از جمله تشبیهاتى كه در مورد جامعه و فرد مىتوان ذكر كرد، این است كه پیكر انسان داراى سیستمها و جهازهاى گوناگونى است كه با هم همكارى دارند و در ادامه حیات و رشد انسان مؤثرند. جامعه نیز داراى نهادهاى گوناگونى است كه این نهادها در مؤسسات و سازمانهاى گوناگونى تبلور پیدا مىكند و در كلْ روند حركت حیات جامعه را تسهیل مىكنند. به عنوان مثال، در بدن دستگاهى وجود دارد به نام دستگاه گردش خون، كه خون را در بدن به گردش در مىآورد و مركز آن قلب است. قلب خونهایى را كه با فعالیت و هماهنگى دستگاه گوارش و معده و كبد تولید شده است به گردش در مىآورد و در نتیجه، خون از طریق شاهرگها و رگها و در نهایت از طریق مویرگها به سلولها مىرسد و تداوم حیات آنها را ممكن مىسازد.
دستگاه گردش خون داراى اندامهاى پیوستهاى است كه عبارت است از قلب كه به پمپاژ خون مىپردازد و دیگرى رگها و عروق كه خون را به سراسر بدن منتقل مىكنند. همچنین برخى از دستگاهها و اندامها وابسته به دستگاه گردش خون هستند: خونى كه در رگها جریان مىیابد باید حاوى اكسیژن باشد تا حیات سلولهاى بدن تضمین گردد، از اینرو ریه و دستگاه تنفس اكسیژن بدن را تأمین مىكند و آن اكسیژن همراه با خون به سراسر بدن منتقل مىگردد. همچنین مواد غذایى نیز همراه با خون در بدن پخش مىشود و آن مواد غذایى توسط دستگاه گوارش تولید مىشود. پس سه دستگاه گردش خون، دستگاه تنفس و دستگاه گوارش با هماهنگى و ارتباطى كه با یكدیگر دارند، تداوم حیات ما را ممكن مىسازند. علاوه بر دستگاههاى فوق، در بدن دستگاههاى دیگرى نیز وجود دارد كه به هدایت، تنظیم فعالیتها و نیز كنترل فراوردهاى دستگاه گوارش مىپردازند. مثلاً در بدن سلسله غدد كارویژه و فعالیت خاصّ خود را دارند و سلسله اعصاب تحت فرمان مغز فعالیت مىكند و اندامها را به حركت در مىآورد كه از جمله، معده و سایر اندامها به كمك دستگاه عصبى حركت و فعالیت دارند.
چنانكه مىنگرید نظام استوارى، قوام و حیات بدن وابسته است به فعالیت سیستمهاى گوناگون بدن كه با نظم و انسجامىخاص به فعالیت ویژه خود مىپردازند و در عین حال
( صفحه 279 )
هماهنگ با همدیگر عمل مىكنند. ما مىتوانیم نهادها و ارگانهاى گوناگون جامعه را به دستگاهها و اندامهاى گوناگون بدن تشبیه كنیم و براى هر یك از آنها مشابه و نمونهاى در جامعه تصویر كنیم: مثلاً وقتى كه به سلسله فعالیتهاى دستگاه گوارش و نیز دستگاهى كه غذا را به سراسر بدن منتقل مىكند نظر مىكنیم؛ یعنى، فرایند ساخت و تولید غذا و توزیع آن در بدن را مىنگریم و سپس نظرى به جامعه مىافكنیم، مشابه آن عملكرد را در نهاد اقتصادى جامعه مىیابیم: كارویژه نهاد اقتصادى این است كه مواد مورد نیاز جامعه را تولید و سپس به وسیله دستگاههاى توزیع كننده در جامعه پخش كند. درست به مانند خونى كه در بدن ساخته مىشود و سپس به وسیله قلب و رگها به اندامها مىرسد.
اگر در دستگاه گردش خون اختلالى پیدا شود و مثلاً با انسداد بعضى از رگها خون در آنها درست جریان پیدا نكند، باعث بیمارى بدن مىشود. گاهى عضوى كه از غذا محروم مىشود، فاسد مىگردد و از بین مىرود و چه بسا باید آن را از بدن جدا ساخت و چه بسا اختلال در گردش خون باعث مرگ بدن مىشود. پس براى حفظ سلامتى و حیات بدن، باید خون به سادگى و براحتى در رگها جریان یابد. همچنین در جامعه نیز باید اموال و مواد مورد نیاز دایما در جریان باشد. اگر آن اموال در مكانى حبس و احتكار شود و راه جریانش مسدود شود و اگر دستگاه اقتصاد ـ كه شامل تولید و توزیع فراوردههاى كشاورزى و صنعتى و خدمات ادارى است ـ دچار اختلال شود، به گونهاى كه مواد مورد احتیاج جامعه براحتى در عروق جامعه جریان پیدا نكند، خواه ناخواه این جامعه بیمار خواهد شد. این تشبیه درست و صحیحى است كه در آن نهاد اقتصاد جامعه به دستگاه گردش خون در بدن تشبیه شده است.
همچنین مىتوان نهاد حكومت جامعه را به دستگاه عصبى بدن تشبیه كرد كه در واقع فرمانرواى بدن است و از دو بخش اعصاب حسى و حركتى تشكیل مىشود. در نتیجه این تشبیه، دستگاه حكومت به مثابه سیستم عصبى جامعه است. جامعه چون بدن احتیاج به مغزى دارد كه تصمیم بگیرد و فرمان بدهد و نیز نیاز به كارگزارانى دارد كه آن فرمان را در اندامهاى جامعه جارى سازند و آنها را به حركت درآورند. از این جهت، دستگاه حكومتى از دو بخش اساسى تشكیل مىشود: 1ـ بخش قانونگذارى كه پس از تشخیص مصالح جامعه و راههاى تأمین آنها مقرراتى را وضع مىكند. 2ـ بخش اجرایى كه مقررات و قوانین را به اجرا در مىآورد.
( صفحه 280 )
اعضاء و اعصاب حسى ما زمینه شناخت، و اعصاب حركتى ما زمینه اجرا را در بدن ما فراهم مىكند. مقدّمات حس را اعصاب حسى فراهم مىكند و مغز ابزار اندیشیدن و تفكر است. البته روح انسان حقیقت تفكر را دارد، ولى ابزارش مغز است: با مغز عملیات تفكر صورت مىپذیرد و بعد دستورات حركتى به وسیله اعصاب حركتى اجرا مىشود. یكى قوه عالمه نفس انسانى است كه به كسب علم و شناخت مىپردازد و اعصاب حركتى قوه عامله نفس است. فعالیت یكى تلاش براى تحصیل علم و شناخت است و كار دیگرى حركت است و این دو تحت فرماندهى مغز قرار دارند. این سیستمى كه اندامهاى بدن را زیر نظر دارد و شناختهاى لازم را كسب مىكند و دستورات لازم را صادر و به وسیله اندامهاى عصبى به اجرا در مىآورد، به عنوان دستگاه و سیستمْ مغز و اعصاب شناخته مىشود كه با تشبیه دستگاه حكومت به این سیستم مىتوان جایگاه و نقش حكومت در جامعه را شناخت.