ما آدمها؛ همچنانكه آدم و حوّا به شجره نزدیك شدند و یك نحوه خودنمایی به صحنه زندگیشان آمد، ولی نسبت به آن راضی نشدند و لذا به فكر چاره افتادند، اصل و بنیادمان برهمین اساس است. ما برهمان اساسی كه آدم و حوّا در بهشت عمل كردند میخواهیم عمل کنیم. پس اگر از ما بپرسند چرا خود را میپوشانیم، باید بگوییم چون آدمیم، چون آدم و آدمیت به چنین كاری دست زدند.(107) حالا خودنمایی میكنیم یعنی به عملی دست میزنیم كه آدمیت ما از آن راضی نیست. چون ما فرزند آدمیم و باید كاری كنیم كه با اصل آدمیت خودمان در تضاد نباشد. ولی یك وقت است كه میافتیم در دنیای خودنمایی، یعنی زشتترین كار برای ما مهم میشود. تمام تلاشمان این میشود كه بیاییم پشت دوربین تلویزیون تا همه ما را تماشا كنند، یعنی همهای كه كثرتاند و هیچی، ما را تماشا كنند تا قلبِ متوجه هیچی شدة ما، هیچ شود و گرفتار سرابی شویم كه خیالْ آن را واقعی میداند و نه عقل. وقتی بشر گرفتار این میلهای دنیایی شد، آیا خدا دیگر او را رها میكند و از او قطع امید مینماید؟ آیا خداوند انسان را در چنگال شیطان وامیگذارد؟ مسلّم نه؛ یك سروش غیبی بر فطرت و قلب او ندا میزند، یك نسیمی از واردات قلبی به او تذكر میدهد كه كجا داری میروی؟
ادامه آیه را ملاحظه كنید، میفرماید: «وَ نَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ» پروردگارشان ندا داد، آیا من شما را از این شجره نهی نكردم؟ یعنی بعد از تعلّق به دنیا و گرفتار لذّات آن شدن، باز با یك نور معنوی به قلبشان تنبه و تذكر میدهد. «وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِینٌ» آیا نگفتم شیطان دشمن است آن هم دشمنی آشکار و شما به خوبی میتوانید دشمنی او را بفهمید. نگفتم شما بیدشمن نیستید. شما نباید هر میلی از میلهایتان را تأیید كنید. بدون آنکه ارزیابی کنید این میل از جنس وسوسه است یا از جنس گرایشات فطری. خداوند به بشر نهیب زد كه مگر نفهمیدی كه شیطان دشمن شما است. از این طریق به همة بشریت یك شیطانشناسی تعلیم داده است و بعد هم آنها را از پذیرش وسوسههای شیطان نهی كرد.
هركس بعد از هر گناهی در قلبش دو ندا دارد: یكی ندا به اینكه مگر من در ذات تو چنین نكاشتم كه این كار را نكن. نگاه كن به ذاتت ببین این كار را دوست نمیداشتی، و ندای دیگر اینكه مگر نگفتم كه یك شیطانی هست كه دشمن توست. به همین جهت است كه انسان بعد از هرگناه احساس ناامنی میكند، چون نهیب خدا در جانش به صدا در آمده است. خوشا به حال آنهایی كه به این نداها گوش فرا دادند تا از آدمیت فاصله نگیرند. آنوقت عموماً انسانهای بزرگ اینجا، یعنی در حین ندا دادن خداوند، بیدار میشوند. ذات آدم یعنی آدمیت، یعنی بیداریای كه بعد از رفتن در طبیعت در او بهوجود آمده است. هر روز خداوند در این طبیعت به آدمیت ما این دو ندا را سرمیدهد، بلكه مثل آدم، جهت ما از نظر به طبیعت به بهشت برگردد و ندا سر دهیم پروردگارا ما به خود ظلم كردیم.