تربیت
Tarbiat.Org

نظریه سیاسی اسلام جلد اول
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

. 5احكام ضرورى ثابت و مفاهیم قطعى قرآن

گفتیم كه در اسلام یك سلسله احكام ضرورى وجود دارد كه ثابت‌اند و چه كسى مسلمان باشد و چه نباشد، مى‌داند كه اسلام این ضروریّات را دارد. همچنین یك سلسله مفاهیم قطعى از قرآن استنباط مى‌شود و خواه كسى قرآن را قبول داشته باشد و خواه قبول نداشته باشد، آن مفاهیم را از قرآن درك مى‌كند. شناخت آن مفاهیم در گرو آشنایى به زبان عربى است و در گرو مسلمان بودن فرد نیست. البته باز تأكید مى‌كنم كه همه مطالب قرآن به این نحو نیست و برخى از آیات قرآن طورى بیان شده كه معانى مختلفى از آنها قابل استنباط است و نیز از جمله ویژگى‌هاى قرآن این است كه ظاهر و باطن و بطن البطنى دارد؛ اما سخن ما بر سر قدر متیقن‌هاست. سخن در ارتباط با مواردى است كه به هیچ وجه تغییر نمى‌كنند و با وجود تفاوت نگرشها و برداشت‌ها معنا و مفهوم آنها ثابت و قطعى و غیر قابل خدشه باقى مى‌ماند:
( صفحه 124 )
مثلاً جمله: «أَقِیمُوا الصَّلوةَ»(63)
به معناى وجوب نماز است و جمله: «كُتِبَ عَلَیْكُمُ الصِّیَامَ»(64)
به معناى وجوب روزه است و هرچه تئورى‌هاى علمى باز آفریده شوند و در آنها تجدید نظر صورت گیرد، آن فهم و درك عوض نخواهد شد.
ما وقتى از ضروریّات دین سخن مى‌گوییم، آنها را ثابت و قطعى و غیر قابل تغییر مى‌دانیم، چون آنها را از اصلى‌ترین و قطعى‌ترین منابع اسلام؛ یعنى، قرآن و روایات متواتر و داراى دلالت روشن برداشت كرده‌ایم و كسانى كه منكر ضروریّات دین هستند و با این وسعت سخن مى‌گویند كه نمى‌توان فهم قطعى و ثابتى از اسلام داشت، یا امر بر ایشان مشتبه شده است و جاهل‌اند و یا مغرض‌اند و به اسلام ایمان ندارند و مردم مسلمان را به بازى گرفته‌اند. بى‌شك یكى از ضروریّات و اصول ثابت در تئورى سیاسى اسلام این است كه قانون باید از طرف خداوند وضع شود و اگر كسانى منكر قانون الهى شدند، در واقع یكى از ضروریّات دین را منكر شده‌اند. همان طور كه وجوب خواندن نماز از قرآن استنباط مى‌شود، حكم «زانى و زانیه» نیز فهمیده مى‌شود؛ و با همان صراحتى كه در قرآن حكم نماز و روزه ثابت شده، وجوب اطاعت از پیامبر نیز واجب شده است و در شریعت اسلام مقام پیامبر به عنوان مقام «مفترض الطّاعه» شناخته شده است؛ خداوند در این باره مى‌فرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أَوْلِى الاْءَمْرِ مِنْكُمْ»(65)
و نیز فرمود: «وَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولَ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...»(66)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید (و اجرا كنید) و از آنچه نهى كردهخوددارى كنید.
نمى‌توان اسلام را پذیرفت، اما مفاد آیاتى را كه مسائل ضرورى اسلام در آنها ذكر شده نپذیرفت و گزینشى عمل كرد، در این صورت انسان مصداق همان كسانى است كه خداوند از قول آنها مى‌فرماید:
«وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنَ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ.»(67)
