من به جوانان عزیزى كه در صددند اعتقادات علمى پیدا كنند و اهل فكر روشن باشند و اهل تقلید نباشند، توصیه مىكنم كه ابتدائا این مسائل اساسى را حل كنند؛ بنگرند كه باید اهل شك بود، یا اهل یقین. پیرو دین باشیم یا سكولار، خداپرست باشیم، یا آزاد از قید عبودیّت هرچیزى حتّى خدا. ما باید یكى از دو راه را برگزینیم، نمىشود گاهى این طرف باشیم و گاهى آن طرف. گاهى حرف این را بپذیریم و گاهى حرف دیگرى را؛ چنین رویّهاى خطرناك است و عاقبت ما را به كفر و گرفتار شدن به جهنم و عذاب ابدى مىكشاند.
اگر به حقانیّت قرآن معتقدیم، چرا آزادى مطلق انسان را مىپذیریم، چرا هم به دین معتقد مىشویم و هم به لیبرالیزم و سكولاریزم؛ این در مبنا و اساس غیر ممكن است. انتخاب برتر ما در این عرصه بر مبناى یك سلسله پیش فرضهاست كه باید درباره آنها بحث كنیم؛ از جمله این كه آیا ما باید انسان را یك موجود مادّى بدانیم و سعادت او را فقط در لذّتهاى حیوانى جستجو كنیم؛ آزادى را هم فقط آزادى در خواستههاى نفسانى معنا كنیم؟ یا این كه انسانیّت او جوهرى ماورایى است، روح الهى است و بدن تنها ابزارى است براى تكامل روح، و زندگى حقیقى ما زندگى ابدى است:«وَ إِنَّ الدَّارَ الاْآخِرَةَ لَهِىَ الْحَیَوَانُ ...» (90)
«وَ مَا الْحَیوةُ الدُّنْیَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ.»(91)
اگر زندگى اصلى و حقیقى ما در جهان آخرت است، پس در دنیا باید همه توجه و همّت خویش را مصروف چیزى كنیم كه ما را به آن سعادت بزرگ مىرساند. بر خلاف آن مكاتبى كه
( صفحه 172 )
معتقدند سعادت اخروى با دنیا جمع نمىشود و اگر كسى سعادت در آخرت بخواهد، باید در دنیا انزوا و گوشه عزلت برگزیند و تنها از دنیا بهره ناچیزى ببرد، خوشبختانه اسلام جمع بین سعادت دنیا و آخرت را ممكن مىداند و معتقد است كه انسان، بخصوص در بُعد اجتماعى، مىتواند هم به سعادت و رفاه دنیا برسد و هم به سعادت ابدى آخرت.
( صفحه 173 )