوط بر زمین شروع شد، ساز و كارهایی را در اختیار انسان قرار میدهد كه بر اساس آن ساز و كارها در زندگی جدید شرایط بندگی انسان مختل نمیشود، بلكه انسان میتواند در این شرایط جدید به شكوفایی خاصی نیز نائل شود، آن ساز و كار اینچنین شروع شد كه فرمود: «فَاِمّا یَأْتِیَنَّكُمْ مِنّی هُدًی» چون از طرف من هدایتی به سوی شما آمد -كه همان آمدن شریعت الهی توسط انبیاء است - این هدایت را اگر محكم بگیرید، هم ضعف گذشتهتان جبران میشود و حزنی برایتان پیش نمیآید و هم در آینده خوفی نخواهید داشت.
به این نكته عنایت داشته باشید كه طبق این آیه، قبل از هبوط شریعت مطرح نبود و لذا در بهشتی كه آدمیت قرار داشت، شریعت نبوده و لذا وقتی دستور شرعی در میان نباشد، مقابله با آن هم عصیان محسوب نمیشود تا معصیت در میان آید، چون دینی نبوده تا دینداری و بیدینی معنی بدهد. پس اگر دینی نبوده است، آنچه خداوند در بهشت به آدم دستور داده، یك دستور شرعی و دینی نبوده است تا مخالفت با آن دستور، معصیت محسوب شود و بگوییم آدم در مقابل دین خدا عصیان كردهاست و در نتیجه از عصمت در آمده است! با توجه به مباحث قبلی این اشكال به جهت نشناختن بهشت نزولی و نشناختن مقام آدمیت است.
آری پیامبران معصوماند و به واقع هم معصوماند و حضرت آدم(ع) هم به عنوان اولین انسان و اولین پیامبر گناهی نكرده است. چون گناهكردن وقتی معنی میدهد كه شریعتی باشد و آن شریعت حكمی را اظهار كند؛ و كسی در مقابل آن حكم، عصیان كند. در حالیكه اگر به مطالب گذشته دقت كرده باشید، در آن بهشت نزولی، حضرت آدم(ع) به عنوان اولین انسان و اولین پیامبر نبود، بلكه به عنوان آدمیت بود. و عصیان آدم در بهشت در مقابل نهی الهی از نزدیكشدن به شجره ممنوعه، قصه همه انسانها است و نه نهی شرعی، چراكه نهی شرعی با زندگی زمینی و با آمدن شریعت شروع شد و در رابطه با زندگی زمینی و با توجه به اینكه میفرماید از هدایتی كه برایتان میآورم پیروی كنید، امر و نهی شرعی شروع شد. آری؛ فرمود: «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ» هركس از هدایت من پیروی كند «فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُون» دیگر مشكلی ندارد، هم گذشتهاش را میتواند جبران كند و هم زندگی آیندهاش را به سعادت برساند. چون به زمین هبوط كرده و باید بر اساس سنت توبهپذیری ربالعالمین برنامهای برای جبران این نقیصه ارائه دهد. «حزن»، یعنی نگرانی از عمل گذشته. اگر كسی دینی زندگی نكند، همواره از گذشته خود ناراضی است، حتی اگر ثروتمندترین آدمها هم باشد، باز میگوید میتوانستم ثروتمندتر شوم. یعنی در حیات زمینی اگر دینداری در میان نباشد، همواره با «حزن» همراه است و انسان دائم غصه گذشته را میخورد، برعكس زندگی دینی كه در هر حال انسان خود را در آینده خود به ثمر رسیده میبیند. امامخمینی(ره) نسبت به زندگی سالهای1341 و 1342 و جریان 15 خرداد با آن همه فشاری كه از طرف نظام شاهنشاهی به ایشان وارد شد به آن سالها افتخار میکردند، چون در فضای انجام وظیفه دینی عمل میكردند. حالا در آیه فوق میفرماید: اگر در شرایط هبوط سعی در انجام زندگی دینی داشته باشید، تمام گذشته خود را نه تنها جبران میكنید، بلكه از آن نردبانی برای صعود میسازید. همچنانكه حزن عبارت بود از غم نسبت به گذشته، «خوف» عبارت است از نگرانی از آینده. شما هر انسان غیر دینی را مدّنظر قرار دهید، میبینید از آینده خود مضطرب است، با آنكه میبینید از نظر ظاهر، وضع زندگیاش خوب است، ولی دائم نگران است كه اگر وضعم به هم ریخت، چكار كنم؟ جنس زندگی زمینی اگر شریعت در آن نباشد، جنس اضطراب است. آیه فوق میفرماید: اگر در شرایط هبوط در زمین با چنگ زدن به هدایت الهی، زندگی را ادامه دادید، نه تنها همه مشكلات گذشته را مرتفع خواهید كرد - حتی مشكل خارجشدن از بهشت قبلی را- خطرات آینده را نیز از جلو راه خود برخواهید داشت.
