تربیت
Tarbiat.Org

هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط
اصغر طاهرزاده

منطق شیطانی

در ادامة بحث یعنی در آیه 12 سوره اعراف، خداوند با دشمن انسان یعنی شیطان صحبت می‌كند، می‌فرماید:
«قالَ مَا مَنَعَكَ اَلاّ تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُكَ قالَ اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»
ای شیطان! چه‌چیز مانع تو شد كه وقتی به تو امر كردم سجده كنی، سجده نكردی؟ شیطان در جواب گفت: من از او بهترم، مرا از آتش خلق كردی و او را از گِل.
از این آیه نكات ارزنده‌ای فهمیده می‌شود؛ و منطق دشمن انسانیت مشخص می‌گردد كه به زعم خود چون خدا او را از آتش خلق كرده پس بهتر از آدم است و نباید به آدم سجده كند! هر جا دیدید گروهی پیدا شدند كه خودشان را با چنین ملاک‌هایی برتر از بقیه می‌دانند، این‌ها زبانشان، زبان شیطانی است. هر وقت تمدنی یا قومی برای خود ارزش‌های مَن‌درآوری مطرح كرد، بدانید این قوم دارد با زبان شیطان حرف می‌زند و راه شیطان را در زندگی خود باز كرده‌است. و این‌گونه سخن‌گفتن، سخن‌گفتن ضد بشری است و راه جنگ با بشریت را در پیش خواهد گرفت، حتی جنگ با خودش را نیز با چنین منطقی پیش خواهد گرفت. چون در پشت چنین منطقی شیطان در صحنه است، شیطان، هم خودش را جهنمی كرد و هم بقیه دوستدارانش را. همیشه منطق دشمنان بشریت این است كه خود را بهتر از بقیه می‌دانند. یعنی روحیه تكبّر و خودبرتربینی دارند. پریشانی جامعه و خانواده و جهان ریشه‌اش در این روحیه است و شكل كار این‌گونه است كه یك چیز بیهوده و لغو را به عنوان ارزش عَلَم می‌كنند و براساس آن، تكبّر می‌ورزند. شیطان می‌گوید: چون من از آتشم و طرف مقابل ازخاك است، پس من بهتر از او هستم.
امروز دنیا گرفتار همین منطق شیطانی است. می‌گویند: چون ما تكنیك داریم، بهتر از شما هستیم. حالا چه شما اهل بندگی خدا باشید، چه نباشید. در فرهنگ امروز دنیا ظهور اسماء الهی ملاك نیست، ملاك؛ تكنیك داشتن یا سفیدپوست بودن است. یعنی چیزی را كه او دارد و بقیه ندارند، ملاك برتری خودش می‌گیرد. در حالی‌كه هر ارزشی غیر از ارزشی كه خدا آن را ارزش قرار داده، ارزش نیست ولی شیطان ارزش‌های من‌درآوری را در بین انسان‌ها پیش می‌كشد تا تكبّر انسان‌ها را نسبت به همدیگر به‌وجود آورد و جدال بین آن‌ها ایجاد كند. مسلّم اگر یك ارزش دروغین را چندبار تكراركرد، عوام می‌پذیرند. چون مردمِ فاصله‌گرفته از دینْ ملاك برتری حقیقی را نمی‌شناسند تا با آن ملاك همه‌چیز را ارزیابی كنند. مثلاً اگر چند بار بگویند: مردها بهتر از زنان‌اند؛ و این حرفِ شیطانی را به نحوه‌های مختلف تكرار كنند، آرام‌آرام جامعه باورش می‌آید و می‌گردد تا مصداق‌هایی هم برای این باورش پیدا كند. و عكس آن را هم اگر چندبار تكرار كنند، باز در باورهای انسان‌های عادی اثر می‌گذارد و ریشة تكبّر و دوگانگی و دشمنی‌ها فراهم می‌شود. چون همة این‌ها، راه ورود شیطان است و شیطان از طریق همین راه‌ها دشمنی خود را دربین انسان‌ها عملی می‌كند. راه درست آن است كه زمینة تكبّر در بین انسان‌ها از بین برود و برای به‌وجودآوردن آن باید ملاك‌های مَن‌درآوری را بهانه قرار نداد. هرچیزی جز حق از یک طرف و بندگی خدا از طرف دیگر اگر ملاک ارزشیابی انسان‌ها شد، فکر و فرهنگ شیطانی جای خود را باز می‌کند. در واقع دشمن شما برای انحراف از مقصد اصلی زندگی، این فكر و فرهنگ‌های من‌درآوری را به شما داده‌است. از طرفی پای جان شما ایستاده‌است، پس شما با این روش ریشة خودتان را می‌كَنید، هرچند در ظاهر خوشحالید كه خوب شد من از این طایفه هستم، پس بهتر از آن طایفه‌ دیگرم. یا خوب شد من شهری هستم، پس بهتر از آن‌ دهاتی هستم. همین‌كه این ارزیابی را پذیرفتید، زمینة ورود شیطان را كه دشمن جان شما است در زندگی‌تان میسّر كردید و بقیه را خودتان حساب كنید چه می‌شود.
پس به پیام این آیه زیاد دقت كنید كه شیطان در مقابل خداوند دوچیز را مطرح می‌كند‌. یكی این‌كه می‌گوید: «اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ» من بهتر از او هستم. قسمت دوم حرفش هم كه دلیل قسمت اول است این‌ است‌كه «من از آتش هستم». ابتدا تصور كرده بهتر از آدم است و بعد دنبال می‌كند كه دلیل آن را پیدا كند، یك نمونة مَن‌درآوری را دست وپا می‌كند «كه من از آتشم»، نمی‌گوید اگر من خلقت آتشی دارم، یك چیزی هم او دارد كه من ندارم و آن خلقت خاكی است، این را نمی‌گوید، چون اگر بگوید كه در انصاف قرار دارد و نه در گمراهی! می‌گوید: چون من از آتش هستم پس من بهترم. ملاحظه كردید كه اول بنا را گذاشته كه خود را برتر از آدم بپندارد و لذا گرفتار این بی‌منطقی می‌شود. ولی اگر از اول بنا را براین گذارده بود كه هر دو بنده خداییم و هرچه خدا برای ما تعیین كند همان برای ما خوب است؛ كه كار به این‌جا نمی‌كشید!