(منكران خدا و پیامبر) مى‌گویند به بعضى ایمان مى‌آوریم و بعضى را انكار مى‌كنیم.
( صفحه 125 )
به دنبال آن، خداوند درباره این افراد مى‌فرماید.
«أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقّا»؛ در حقیقت اینانند كافران.
پس معقتد به اسلام باید مجموعه احكام و قوانین اسلام را یكپارچه بپذیرد و معتقد باشد كه ضروریّات اسلام تابع تغییرات علمى نیست كه با تغییر نظریه‌هاى علمى و یا پیدایش تئورى‌هاى جدید علمى، در آنها هم تغییر رخ دهد. در این صورت، كسى كه آیه مربوط به نماز را حق مى‌داند، آیه مربوط به حكم سرقت را نیز حق مى‌داند و گرچه در قرآن مواردى متشابه و محتمل به عنوان اعضاى متغیّر مجموعه اسلام مى‌یابد، اما باور دارد كه قرآن و اسلام باید اعضاى ثابت و متیقّنى داشته باشند تا از دیگر مجموعه‌ها باز شناخته شود.
. 6رفع شبهه وجود قرائت‌هاى متضاد از اسلام
روشن گردید كه برداشت‌هاى متفاوت از برخى از آیات و ارائه تفسیرهاى مختلف از آنها و نیز وجود اختلاف نظر در برخى از احكام اسلام، موجب نمى‌گردد كه همه احكام مشتبه و اختلافى باشند. در اسلام، هزاران حكم قطعى وجود دارد كه همه فرق اسلامى در آنها اتّفاق نظر دارند و بسیارى از اختلافاتى كه بین تشیّع و تسنّن وجود دارد، بر سر جزئیاتى است كه بخش كمى از احكام را تشكیل مى‌دهند و در بخش اعظم فقه اختلافى وجود ندارد. همچنین در فرقه شیعه، اختلاف فتواى فقها در برخى احكام به معناى اختلاف نظر در همه موارد نیست، چه این كه اختلاف و تفاوت نسخه دو پزشك براى بیمار مشخص و معینى، دلیل آن نیست كه در طب و پزشكى امور متیقّن و ثابت وجود ندارد.
بنابراین، در اسلام یك سرى یقینیّات داریم كه هیچ گونه اختلاف و تردیدى در آنها نیست و وجود اختلاف در برخى موارد، نباید این پندار را براى ما فراهم آورد كه مسلّماتى نداریم و به این بهانه اسلام را كنار بگذاریم. مع‌الوصف، امروزه وقتى از اسلام صحبت مى‌شود، بیمار دلان و به فرموده قرآن : «الّذین فى قلوبهم زیغ»(68)
مى‌گویند: كدام اسلام؟ اسلامى كه شیعه مى‌گوید، یا اسلامى كه سنّى مى‌گوید؟ اسلامى كه فقها مى‌گویند، یا اسلامى كه دانشگاهیان مى‌گویند؟ با وجود این كه ما در اعتقادات، اخلاقیّات، احكام فردى، احكام اجتماعى و در قوانین تجارت و قوانین بین‌المللى یك سرى حقایق ثابت و هزاران قانون مورد اتفاق داریم،
( صفحه 126 )
چرا آنها به جاى توجه به همین یقینیّات سراغ موارد افتراق و اختلاف مى‌روند؟ چرا وقتى گفته مى‌شود كه دانشگاه باید اسلامى گردد، همین بیماردلان و كژاندیشان مى‌پرسند: كدام اسلام؟ پاسخ این است: همان اسلامى كه مى‌گوید خدا یكى است، همان اسلامى كه مى‌گوید باید نماز خواند. همان اسلامى كه مى‌گوید نباید به حقوق دیگران تجاوز كرد و عدالت را باید پیاده كرد؛ مگر اینها مورد اختلاف‌اند؟ شما همین یقینیّاتى را كه شیعه و سنّى در آنها اختلاف ندارند در دانشگاه پیاده كنید، كمال رضایت حاصل مى‌شود. طبیعى است كه وقتى نمى‌خواهند به خواست اسلام عمل كنند، بهانه مى‌آورند كه چه كسى گفته اسلام فقهاء باید اجرا گردد و اسلام روشنفكران اجرا نگردد.