بىتردید دو تفسیر فوق از عدالت ـ كه از باب نمونه عرض شد ـ كاملاً با یكدیگر اختلاف دارند و در عمل ناسازگارند و به هر حال چنین مىنُماید كه با احكام و عقاید الهى و توحیدى تلائم و سازش ندارند و آنها را بر نمىتابند. به عنوان نمونه، ما در اسلام یك سلسله احكامى داریم كه بر طبق مبانى اعتقادى خودمان، بهترین و سودمندترین احكام براى جامعه و مسلما مطابق
( صفحه 149 )
عدالت است؛ اما این احكام براى بسیارى از مردم دنیا قابل قبول نیست و آنها را عادلانه نمىدانند. براى مثال، در قوانین اسلامى در موارد بسیارى بین ارث زن و مرد فرق گذاشته شده است، گرچه در برخى موارد نیز ارث آن دو مساوى است. آن تفاوت به جهت نص صریح قرآن كریم به این است كه ارث زن نصف ارث مرد است: «فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الاْءُنْثَیَیْنِ».(74)
بىتردید كسانى كه با مبانى فكرى و اعتقادى اسلام آشنا نیستند، چنین قانونى را ظالمانه مىدانند؛ چون در نظر آنان خداوند بین زن و مرد تبعیض قائل شده است. از سوى دیگر، در ارتباط با زندگى مشترك زناشویى اسلام مرد را مكلّف ساخته كه همه هزینههاى زندگى خانوادگى، اعم از خوراك، لباس و مسكن زن و فرزندان را تأمین كند و بر اساس بینش اسلامى، زن حق دارد كه همه درآمد خود را پسانداز كند و ارثیه و درآمد او به خودش تعلق دارد و لازم نیست كه حتى اندكى از آن را هزینه زندگى كند. او حتى حق دارد براى خدماتى كه در خانه انجام مىدهد ـ از قبیل شستن لباس، پختن غذا و حتى شیردادن بچه ـ مزد بگیرد. البته كسانى كه از نزدیك با اسلام آشنا نیستند، وقتى چنین حكمى را ملاحظه مىكنند، حتى اگر منصفانه نیز برخورد كنند مىگویند: اسلام قانون عادلانهاى وضع نكرده است.
براى رفع اتهام و توجیه مناسب احكام اسلامى و اثبات این كه این قبیل قوانین عادلانه هست یا خیر، ما باید بنگریم كه چه تفسیر و تعریفى از عدالت داریم. چون اگر عدالت به معناى مساوات باشد، همه قوانین ناعادلانه است، چون در آنها مساوات رعایت نشده است. اگر عدل تفسیر دیگرى دارد باید دید آن تفسیر چیست. البته شناخت ماهیّت عدالت و راهكار تحقق آن به سادگى میسّر نیست، بدین جهت فیلسوفان بزرگ تحقیقات گستردهاى درباره عدالت داشتهاند و در برخى از آنها رابطه عدالت و آزادى و قانون بررسى شده است.
خلاصه این كه اگر ما ملاك اعتبار قانون را عدالت قرار دهیم، مشكل مرتفع نمىشود و اولین سؤالى كه پیش روى ما قرار مىگیرد این است كه عدالت با كدام تفسیر منظور است؟ چون هر كس عدالت را بصورتى تفسیر مىكند و بر آن اساس قانونى را عادلانه و داراى اعتبار مىداند و لازم مىداند كه به آن عمل شود. در مقابل، دیگرى بر اساس تفسیر خود از عدالت، آن قانون را غیر عادلانه و غیر معتبر مىداند.
( صفحه 150 )