شما فكر میكنید كسی كه میگوید من غصه آینده بچههایم را دارم، واقعاً از سر هوشیاری دارد آینده فرزندانش را میبیند و واقعاً جای نگرانی هست یا چوب بیدینیاش را دارد میخورد؟ در حالات خودتان دقت كنید؛ اگر دیدید نسبت به آینده خود اضطراب دارید، بدانید به جهت آن است كه وصل به صاحب آینده نیستید و اگر دیدید كه نسبت به آینده در آرامش حقیقی هستید، بدانید كه به صاحب آینده كه تمام ابعاد جهان در قبضه اوست، وصل هستید. طرف را میبینید سالها تلاش كرده تا این زندگی را به دست آورده است و قبلاً هم نگران بود كه نكند عمرم بگذرد و به چنین زندگی نرسم، ولی حالا كه رسیده میبیند باز نگران آیندهاش است، منتها فعلاً آن را در نگرانی از آینده فرزندانش مطرح میكند. مطمئن باشید این مشكل را از طریق عدم ارتباط با دین خدا در خودش به وجود آورد، اینها بهانه است. باید اصل كار را حل میكرد، وگرنه هر روز به بهانه نگرانی از آینده خود را به ورطهای از هلاكت میاندازد، هر روز با همان بهانه بیشتر از قبل از دین خدا فاصله میگیرد و هر چه بیشتر از دین خدا فاصله گرفت، بیشتر بیآینده خواهد شد، چون راه حل نگران نبودن از آینده «تبعیت از هدایت الهی» و متصل شدن به صاحب آینده است، و چون اهل دنیا به غنیّ مطلق وصل نیستند احساس فقر میكنند، «هو الغنیّ» فقط او غنیّ است. عكس آن را هم دیدهاید كه عدهای خیلی به ظاهر وضع مالیشان خوب نیست، ولی اصلاً احساس فقر نمیكنند، چون به غنی مطلق وصل هستند و به خزانه بیكران او متصلاند. اینطور نیست كه هركس خیلی پول داشته باشد، احساس غنا كند، بلكه فقط كسی كه به غنی وصل است، احساس غنا میكند و بقیه با تمام وجود در فقرند. خداوند فرمود: «یا اَیها النّاس اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَی اللهِ، وَاللهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید» شما انسانها به سوی خدا فقیرید، و فقر حقیقی شما در رابطه با خداست و فقر حقیقی شما در واقع بیخدایی شما است و فقط و فقط هم خداوند غنی حقیقی و دوستداشتنی است و میتواند این فقر حقیقی را جبران كند. یعنی مردمی كه به غیر خدا احساس نیاز میكنند، عملاً به خدایان دروغینی گرفتار شدهاند كه حقیقتاً آنها غنی نیستند، و لذا با ارتباط با آنها فقر آنها برطرف نمیشود.
به هر حال خداوند فرمود: «قُلْنَااهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَاِمّا یَأْتِیَنَّكُمْ مِنّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُون»؛(64) ای انسانها! حالا كه معلوم شد آدمیت شما آنچنان است كه زندگی زمینی را انتخاب میكنید و اقتضای این انتخاب هبوط بر زمین است، در زندگی زمینی شرایط و ساز و كارهایی را برای شما طرح كردهایم كه بتوانید به زیباترین نحو زندگی كنید، تا هم غم و حزن گذشته را جبران نمایید و هم از نگرانیهای آینده در امان باشید و آن تبعیت از شریعت الهی است. آری؛
آن شد ای خواجه كه در صومعه بازم بینی
كار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد
و قصة زمینیشدن ما اینچنین بود.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»