خلاصه بحث ما این شد كه اسلام همه شؤون سیاسى را دربرمىگیرد و همه زندگى ما در قلمرو دین قرار مىگیرد و هیچ شأنى از شؤون زندگى انسان خارج از قلمرو دین نیست؛ اعم از زندگى فردى، اجتماعى، خانوادگى، روابط زن و شوهر، روابط پدر و فرزند، روابط امّت و امام و حتى روابط با سایر ملل كه با آنها چگونه رفتار كنیم و با چه كسانى مىتوانیم روابط سالم داشته باشیم و با چه كسانى نباید رابطه داشته باشیم. و با مرورى بر آیات كریمه قرآن ـ حتى اگر به روایات مراجعه نداشته باشیم ـ براى كسى كه اندكى انصاف داشته باشد، روشن مىشود كه سیاست متن اسلام است و ما اسلام بىسیاست نداریم. اگر كسانى اسلام را بیگانه با سیاست تصور مىكنند، معلوم مىشود كه دین دیگرى انتخاب كردهاند و اسمش را اسلام گذاشتهاند. آن اسلامى كه منبعش قرآن و سنّت است، ممكن نیست با سیاست بیگانه باشد.
( صفحه 55 )