علامهطباطبایی(ره) در ادامه میفرمایند:
«و نیز [با طرح این موضوع واقعی] بنماید كه انسان در مقابل آن همه نعمت كه در اختیار داشته، خستگی و آلام را اختیار میكند».
آری؛ آدم اینطوری است، همین حالا هم اینطوری است، با این كه در بهشت این همه نعمت بود و به همة آنها میتوانست دست یابد و فقط به او گفته شد به این شجره نزدیك نشود، ولی همه نعمتها را رها كرد و به شجره نزدیك شد، جنس آدم و آدمیت این است. من و شما هم همینطور هستیم. شما خودتان میدانید كه آرامش با خدا بهترین آرامش است و آرامش با دنیا محال است. ولی با توجه به این موضوع به من بگویید چه تعداد آدم سراغ دارید كه با خدا آرامش پیدا كنند؟ آدمها مسلّم با دنیا آرامش پیدا نمیكنند، ولی به امید آرامشیافتن، همینطور دنیا و امكانات آن را انتخاب میكنند، این همان قصه نزدیكشدن و انتخابكردن شجره ممنوعه است و قصه همة ماها است، پس ای آدمها چرا خودتان را نمیشناسید؟
خداوند فرمود: از این بهشت «كُلَا مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما»(59) هر چه میخواهید بخورید، گواراتان باد «وَ لاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَة فَتَكُونَا مِنَ الظّالِمین»(60) فقط به این شجره نزدیك نشوید كه از ظالمین خواهید شد، اما همه را رها كردند و به همان چیزی نزدیك شدند كه بنا بود به آن نزدیك نشوند و از بسیاری از نعمتها که برای آنها قرار داده بود تا استفاده كنند غافل شدند. شما چقدر میتوانید با اسماء الهی و اُنس با آنها خوش باشید و از تجلیات انوار الهی جان خود را منور كنید؟ ولی چه تعداد از آدمها با آن اسماء خوشند و از انوار الهی استفاده میكنند؟ پس در واقع با طرح نزدیكی آدم به شجره ممنوعه، قصه خود آدم را به آدم میگوید. حالا نتیجهاش این میشود كه همانطور كه در بهشت به شجره نزدیك شدیم و از همه چیز محروم گشتیم، در این دنیا هم هرچه ما به اطاعت خدا پشت كنیم، از كمالات واقعی دور میشویم و در نتیجه به زحمت میافتیم. البته بعد میگوید كه این زحمتها آبی نیست كه از كاسه بریزد و برنگردد و لذا آدم بیرون رانده شده از بهشت، محروم شده از بهشت نیست.